برای جامعه سینما:علیرضا نصرتی/در این نوشته سعی شده تا دلایل بد بودن این پوستر از نظر مبانی هنرهای تجسمی بررسی شود. ما به چرایی و چگونگی خلق این پوستر کاری نداریم، اینکه چه استراتژی و نگاهی پشت این پوستر است به این نوشته ارتباطی ندارد. ما نتیجه را می بینیم و همان را نقد می کنیم. هدف این نوشته بررسی تمام ان چیزیست که در این پوستر دیده می شود.
نکته اول این است که این پوسترهیجان و جذابیت لازم برای یک جشنواره فیلم را ندارد. یک فیلم پر از نور، رنگ، صدا، موسیقی و ریتم است، اما این مولفه ها در این پوستر حضور ندارند. این پوستر، یک پوستر خموده و خاموش است، بدون هیچ گونه هیجان و جذابیتی که معمولا از یک جشنواره فیلم انتظار می رود.نقاشی چهره مرحوم علی حاتمی، در خدمت پوستر نیست و همچنان در حد یک تصویرسازی یا نقاشی محض مانده است، با توجه به اینکه علی حاتمی را همه می شناسند، نیازی نبود که چهره ایشان به این شکل نقاشی شود، بهتر بود ساده و گرافیکی طراحی شود تا در خدمت پوستر قرار بگیرد.
ترکیب بندی این پوستر مشکلات اساسی دارد و نامتعادل و نامتوازن است. به دلیل سنگینی پایین کار، چشم نمی تواند در سراسر پوستر بچرخد و درهمان نگاه اول در پایین پوستر میخکوب می شود، که دلایل آن از این قرار است:
یک) حروف و نوشته ها باید خوانده شوند، بنابراین به طور ذاتی چشم ما را به سمت خود می کشند تا آنها را بخوانیم. همه نوشته های این پوستر، در پایین کادر بهم فشرده شده اند، بنابراین چشم را به سمت پایین می کشانند.
دو) در یک اثر تجسمی، چشم ما به شکل ناخودآگاه به قسمتی کشیده می شود که بیشترین کنتراست را دارد، پایین این پوستر به دلیل وجود رنگ سفید و سیاه در کنار هم، بسیار پرکنتراست است. نکته دیگر این است که رنگ سیاه به خودی خود سنگین است و وقتی پایین کادر قرار می گیرد سنگینی آن چند برابر می شود. طراح حتی آستین دستی که کلاکت را گرفته، سیاه کرده، انگار اینهمه سیاهی او را ارضا نکرده است!
سه) ریتم القای حرکت می کند و این حرکت چشم ما را به سمت خود می کشد، تکرار سطوح سیاه وسفید درکلاکت، ایجاد ریتم کرده و چشم ما را به سمت خود می کشاند.
چهار) خطوط و سطوح مورب به دلیل انرژی زیادی که در خود دارند نگاه ما را به سمت خود جلب می کنند، این همان کاری است که سطوح مورب کلاکت در این پوستر انجام می دهند.
پنج) عناصر بصری وقتی با حاشیه پوستر مماس می شوند و یا از کادر بیرون می روند، چشم را هم با خود می کشند، در این پوستر در دو نقطه این اتفاق افتاده و هردو نقطه در پایین کار قرار گرفته اند، گوشه کلاکت و دستی که آن را نگه داشته از کادر بیرون رفته است.بنابر دلایلی که ذکر شد، چشم بیننده در پایین این پوستر، به یک سیاهچاله عظیم سقوط می کند و دیگر نمی تواند از آن فرار کند.
یک طراح در پروسه طراحی پوستر با چالشهای زیادی مواجه می شود، باید رنگها را کنترل کند، کنتراست را به درستی در کار تقسیم کند، با یک لی اوت حرفه ای، هم به خوانایی نوشته ها کمک کند و هم یک ارتباط درست بین تصویر و نوشته بوجود آورد و هم به ایجاد یک کمپوزیسیون زیبا کمک کند. تمامی عناصر بصری دارای انرژی هستند و این انرژی را در داخل کادر آزاد می کنند، این انرژی ها واگرا هستند و هر کدام به سمت و جهتی سرازیر می شوند. یک طراح باید این نیروها را مدیریت کند تا همگرا باشند و نگاه مخاطب را در درون کادر نگه دارند تا در همه جای کار بچرخد، این چرخش برای چشم مخاطب خوشایند است. اما این اتفاقی است که در این پوستر نیوفتاده است!
ایرادات دیگری هم در این پوستر وجود دارند که وضع را از این هم بدتر می کنند، کلاکت یک نماد نخ نما شده برای پوسترهای سینمایی است. بنابراین اگر قرار است از آن استفاده کنیم، باید خلاقیت به خرج دهیم و برخورد نویی با آن داشته باشیم، آیا بهتر نبود طراحی و رنگ کلاکت تغییر می کرد؟دلیل حضور آن کادر آبی رنگ در حاشه پوستر چیست. آن پرنده که انگار دارد ریش مرحوم علی حاتمی را می کشد، چرا آنجا قرار دارد؟
آن تاش آبی رنگ که از یقه علی حاتمی به سمت بالا رفته، فلسفه اش چیست و چرا با بقیه نقاشی ارتباطی ندارد؟سینمای علی حاتمی از نظر عناصر بصری و حس و حال ایرانی، بسیارغنی است. آیا بهتر نبود به جای حضور سنگین نقاشی چهره علی حاتمی، مولفه های سینمای او در پوستر حضور داشته باشند؟سخن اخر اینکه از جشنواره ای که سی و پنجمین دوره خود را برگزار می کند، انتظار می رود یک پوستر خلاقانه و حرفه ای منتشر کند، مخصوصا که چهار نفر در خلق آن نقش داشته اند!