جامعه سینما : لیلا مقیمی/امبرتو اکو، فیلسوف فقید ایتالیایی در مقاله ای تحت عنوان «چگونه با چهرههای آشنا برخورد کنیم؟» در مورد برخورد با «سلبریتی ها» و یا همان آدم معروفهای خودمان می نویسد: «چند ماه پیش در نیویورک چرخ میزدم که ناگهان در چهار قدمی ام با مردی به شدت آشنا رودررو شدم. مشکل اینجا بود که اصلا یادم نمی آمد او را کجا دیده ام و حتی اسمش چیست. هنوز چهره مرد روبهرو چنان آشنا بود که احساس می کردم باید بایستم و با سلام و علیکی سر صحبت را باز کنم. شاید او هم بگوید: «امبرتو عزیزم، چطوری؟» یا حتی «چطور تونستی بیای اینجا و به من نگی؟» و من هم کاملا دست و پایم را گم کنم.
تنها چند قدم با هم فاصله داشتیم؛ وقتی شناختمش نزدیک بود پس بیفتم. چهره مشعشعش به من لبخند می زد، آنتونی کوئین بود! مسلما هیچ وقت در زندگی ام او را ندیده بودم و البته او هم مرا. در یک هزارم ثانیه توانستم خودم را جمع و جور کنم و در حالی که چشمانم را به آسمان دوخته بودم، از کنارش رد شوم. بعدا که به این ماجرا فکر کردم، به این نتیجه رسیدم اتفاقا قضیه خیلی عجیب و غریبی هم نبوده. قبلا هم یک بار در رستوران با چارلتون هستون مواجه شده بودم و همان لحظه هم بی اراده احساس کردم باید سلام کنم.
چهرههای اینچنینی در ذهن ما خیال را برای ما به واقعیت تبدیل کرده اند. ما در طول ساعت تلویزیون تماشا می کنیم و این چهره ها برایمان آشنا می شوند، به اندازه خویشاوندان مان، رسانه های جمعی، در بدو امر، خیال را برای ما به واقعیت مبدل کرده اند و اکنون درصدد آنند ما را متقاعد کنند واقعیت همان خیال است؛ و واقعیتی که تلویزیون به ما نشان می دهد به اندازه لحظه های سینمایی زندگی مان واقعی است.»
هر چند اکو به این رویارویی جنبه فیلسوفانه داده، اما واقعیت امر این است که ستاره ها یا همان به اصطلاح «سلبریتی» ها همیشه جذاب و دوست داشتنی هستند، به نحوی که در و دیوار اتاق جوان های ایرانی با عکس های ریز و درشت همین آدم های معروف و محبوب آراسته شده. فضای مجازی هم پر شده از جزئی ترین اخبار مربوط به سلبریتی ها؛ کی چی می پوشد، با چه آرایش و لباسی روی فرش قرمز ظاهر می شود، چه ماشینی سوار می شود،
مارک ساعتش چیست و تابستان و زمستان به کدام کشور سفر می کند و فلان بازیگر یا خواننده و ورزشکار چرا از همسرش جدا شده و چندتا بچه دارد و هزار و یک نکته دیگر که به واسطه آنها می توان در زندگی همین سلبریتی ها سرک کشید و رفتار و گفتارشان را به زیر ذره بین کشاند و صرفنظر از همه کاستی ها و نواقص شان آنها را الگو قرار داد؛ سلبریتی هایی که شاید خودشان هم نمی دانند تا چه میزان می توانند در زندگی افراد جامعه و جهت دهی به افکار عمومی نقش داشته باشند.
برای مثال، هنوز هم افکار عمومی پدیده مرتضی پاشایی، «سلبریتی» محبوبی که میلیون ها نفر به سوگش نشستند و برای رفتنش رخت سیاه به تن کردند را از یاد نبرده اند؛ پدیده ای که یوسف اباذری، استاد دانشگاه تهران در آن سخنرانی جنجالی اش از آن به عنوان «تزلزل نسل ها» یاد کرد و علت وقوع آن را سیاست زدایی دانست: «دلیل اصلی شکلگیری پدیده پاشایی سیاستزدایی است که نمود آن میدان دادن به افراد غیر نخبه همچون ورزشکاران، بازیگران، خوانندگان و… در امور سیاسی است.»
محمد امین قانعی راد، رییس (سابق) انجمن جامعه شناسی ایران، اما در گفت و گو با «اصفهان زیبا» این پدیده را «پوپولیسم فرهنگی» می نامد و فرهنگ را متشکل از لایههای مختلف می داند که وقتی امکان ارتباط افراد با لایحههای فرهنگی از دست برود و مولدین اصلی فرهنگ فراموش شوند و فرهنگ فقط در سطح اجرا بماند، به تدریج دچار فرسایش می شود و همین موضوع هم باعث می شود تا تولیدات فرهنگی ما روز به روز دم دستی تر، بازاریتر، سطحی تر و بی محتواتر شوند و جامعه دچار زوال شود: «وقتی ما لایه های عمیق فرهنگی را رها کنیم و به ابعاد دم دستی و سطحی فرهنگ پناه ببریم، نوعی زوال فرهنگی در همه عرصه ها رخ می دهد که اسم آن را می توان پوپولیسم فرهنگی گذاشت؛ نوعی دم دستی بودن و فرسودگی فرهنگی. اما مهم این است که این لایه های عمقی فرهنگ نباید فراموش شوند، آنچنان که کل فرهنگ به فرهنگ سطحی تقلیل پیدا بکند.»
به نظر قانعی راد، فرهنگ عامه نیز کم کم دارد کارکرد اصلی خود را در جامعه از دست می دهد، اما به هر حال همه فرهنگ را نمی توان به فرهنگ سطحی منحصر کرد، بلکه جامعه و افراد حاضر در آن به فرهنگ متعالی و فرهنگی که از عمق فکری بیشتری برخوردار است و حامل ایده و معناست هم نیاز دارند،
در حالی که یوسف اباذری معتقد بود که در سال های اخیر هم حاکمیت و هم مردم دچار ترسی متقابل از یکدیگر شدهاند و از این رو هم مردم و هم حاکمیت به سمت سیاستزدایی حرکت میکنند و به همین خاطر هم سلبریتی ها به اسطوره و نماد تمرکز بر امور غیرسیاسی تبدیل میشوند، اما قانعی راد چندان با این موضوع موافق نیست و معتقد است که ما شاهد برخوردهای چندگانه از سوی دولت و حاکمیت با پدیده سلبریتی ها هستیم، آنچنان که هستند افرادی که به هیچ عنوان به آنها بها نمی دهند و یا بالعکس افراد دیگری متوجه نیاز جوان ها به این نوع گروه های مرجع شده اند و
به همین علت اجازه بروز به آنها می دهند: «در ایران سطوح مختلف حاکمیت دولت و … وجود دارد که ما شاهد برخوردهای چندگانه از آنها هستیم. برای مثال، ممکن است افرادی به سطحی از فرهنگ توجه کنند که اصلا سلبریتی ها در آن نقشی نداشته باشند. این افراد صرفا هر گونه الگوسازی غیر دینی را مذموم می دارند. از سوی دیگر، افرادی وجود دارند که صرفا الگوهای مذهبی را بر نمی تابند و متوجه نیاز جوانان به گروههای مرجع و الگوپذیری آنها از شخصیت های غیردینی و غیرمذهبی شده اند.
به واقع این افراد در سطحی وجود دارند که عقلانیتر نسبت به این موضوع برخورد می کنند و به اهمیت مرجعیت گروههای غیردینی برای معناسازی و شکل دادن به فرهنگ جوانان پی برده اند و سعی می کنند تا آن را به رسمیت بشناسند، بنابراین آنها سعی می کنند تا با استفاده از ظرفیتها و توانمندیهای همین سلبریتیها بیمعنایی در بین جوانان را از بین ببرند و زندگی شان را معنا دار کنند.»
او می افزاید: « البته همیشه استفاده از سلبریتی ها در رسانههای مختلف صرفا با هدف الگوسازی انجام نمی گیرد، بلکه هدف حاکمیت و یا دولت از استفاده از این افراد در رسانه ملی و یا سایر رسانه های دیگر بیشتر برای جذب مخاطب است؛
به عبارت دیگر سلبریتی ها و ستارگان در رسانه ملی اجازه بروز پیدا میکنند به خاطر اینکه صدا و سیما از چهره های محبوب تهی نباشد. پس می توان نتیجه گرفت که در این مواقع برخورد با سلبریتی ها یک نوع برخورد ابزاری است تا به این وسیله پیام های دیگری را به مخاطبان منتقل کنند. نکته مهم این است که اگر چه حضور افراد مشهور در عرصه های مختلف در رسانه ها و پرداختن به آنها خوب است، اما ما نباید فرهنگ را صرفا در این رسانه و آن رسانه خلاصه کنیم. رسانهها نباید محلی باشند برای بازنمایی مولدین فرهنگ تا حضور آنها نیز در رسانه ها احساس شود.»
کسب یک رضایت دو طرفه در فضای مجازی
فضای مجازی و گسترش روز افزون دنیای ارتباطات از جمله مواردی است که موجب شده تا سلبریتی ها نقش پررنگی در الگوسازی در جامعه ایفا کنند؛ این موضوع را قانعی راد هم می گوید: «امروزه روز، بیشتر مردم جامعه در فضای مجازی حضور دارند و فعالیت های گسترده ای دارند،بنابراین سلبریتی ها نیز از قاعده بازی مستثنی نیستند و با راه اندازی کانال ها و صفحات رسمی به انتشار اخبار پیرامون خود می پردازند.
صفحاتی که مشاهده می کنیم تعداد زیادی فالوئر و طرفدار دارند که مدام اخبار مربوط به آنها را پیگری می کنند که هم موجب ایجاد حس لذت در آنها می شود و هم اینکه سلبریتی ها را به حضور بیشتر در فضای مجازی تشویق می کنند. از طرف دیگر، جوانان هم نمی خواهند در یک فضای مجازی گمنام حضور داشته باشند؛ همانطور که انسان نمی تواند در شهری فاقد از نشانه ها و راهنما زندگی کند و هیچ جایی را نشناسد. پس فضای مجازی نیز نیاز به معابر و مکان های شناخته شده ای دارد که افرادی که می خواهند به جست و جو در این فضا بپردازند آنها را کانون توجه خود قرار می دهند و به همین خاطر به تعامل دو طرفه با این سلبریتی ها می پردازند.»
به گفته قانعی راد، در این صورت است که رضایت دو طرفه، بین افراد معمولی و همچنین سلبریتی ها به وجود می آید و هر دو طرف احساس لذت می کنند و سعی می کنند فعالیت های خود را در فضای مجازی بیشتر و گسترده تر کنند:
«در فضای مجازی شاهد آن هستیم که یک فرد مشهور و یا به اصطلاح سلبریتی میلیونها فالوئر دارد و دائما با آنها در ارتباط است که این موجب می شود تا او فکر کند که به یک مرجع فکری تبدیل شده و می تواند راجع به همه چیز اظهار نظر و در امور مختلف ورود پیدا کند. طرف دیگر ماجرا اما جوانانی وجود دارند که به دلیل ارتباط با این سلبریتی احساس رضایت و هویت می کنند؛ جوانانی که فکر میکنند سلبریتی صلاحیت هایی دارد که فراتر از نقششان که مجری فرهنگ است باید از آن الگو برداری کند.
سلبریتی ها جای رهبران افکار را می گیرند
در این میان، آنچه در ایران درباره سلبریتی ها در حال رخ دادن است، چیزی فراتر از نقش معمول یک بازیگر، هنرمند یا ورزشکار است، آنچنان که به نظر می رسد سلبریتیها کمکم دارند جایگاه رهبران افکار در جامعه امروز ایران را میگیرند و در جهت دهی به افکار عمومی و الگوسازی نقش برجسته ای را بازی میکنند؛ موضوعی که به گفته قانعی راد، نمی توان آن را چندان مثبت تلقی کرد، به این دلیل که این پدیده به تدریج به سطحی شدن فرهنگ کمک می کند:
«فضای مجازی پر شده از سلبریتی هایی که تعداد فالوئر ها و دوستان آنها در فضای مجازی بسیار بیشتر از اندیشمندان و روشنفکران و … است، بنابراین این موضوع نشان دهنده آن است که سلبریتی ها روز به روز نقش بیشتری در ساخت فرهنگ پیدا می کنند و به همین خاطر فرهنگ نیز روز به روز سطحیتر و کم عمق تر می شود.
اگر همین سلبریتی ها به عنوان مجریان فرهنگ ارتباط خودشان را با لایه های دیگر فرهنگ مولدان، توزیع کنندگان قطع کنند خودشان به تنهایی می توانند عامل زوال فرهنگی شوند؛ چرا که پیوند این سه لایه با یکدیگر و ارتباط آنها با هم است که می تواند یک فرهنگ غنی را شکل دهد، اما وقتی سلبریتی ها به تنها بازیگران فرهنگ در عرصه مجازی تبدیل شوند، به زوال فکری نسل جوان و به تدریج به زوال فکری خود فرهنگ نزدیک خواهیم شد.
تفاوت سلبـریتی های ایرانی و خارجی در چیست؟
حـالا سـلـبـریتی های ایـرانی همه جـا هستنـد؛ از شبکههای مجازی و سینما و تلویزیون گرفته تا مطبوعات و حتی عرصه های سیاسی. همه جا می توان ردپایی از آنها و اظهارنظرهایشان درباره امور مختلف دید؛ البته پدیده سلبریتی ها تنها مختص به ایران نیست و در کشورهای دیگر هم می توان این موضوع را دنبال کرد. برای مثال، بارها دیده ایم که سلبریتی ها همراه و در کنار کاندیداهای انتخابات حضور پیدا می کنند، نظر می دهند و از مردم می خواهند که به فلان نامزد انتخاباتی رای دهند.
اما قانعی راد، معتقد است که سلبریتی ها ی خارجی با سلبریتیهای ایرانی متفاوت هستند؛چرا که همانطور که اشاره شد، ستارگان ایرانی کم کم دارند جای رهبران فکر و اندیشه را در ایران می گیرند و در تمامی حوزه ها رخنه می کنند: «سلبریتی ها در خارج از کشور هم از محبوبیت برخوردار هستند و شاهد آن هستیم که مثلا در انتخابات حضور پیدا می کنند و … اما تفاوت آنها با سلبریتی های ایرانی آن است که آنها هیچ گاه در عرصه های سیاسی حضور پیدا نمی کنند و یا جای رهبران فکری را نمی گیرند؛ همچنین آنها در جهت دهی اذهان عمومی نقش چندانی ندارند.»
به نقل از روزنامه اصفهان زیبا