جامعه سینما:محمدحسین مهدویان در ادامهی فیلم موفق اولش و به شکلی بسیطتر و جاهطلبانهتر از «ایستاده در غبار»، چنان گریبان مخاطب را میچسبد که رهایی از حس و حال فیلم، در پایان آن کار بسیار سختی خواهد بود.
او به ،. کارگردانی مهدویان در اوج است و در این مسیر هادی بهروز فیلمبردار و سجاد پهلوانزاده تدوینگر، با درک «لحن» مورد علاقه فیلمساز و ریتم مورد نیاز داستان، بیشترین یاری را به او رساندهاند. در «ماجرای نیمروز» رویکرد «مستندنمای» مالوف فیلمساز در تلفیق با «فیکشن» برآمده از واقعیت موحش، «لحن» و «مود»ی را سبب شده که در تاریخ سینمای ایران نادر و بینظیر است. انگار جوانی رعنا و باااستعداد، در همان سالها دوربین «سوپر ۱۶» به دست گرفته و به دل آتش و خون زده است.
انگار روحیه انقلابی و فهم پیشروی آن دوران، در کالبد فیلمساز به اوج طراوت برای عرضه و بهرهبرداری رسیده و مهدویان بیمحاباتر از روحیه جنگی و صریح حاج احمد متوسلیان در «ایستاده در غبار» و به دور از شاعرانگی و احساسات آن فیلم، اثری انقلابی و بیباک ساخته است. فیلمی که شبیه به بهترین فیلمهای ژان پیر ملویل «ارتش سایهها» و «دایره سرخ» در بروز عاطفه و احساس، امساک میورزد و از سرما و فاصله با شخصیتها به درون جوشان و رنجورشان دست مییابد.
این یادداشت در حکم مواجهه اولیه با فیلمی است که در تاریخ سینمای ایران، همتا و مانند ندارد. فیلمی که شبیه به دو فیلم مهم سیاسی سالهای اخیر سینمای آمریکا، «مونیخ» استیون اسپیلبرگ و «سی دقیقه نیمه شب» کاترین بیگلو، در اوج تمرکز و دقت فیلمسازانه، ماجرای گروهی که به دنبال «شکار» هستند را پیش میبرد و با شوکها و بزنگاههای داستانیاش، تماشاگر را غافلگیر و بهت زده میکند. هیچ فیلمی را در کلیت تاریخ سینمای ایران بخاطر نمیآورم که شبیه به فیلمهای آمریکایی، موفق به خلق یک «گروه» ویژه شده باشد. اینجا است که فیلم درجه یک مهدویان «ماجرای نیمروز» بدل به استعارهای از ساخت یک فیلم سینمایی میشود. بر مبنای این «متافور» احمد مهرانفر کارگردانی است که اعضای گروهش را یک به یک جمع میکند و سر جای خود میگمارد تا فیلمش را بسازد.
فیلمی که در عالم واقع و جهان فیلم، نام «ماموریت» را دارد. ماموریتی در دل تاریکی و خوف موجود در «تونل وحشت» به قصد نابودی و از بین بردن ایده وحشتناک «ترور» از سوی سازمان مجاهدین خلق. در عین حال گروه دوستداشتنی فیلم که همان ماموران «وزارت اطلاعات» هستند به شکلی پنهان، گرایشها و روحیات متفاوت موجود در ساختار قدرت «جمهوری اسلامی» را نمایندگی میکنند؛ شخصیت صلحطلبی که مصلحتاندیشیاش به روحیه تند همرزمش میچربد و منش و خوی مطمئن یک «انقلابی» که نهیباش بر سر خیانت آدم درون سیستم منطقیتر و درستتر از اعتماد همان آدم اهل «مصلحت» است. اکثر طیفهای سیاسی نماینده خود را در فیلم، بجا خواهند آورد و البته این به معنای «نسبیت» نگاه فیلمساز نیست.
مهدویان بسیار قاطع و مصمم از بینشی که ماجرا را پیش میبرد پشتیبانی میکند و این نگاه خود را در استفاده از تمام توانمندیهای این روحیات متمایز به رخ میکشد. بازیگران فیلم در قالب این «گروه» فوقالعاده هستند و بهترین بازیها به هادی حجازیفر و جواد عزتی تعلق دارد. در دو نقش مرد عملگرای بامزه پرشور و مامور ساکتی که در جایگاه مغز گروه است. احمد مهرانفر و مهدی زمینپرداز هم حضوری پذیرفتنی و قابل قبول دارند و مهرداد صدیقیان موفق میشود تا انتهای فیلم شک، تردید و سوظن تماشاگر را نسبت به کاراکترش بربیانگیزد. سورپرایز فیلم اما مربوط به انتخاب مهدی پاکدل در نقش یکی از مهمترین منافقین ابتدای انقلاب اسلامی، مسعود کشمیری است.
مهدویان مهمترین استعداد نسل جدید فیلمسازی در ایران است. حالا و بعد از تماشای «ماجرای نیمروز» حرف قبلی، کملطفی در حق فیلمسازی است که تواناییهایش نه تنها بارها برتر از همنسلانش است که بزرگترین فیلمسازان تاریخ سینمای ایران را به هماورد میطلبد. او فراتر از یک کارگردان عالی یا هنرمندی ویژه، موهبتی است برای سینمای تنبل، کمقریحه و بیذوق ایران، تا استانداردهایش را فراتر برده و بواسطه مهدویان، به مناطق صعبالعبوری که تابحال قدم هم نگذاشته، سرک بکشد و هوش از سرمان ببرد. مهدویان با فیلم فوقالعادهاش به قلب «حادثه» زده است و چه چیزی هیجانانگیزتر از مواجهه رخ به رخ با مغاک «تردید» و هراس درونی. «ماجرای نیمروز» شوق عملگرایی، صراحت و ایمان را در تماشاگرش زنده میکند.
فیلمی زنده و هوشمند که رهایی از «مود» خاصش کار بسیار سختی است و در عوض فیلمساز، رگه و نشانهای از هوش و ایمانش را در جان و روح تماشاگر بجا میگذارد. دوست دارم بارها به تماشای «ماجرای نیمروز» بنشینم و در جهان ویژه و خطرناکش غرق شوم. در فیلمی که همه چیز واقعی است و شلیک گلولههای ممتد، چونان سیلیای بر حق، تماشاگر فرو رفته در «خواب خرگوشی» و غرق در «بزم» را آگاه و بیدار و آماده «رزم» میکند.
به نقل از وبلاگ پویان عسگری