مختص جامعه سینما: محسن سلیمانی فاخر|در روزگاری که رسانهها بهسرعت بازتابدهندهی هر واژه، ژست و نگاهاند، تقابل یک قهرمان بدنسازی با یک فیلمساز برجسته، بحثهای گستردهای را دربارهی «نقد» و «واقعنمایی» بهراه انداخته است. جایی که یکی از قدرت بدنی سخن میگوید و دیگری از دردهای اجتماعی، زبان مشترک میانشان گم شده و تنها چیزی که باقی مانده، صدایی است که گاه با تندی و گاه با تحقیر، دیگری را به سکوت فرا میخواند.
چرا باید یک ورزشکار از بیان واقعیتهای تلخ برآشفته شود؟ چرا به جای شنیدن و تأمل، زبان به تهدید و توهین بگشاید؟ چرا انتظار داریم فیلمساز، جامعه را آنگونه که ما میخواهیم به تصویر بکشد، نه آنگونه که هست؟ فیلمسازی که درد را دیده، فقر را حس کرده، و بیعدالتی را قاب گرفته، نمیتواند تنها بر «خوبیها» تمرکز کند. مگر میشود از شکافها نگفت؟ مگر میشود آتش را دید و دربارهی گرما نگفت؟در جامعهای که با بحرانهای اقتصادی، نابرابری اجتماعی، سرخوردگی نسل جوان و شکافهای فرهنگی دستبهگریبان است، نشان دادن فقط روی خوش سکه، نوعی خیانت به حقیقت است.
این تصور که «اگر نمیخواهی خوبیها را بگویی، خفه شو» نه تنها خشونتبار است، بلکه خطرناکترین شکل سانسور است؛ سانسوری که از دل قدرت یا محبوبیت بیرون میآید و آزادی اندیشه را در نطفه خفه میکند.بیگمان هر کسی باید در حوزه تخصصی خود اظهار نظر کند، اما این به معنای آن نیست که یک فیلمساز حق ندارد دربارهی بازنمایی بدن، اخلاق عمومی یا فرهنگ اجتماعی پرسشگر باشد؛ همانطور که یک ورزشکار نیز میتواند دغدغههای فرهنگی خود را داشته باشد.
مهم آن است که گفتگو جایگزین نزاع شود، و احترام جای تمسخر را بگیرد.قرار نیست همه چیز را تلخ دید. اما قرار هم نیست تلخیها را انکار کرد. جامعهای که آینه را میشکند، چهرهاش زیبا نمیشود.در روزگاری که هر گفتار و تصویر در لحظهای در سراسر جامعه طنین میاندازد، گفتوگوی تلویحی – و گاه پرتنش – میان یک قهرمان پرورش اندام و یک فیلمساز اجتماعی، چیزی فراتر از اختلاف سلیقه است. این، نبردی است میان دو نوع بازنمایی: یکی نمایش قدرت، بدن و افتخار در صحنههای بینالمللی؛ دیگری بازتاب درد، فقر و حقیقت در قابهای سینما.
وقتی یک ورزشکار شناختهشده در پاسخ به فیلمسازی چون سعید روستایی میگوید: «اگر از خوبیها نمیگویی، خفه شو»، مسأله فقط لحن تند نیست؛ بلکه نوعی از حذف نگاه متفاوت است. حذف انتقاد. حذف حقیقت.این افاضات تند و غیر حرفه ای، مثل این است که روستایی، یا هر فیلمساز دیگری با یک انتقاد غیرحرفه ای و از روی تفنن بپرسد که چرا چوپان با بدن نیمهبرهنه در معرض دید جهانیان قرار میگیرد؟ آیا این پرسش اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی است ؟یا از جنس دغدغه..باید یاد بگیریم که در جامعه، هر کس از منظر تخصص، تجربه و دغدغهاش سخن میگوید.
اما هیچکس حق ندارد دیگری را به سکوت وادار کند فقط چون نظرش با ما متفاوت است. نه فیلمساز مأمور سیاهنمایی است، نه ورزشکار مأمور بزک واقعیت. جامعهای سالم، از تنوع روایتها شکل میگیرد، نه یکدستی تحمیلی.نمیتوان در جامعهای که از فقر، تبعیض، بیعدالتی و ناامیدی مینالد، فقط به نمایش شکوه و لبخند بسنده کرد.
سینما آینهای است از جامعه، و شکستن آینه واقعیت را زیبا نمیکند. همانطور که ورزش و قهرمانی، غرور ملی را میسازند، نقد و نمایش درد هم میتواند آگاهی، تغییر و رهایی به همراه داشته باشد.بیایید به جای توهین و حذف، با هم گفتوگو کنیم. از تفاوتها نترسیم. و بفهمیم که حقیقت، همیشه فقط در یک قاب نمیگنجد