جامعه سینما :بهمن شهروان/ مملکتى که با دو تا توئیت کردن هزار تومان در دلار و پوندش میرود و پانصد در سکه ى “بهارِ آزادى” ش! خط فقر شده بَندِ فقر، دیگر دست مان نمیرسد حتی رخت چرک هامانُ را رویش پهن کنیم؛ همین الساعه که نرخِ زندانىُ مریضُ درمونده ى کف خیابان و شاه دزدها دارد سربه فلک مى گذارد از سینما و فیلم هاى توقیف شده حرف زدن، «جذابیتِ پنهانِ بورژوازى» به حساب می آید؛ من به عنوان یه پرولتاریاى لِه شده لاى چرخ دنده هاى تارعنکبوت گرفته ى تولیدِ این خراب شده نمى توانم و نمى خواهم که لال بمانم.
از انجایى که هیچ فیلمى مفت ساخته نمیشود و با وجود چرخه ى معیوبى که مى تواند به راحتى هر اثرى را از اکران و دیده شدن باز نگه دارد؛ اینکه یک سرى فیلم، در چندسالِ اخیر بخاطر کج سلیقه گى ها و غرض ورزى هاى این ورى ها و اون ورى ها، ازشکایتِ فلان ارگان تا لجاجتِ بهمان مدیرِ وابسته به میزش، با انواعِ اتهام ها به صلابه کشیده شدن؛ دیگر نه تنها غیرِ سینماییه، بلکه غیرانسانى، متحجرانه و کوردلانه(به فول خودشونیا)ست؛
فیلم هایى که با خونِ دل ساخته شدن را توقیف و غیرقابل نمایش کردن نهایت بى تدبیری ست؛ در این قاراشمیش که هیچکس برای هیچ چیز تَره هم خُرد نمى کند؛ اینکه صنفِ درستى نیست، حزبى نیست، تعادلى نیست… بخش غیرقابل انکارى از این نداشته ها به گُرده ى خودمان است.امثال جناب پناهى و برزگر و کاهانى ها همین که تحتِ این فشار تاب آورده اند و عاشقانه هنوز مى سازند جاى خوشبختى اش براى کُلِ آبادى است؛ اگر کدخدامنش ها با اَنگ مُعاند و چىُ چى خطاب شان مى کنند به اندازه ى سکوتِ ما تحمیق برانگیز است؛
مطالبه گری تحتِ هیچ موقعیتى نباید به شرایط وابسته باشد و چون همه چیز قاراشمیش است بزنیم به طبل بى عارى، نه! رفع توقیف از هنر بدیهى ترین و کوچک ترین قدمِ حاکمیت براى گذار از این حالتِ تدافعى و منفعل مى تواند باشد؛
از دیگر سو، صرفِا به تگ کردن عکس و اسم خود به یک پُزِ تبلیغاتىِ هنر توقیف شدنی نیست بسنده نکنیم؛ براى هر تغییر باید روزها و ماه ها و سال ها بطئى و خزنده به موازنه و مفاهمه ادامه داد.
یک_شهروند_کاملا_معمولى