مختص جامعه سینما/*۱– با آنکه نمایش «۶۵۷» متن خوبی دارد (نوشته محمد چرمشیر) و همین طور موضوع خوبی (پرداختن به وضعیت کولبران و ماشینخوابها) ولی در اجرا، یک نمایش بازیگرمحور است.
متن نمایش متکی بر توجه به زیستجهان کولبران است و در اجرا متکی بر موسیقی کلام و موسیقی رفتار (اکتهای متنوع و ابتکاری) بازیگر اصلی نمایش (سیما تیرانداز).یک حسن متن این است که به جای پرداختن به موضوع از منظر اسطورهها از شخصیتپردازی طنز استفاده کرده است و به موضوعی ساده حالتی جذاب و دراماتیک داده که از ویژگیهای خوب نمایشنامه است.
۲- متن برخلاف ظاهر ساده به موضوعی پرداخته که بالقوه سویههای پیچیده و جذابی دارد. به همین دلیل میتوان برای اجرای صحنهای آن دو خوانش متفاوت از متن داشت، خوانش برونگرایانه و خوانش درونگرایانه.خوانش درونگرایانه با تأملات اگزیستانسالیستی همراه است و خوانش برونگرایانه با پرفورمنس و اجراهای نمایشی اکتمحور. کارگردان در این اجرا تابع خوانش دوم است.
به همین دیل است که نمایش فاقد نگاه اگزیستانس به کاراکتر کولبر است و تمام طول اجرا، بازی سکوت و تامل نمیبینیم و به جای آن در اجرا بیشتر شاهد استفاده از عنصر حرکت، صدا و آوا هستیم تا جایی که بازیگر مخاطبان را به همخوانی جمعی برای خواندن ترانهای از منوچهر وادار میکند (غروبا که میشد روشن چراغا) تا به این ترتیب زمینهای برای به صحنه آمدن تاتر کاربردی Applied theater را که مبتنی بر «تعامل بازیگر- تماشاگر» است، فراهم کند.
هر چند در نمایش «۶۵۷» ویژگیهای تاتر کاربردی تا آنجا ظاهر میشود که تماشاگران از طریق بازی ماهرانه بازیگر و میزانسن ابداعی کارکردان (نشاندن برخی از تماشاگران در وسط صحنه) تا انتها با کار همراه میشوند و خودشان را بخشی از اتفاقات درون نمایش احساس میکنند و باعث میشود لحظاتی را با نشاط سپری کنند اما الزامات اصلی تاتر کاربردی تا انتهای نمایش برآورده نمیشود، یعنی تاثیر تماشاگر بر تعیین انتهای نمایش. (اتفاقی که در نمایش بعدی در همین سالن، یعنی نمایش اینجا پنجرهای باز است، میافتد و این الزام تاتر کاربردی در آنجا محقق میشود.
هر چند نظر کارگردان این است که هدفش تحقق تاتر کاربردی نبوده، اما در اینجا دیگر نظر کارگردان مهم نیست، مهم نشانهشناسی اثر است که مستقل از کارگردان بر مبنای الزامات تاتر کاربردی مبتنی بر «تعامل دو سویه بازیگر- تماشاگر» به صحنه آمده است و لذا باید به آن هم پاسخگو باشد. البته باید توجه داشت که تئاتر کاربردی با فاصلهگذاری برشتی تفاوت دارد. فاصلهگذاری برشت یک نوع گسست بین فضای تئاتر و مخاطب ایجاد میکند و او را نسبت به بازی حاضر در صحنه هوشیار میسازد به طوری که این هشیاری منجر به قطع ارتباط دراماتیک محاطب با نمایش میشود و برشت هم با این ابتکار نمایشی قصد انتقال پیامها و مفاهیم خاصی را داشته است و فرم نوینی از روایت درام بر صحنه را تجربه کرده است.
اما در تئاتر کاربردی در عین حال که مخاطب نسبت به بازی هشیار میشود، با کار هم ارتباط میگیرد. یعنی هم بخشی از مسئله نمایش میشود، هم انتهای نمایش را تعیین میکند، به گونهای که نمایش هر شب یک پایانبندی متفاوت خواهد داشت. به همین دلیل نمایش «۶۵۷» بیشتر از آنکه به تئاتر کاربردی نزدیک شود در مرحله تاتر فاصلهگذاری باقی میماند و پایانبندی نمایش هم با بازیگر و کارگردان تعیین میشود نه با تماشاگران.
۳- روایت از کاراکتر کولبر و ماشینخواب هم در این نمایش در سطح میماند و ما در هیچ بخشی از این اجرا شاهد ورود بازی و نمایش به لایههای عمیق شخصیتی کاراکتر اصلی نیستیم. در واقع هر بار که میخواهیم به سمت عمق کاراکتر برویم بازیگر و کارگردان ما را به بخش دیگری از سطح کاراکتر میبرند.
یک علت تعمیق نیافتن کاراکتر کولبر در اجرا این است که طرح مسئله کولبر، هم در متن و هم در اجرا، در حد آسیبشناسی باقی میماند و به سمت نقد مناسبات زیستی کولبران نمیرود (با توجه به تمایزی که میان آسیبشناسی و نقد وجود دارد و در مقالات تئوریک به آنها پرداختم). نقد مناسباتی که هم مولد کولبران است، هم عامل نادیده گرفتن کولبران، در این نمایش غایب است. از این منظر اجرای «۶۵۷» قابل نقد است ولی با یک دراماتورژی مناسب میتواند در اجراهای بعد موفقتر عمل کند.
۴- بازی خوب سیما تیرانداز (همراه با بازی خوب دیگر بازیگران) از نقاط قوت نمایش «۶۵۷» است. بازی سیما برای بازی در نقش کولبر، ماشینخواب صرفا مبتنی بر تکنیک بازیگری نیست بلکه دو ویژگی خاص دیگر هم دارد که ناخواسته و بیآنکه بخواهد آنها را به رخ بکشد، مخاطب را میخکوب میکند. یکی موسیقی گفتار اوست که یک پدیده کاملا فراموششده در بازیگری تئاتر ایران به شمار میآید. موسیقی گفتار به این معنا که میتوان خوانشهای متفاوتی از متن داشت اما تنها یکی از آنها را که بهترین است برای بیان استفاده کرد. و ویژگی دیگر موسیقی رفتار اوست. این موسیقی غیر از آمادگی بدنی ست و مربوط به هماهنگی اکت های بدنی هماهنگ با موسیقی گفتار به طوری که مخاطب را از وابستگی به کلام و زبان بینیاز میکند. از منظر بازیگری، نمایش «۶۵۷» یک نمایش دیدنی و یک کلاس بازیگری برای بازیگرانی ست که می خواهند در حوزه نمایش صحنه ای فعالیت داشته باشند. اینکه بتوان در یک نمایش متعارف نزدیک به دویست اکت متفاوت و متنوع خلق و اجرا کرد کار سادهای نیست.
*(محسن خیمه دوز – منتقد فیلم و تاتر)