جامعه سینما:امین بزرگیان/علی مصفا بازیگر سینما در گفتگویی، وقتی از او میپرسند که چه میکند؟ میگوید: هیچ کاری نمیکند. او بر این نکته دست میگذارد که دل و دماغ کاری را ندارد، چون مطلقاً هیچ کاری ممکن نیست، حتی فیلم هم نمیتواند به خوبی نگاه کند، پروژههایش را پیش ببرد و غیره. حرف او شرح مختصر و صادقانهای است از ناامیدی فراگیر شده و انسدادهای شدتیافته در زندگی. در پایان او میگوید که اگر بخواهد از احوالاتش سخن بگوید، موجب ملال است.
دیدم که این ویدئوی کوتاه از مصفا مورد استقبال بسیاری قرار گرفته است؛ گویی جملات او، زبانی برای شرح حال همگان بوده است. پیشتر در گفتوگویی به موضوع «استیصال جمعی» به عنوان یک اپیدمی، اشارههایی کرده بودم (سیاست استیصال/ گفتگو با نشریه تکاپو) .
اما به جز این موضوع، مصفا در حال نمایندگی از طبقهای است که میتواند بدون هیچ کاری کردن، زنده بماند. اساساً او از کسانی حرف میزند که میتوانند «هیچ کاری نکنند» و آن حدی از امکانات را دارند که دچار ملال شوند. شوپنهاور، فیلسوف آلمانی قرن هجدهم، در کتاب «جهان همچون اراده و تصور» به خوبی توضیح داده است که معضل ملال، خصلت افراد در طبقات متوسط به بالاست؛ کسانی که برخوردار از حداقل امکاناتی هستند.
آن کسی که اگر کاری نکند، آنهم سخت و پر زحمت، نمیتواند زنده بماند، اساساً از امکان هیچ کاری نکردن و ملال نمیتواند برخوردار باشد: فرودستان، کارگران موقت و روزمزد، بیخانمانها، کارمندان دونپایه و … . در واقع، با نظام زبانی و معنایی گفتههای مصفا تنها کسی از طبقه متوسط و بالا میتواند همدل باشد و آن را زبان حال خود بیابد.در مواجهه با استیصال، ملال و خمودگی افراد از طبقات میانی و بالای جامعه همواره باید از گروهها و افرادی سخن گفت که ازین امکان برخوردار نیستند.
نابرابری در ملال، عبارت دیگری است برای فاصله طبقاتی. هنرمند خوبی مثل علی مصفا میتواند امکان ملال داشتن را گسترش دهد و این شاید به او کمک کند که از این هیچ کاری کردن لختی رها شود.این مواجهه را میتوان دستور کاری برای طبقه برخوردار در زمانه عسرت و سرکوب دانست؛ پروژهای برای غلبه بر ناامیدی و کرختی فراگیر در این طبقات.(از صفحه شخصی نویسنده)