مختص جامعه سینما: حمیدرضا رنجبرزاده، پژوهشگر هنر در نشست نقد و بررسی انیمیشن «کوکو» گفت: یک فیلم خوب، باید بتواند بهصورت همزمان، دو کار بهظاهر متناقض را انجام دهد؛ نخست اینکه عجول نباشد و به شخصیتها و جهان خودش امکان خلقشدن و به بینندهی خود، امکان ارتباط با این شخصیتها و جهان را بدهد. از سوی دیگر، فیلمسازها باید بدانند که فرصت محدودی در اختیار دارند و باید بتوانند از فرصت ۹۰ یا نهایتاً ۱۸۰ دقیقهای خود، نهایت بهره را ببرند و زمانی برای ازدستدادن، وجود ندارد. انیمیشن سینمایی «کوکو» هر دو فاکتور را در نهایت کیفیت در خود دارد. کوکو هم از لحظهی شروع، با تمام توان گرم داستانگوییست و هیچ وقتی را هدر نمیدهد و هم شخصیتهای خود را چنان ساخته و پرداخته میکند که ارتباط حسی مخاطب با آنها، لحظهای قطع نمیشود.
این نویسنده با اشاره به اهمیت و محوربودن مسئلهی «چگونگی» در هنرهای دراماتیک، ادامه داد: فیلم در ساخت دو جهان زندگان و مردگان، چنان قدرتمند ظاهر میشود که در دو پردهی متوالی، هر دو جهان را با ظرافت و دقت خارقالعادهای خلق میکند و تماشاگر، ضمن درک مناسبات هر دو جهان، مشارکتی فعالانه در این جهانها دارد. با اینکه بسیاری از مخاطبان این فیلم در سراسر دنیا، احتمالاً آشنایی عمیقی با فرهنگ و خردهفرهنگهای مکزیک ندارند، اما «کوکو» در اوج اتونومبودن و خودبسندگی، هم جهان زندگان مکزیک را با ترسیم جشن «روز مردگان» و مختصات آن میسازد و هم جهان مردگان را با مؤلفههایی همچون «فراموششدن» و «بهیادآوردن» بنا میکند و نظام فقر و غنای حاضرین در این جهان را در نسبت با همین مؤلفهها، پایهگذاری میکند.
وی افزود: فیلمنامهی «کوکو» نه صرفاً یک فیلمنامهی بسیار درخشان، بلکه بهنوعی یک کلاس فیلمنامهنویسی است که میتواند بهعنوان مرجعی برای علاقهمندان به این حوزه تلقی شود. ساختار سهپردهای فیلمنامه با جایگیری دقیق و هنرمندانهی حوادث محرک و نقاط عطف و نسبت این نقاط با سیر شخصیتپردازی کاراکترها، آنچنان مستحکم و خدشهناپذیر است که میتواند تجربهای فراموشناشدنی را برای مخاطب اثر، رقم بزند. پایانبندی این انیمیشن نیز نکتهای بسیار مهم دربر دارد. بسیاری ممکن است پس از مواجهه با این پایانبندی، تحتتأثیر فضای حسبرانگیز آن قرار بگیرند، اما نکته در اینجاست که این پایانبندی، یک احساس عام را در مخاطب برانگیخته نمیکند؛ بلکه مخاطب بهدلیل ارتباط شخصی و عمیقی که با مامان کوکو، میگل، هکتور و باقی شخصیتها برقرار میکند، دقیقاً بهخاطر خودِ آنهاست که متأثر میشود و این، مهر تأیید دیگری بر شاهکاربودن «کوکو» ست.
کوکو در ستایش زندگی و خانواده است
در ادامه سید حسام فروزان، مترجم و منتقد سینما، «کوکو» را اثری شاخص در سبک انیمیشنهای استودیو پیکسار دانست که واجد تمامی مؤلفههای این آثار است. وی افزود: کوکو، قصهای جذاب دارد که مفاهیم بنیادین بشری مانند معنای زندگی، مرگ و جاودانگی را با زبانی ساده و ایدههایی درخشان مجسم مینماید؛ بهطوری که نهتنها برای کودکان، بلکه حتی بیشتر برای بزرگسالان جذاب و دیدنی است.
وی گفت: کوکو به کارگردانی لی آنکریچ، یکی از تحسینشدهترین انیمیشنهای سالهای اخیر که برندهی جایزهی اسکار در زمینههای بهترین انیمیشن و بهترین ترانه نیز شده است. این فیلم داستان پسری به نام میگل را روایت میکند که آرزو دارد یک موسیقیدان بزرگ شود؛ اما خانوادهاش به دلایلی موسیقی را ممنوع کردهاند. میگل بهطور تصادفی به سرزمین مردگان سفر میکند و در آنجا با روح اجدادش و شخصیتهای مختلفی آشنا میشود. او تلاش میکند تا راز خانوادهاش را کشف کند و در عین حال به دنبال تحقق آرزوی موسیقیاییاش باشد. این سفر به او کمک میکند تا با میراث فرهنگی و ارزشهای خانوادگیاش آشنا شود.
فروزان این انیمیشن را اثری در ستایش زندگی و خانواده دانست که بر مسئلهی یاد گذشتگان و احترام به ارزشهای خانواده، تأکید میکند. از نظر این منتقد، یکی از دلایل موفقیت شگفتانگیز این اثر، پیامی انسانی و جهانی است که آن را با زبانی جذاب و همهفهم، مطرح میکند. تأکید فیلم بر روی خردهفرهنگهای مردم مکزیک یا امریکای لاتین است، اما تا حد زیادی با نگاه ما ایرانیان به درگذشتگان و پاسداشت یاد و خاطرهی آنها، نزدیکی دارد. موسیقی، نقش مهمی در این قصه دارد و به نوعی همهی خانواده در جهانِ زندگان و مردگان، به لطف هنر دورهم گرد میآیند. همچنین نقش زنان در این قصه بسیار پررنگ و فعالانه است و از عشقهای افسانهای و سیندرلایی در این انیمیشن، خبری نیست.
کوکو مبتنی بر کهنالگوی «سفر قهرمان» است
محسن سلیمانی فاخر، نویسنده و منتقد سینما، خاطرنشان کرد که این انیمیشن، یکی از نمونههای بیعیب و نقصیست که گویی همه چیز آن، از داستان و روایت و تصویرپردازی تا شخصیتها و موسیقی و… سرجای خود قرار گرفته است.
وی افزود: کوکو، با روایتی دلنشین و احساسی، یکی از اصلیترین دغدغههای ذهنی بشر را مطرح کرده و به سادگی به آن پاسخ میدهد: رسیدن به جاودانگی، با ماندن در ذهن و فکرو یاد افراد. جاودانگی دستمایهی افسانهها، داستانها و روایتهای زیادی است که قهرمان دبرای رسیدن به جاودانگی متحمل سختیهای زیادی میشود و در نهایت پس از طی مراحلی سخت به این مهم دست پیدا میکند. این کهن الگو به عنوان «سفر قهرمان» شناخته میشود.
سلیمانی فاخر با تشریح الگوی «سفر قهرمان»، گفت: جوزف کمبل، اسطورهشناس امریکایی، سفر قهرمانی را به سه مرحلهی جدایی، تشرف و بازگشت تقسیم میکند که شامل ۱۷ مرحله است که قهرمان، با شرایطی مواجه میشود که گویا دیگر نمیتواند شبیه به گذشته، با آن کنار بیاید و مجبور میشود منطقهی امن خود را ترک و سفر خود را آغاز کند. در حین سفر با رنجها و موانع دستوپنجه نرم میکند و در نهایت، با اندوختهای ارزشمند از تجربیات و احساسات، به زندگی خود برمیگردد.
وی تصریح کرد: برخی از این مراحل شامل دعوت، رد دعوت، امداد غیبی، عبور از نخستین آستان، شکم نهنگ، آشتی با پدر (خداوند)، برکت نهایی، فرار جادویی، کمک خارجی، ارباب دوجهان و در نهایت آزادی است که این مراحل را عملاً شخصیت میگل طی میکند تا به وارستگی و شناخت میرسد.
وی بر جشن گرفتن زندگی و اهمیت آن تأکید کرد و گفت: کوکو، جشن روز مردگان را بهزیبایی به تصویر میکشد که در فرهنگ ما میتواند همان پنجشنبه آخر سال باشد. این آیین به ما یادآور میشود که باید از زندگی لذت برد و قدردان بودن در کنار خانواده بود. همچنین عشق و فداکاری هکتور نسبت به میگل، یکی از زیباترین مفاهیم فیلم است که نشان میدهد عشق، میتواند مرزهای مرگ را درهم بشکند.
این منتقد در پایان گفت: این انیمیشن شاهکار به ما یادآور میشود که خانواده، مهمترین دارایی ماست. باید به دنبال رؤیاهایمان باشیم. به سنتهای خانوادگی احترام بگذاریم. از زندگی لذت ببریم و عشق میتواند همه چیز را تغییر دهد.
در ادامهی نشست، بحث به آسیبشناسی انیمیشنهای ایرانی هم رسید؛ اینکه متأسفانه الگوی موفقی که در کوکو دیده میشود، در انیمیشنهای ایرانی، چندان دنبال نمیشود و یکی از دلایل عدم موفقیت آنها، توجهنکردن به اصول درامپردازی است. در انیمیشنهای ایرانی، علیرغم پیشرفتهای چشمگیر تکنیکی، سعی میشود یک پیام گلدرشت در دل داستانی ضعیف گنجانده شود. طبیعیست مخاطبی که نمونههایی مانند کوکو را دیده است، در کارهای ایرانی جذابیت چندانی نخواهد دید.