مختص جامعه سینما: ساقی سلیمانی| «بنجامین ری» مستند سازی که پیشتر او را با فیلم نقاش و دزد میشناختیم، در «زندگی شگفت انگیز ایبلین» هم سوژهای منحصر بهفرد را یافته و از آنجا که در روایت و فرم بسیار کارگردان با حوصله و دقیقی به حساب میآید از انتخاب نام اثر و طراحی پوستر هم میتوان کنجکاو و جذب اثر شد.
نام فیلم شما را به یاد سرنوشت شگفت انگیز املی میاندازد و اما پوستر معروف فیلم که دستی را نشان میدهد که کاراکتری از بازی وارکرافت در آن ایستاده و از دریچهای از نور گذشته است، گویا دوخطی داستان را به شکلی نمادین طراحی کرده است .
روایت
ما در ابتدا با تراژدی روبرو هستیم، یک تراژدی که قرار نیست صرفا داستانی تراژیک را به پایان ببرد بلکه از دل تراژدی درامای شگفت انگیزی را بیرون میکشد. فرم روایت در ابتدای فیلم شما را با صدای پدر ماتس استین، با آنچه که دو خطی داستان است روبرو میکند، اما چه چیزی مخاطب را پای قصهای که میداند چیست نگه میدارد؟ بنجامین ری ریسک این را پذیرفته که بگوید قصهی من این است: پسری که به دلیل بیماری تحلیل عضلانی در ۲۵ سالگی میمیرد قبل از مرگ پسورد ایمل خود را به خانواده داده و حالا خانواده با جهان مجازی او روبرو خواهد شد .
کات
این دو خطی اما بدون اینکه مخاطب را در تعلیقهای ساختگی نگه دارد او را به دل دو روایت هم زمان میبرد که به موازات هم مطرح میشوند، روایتی حقیقی با استفاده از دو بخشِ گزارشی و آرشیوی روایتِ مجازی انیمیشنی که با ز دو بخش دارد، بازسازی انیمشنی بازی وارکرافت و گروه استارلایت و بخش گزارشی و مصاحبهای که آن هم باز به دو بخش به شکل شاخهای تقسیم میشود؛ انیمیشن های اسکیس و طراحی سیاه و سفید و مینیمال برای خاطرات لیزت (دختری که ماتس به او علاقه داشت در بازی و بخش دراماتیک داستان است) و روایات افراد مختلف بازی به ماوزات با آنچه بازسازی شده .
جستارهای روانشناسانه و جامعه شناسانه اثر
فیلم قرار نیست چیزی را نفی یا تایید کند، به دنبال حقیقتِ سبکِ زندگیِ یک فرد به شدت توانیاب با زندگی بسیار دشوار، به شما نشان میدهد که یک جامعهی به ظاهر مجازی تحت تاثیر مشاورههای همین فرد، به سبک زندگی با کیفیت تری رسیدهاند .
ریشهی این حقیقت شما را به واکاوی علت و معلولی میبرد و شما در نهایت با عقب کشیدن تصاویر آرشیوی همانطور که در پلان های اول فیلم همینطور کارگردانی شده متوجه خانوادهای میشوید که سلامت روان دارند و امکاناتی به اندازه کافی، اما مهم ترین مسئله سلامت روان این خانواده در برخورد با فرزندان است. همه چیز در فضای این فیلم به شکل شاخه به شاخه به هم مربوط میشود و این خودش بازیهای گروهی چون وارکرافت را به ذهن متبادر میکند.
در گروهی هم که ماتس در وارکرافت در آن عضو است کسانی همگروه و هم پیمان او هستند که اغلب انسانهای خوشفکر با از خانوادههای تقریبا سلامتی میآیند و اگر به کمترین مشکلاتی با خانواده برمیخوردند ماتس یا شخصیت خیالیاش ایبلین به آنها مشاورههای درست داده تا مشکل برطرف شود.
آرمانشهر و انسانهای منزوی
این فیلم نشان میدهد کسانی که به هر دلیلی به انزوا کشیده میشوند، چقدر در تفکرات زندگی که نام وبلاگ ماتس اتسین هم بود قابل احترام هستند و انزوای آنها دلیل بر نخواستن ارتباط انسانی نیست، بلکه به دنبال ایدهآل و آرمانشهر هستند به دنبال ورژن بهتری ساختن از خود و از جهان اطرافشان .
متتس استین چیزی از خود میسازد در قانت ایبلین که ایدهآل اوست، انسانی عضلانی و پر قدرت، شخصیتی همیشه توانا و کمک رسان، خوش گذران حتی و عاشق پیشه و اهل سفر و گشت و گذار، تمام اینها به واسطهی یک دست و چند دکمه. حتی وقتی توان او در دنیای واقعی از این هم افول کرد شخصیت داستانیاش هم افول میکند اما بنا بر آنچه در داستان دیدیم همدلی جامعهی مجازی و حقیقی او را دوباره و تا زمان مرگ و حتی پس از مرگ او سرپا نگه میدارد.
اینها هم البته نسبی است و بنا به تربیت صحیح در استفاده از هر فضای شهصی و مجازی هم شکل میگیرد. بیس تمام اینها داستان است و در فیلم هم میتوان این را به درستی دید. بچههایی قصه پرداز هستند، همانطور که تا سیسال چهل سال قبل و پیش از پیشرفت تکنولوژی انزوای چنین افرادی کتابخوانها و سینه فیلیای حرفهای به وجود میآورد که پناه به قهرمان های داستان یا فیلمها میبردند.
تکنیک
تدوین فیلم در استفاده از آرشیو و آنجه باز سازی و ضبط شده کاملا دقیق عمل کرده. صدای فیلم فقط گاهی در استفادهی بی موقع از موسیقی مثلا حین صحبتهای مادر ایبلین یا مواقعی اینجنینی اضافی است.
تصویر هم به دلیل چند بخشی بودن فیلم ناگزیر از تغییر وضعیت است و انتظار یکنواختی رنگ و نور و ریتم تصویری انتظاری بیجاست.
پایان بندی
پایان بندی درخشان فیلم اوج درامای اثر است. همه با هم تصمیم میگیرند نه برای مرگ کسی بلکه برای بزرگداشت دو زندگی گرد هم بیایند، کسی که باید حالا روی سنگ قبرش هر دو اسم او را بنویسند تا یادشان نرود او توانست به جای دو نفر زندگی کند و زندگی را نشر دهد و عشق و میل به زندگی را در بین کسانی از کشورهای مختلف زنده نگه دارد.
و در پایان
جهان پس از کرونا در سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۴ در تولیدات سینمایی و مستند دغدغه روابط انسانی را دارد و این توانسته آثار درخشان بسیاری را رقم بزند، چیزی که تا دغدغهی سانسور در ایران بیداد میکند در سینمای ایران کمتر خودش را نشان خواهد داد .
منتقد و پژوهشگر سینما