مختص جامعه سینما:ابوالفضل هلالی/در این چند روز بطور اتفاقی شاهد پخش سریال هایی بودم که در دهه های ۷۰ و ۸۰ آنچنان مخاطب گسترده ای داشتند که شب ها خیابان های شهرهای بزرگ برای چندین ساعت با کمترین ترافیک مواجه میشدند و مردم سعی میکردند خود را هرچه سریعتر به منزل برسانندتا به تماشای سریال محبوبشان بنشینند.
اجازه بدهید فقط عناوین این سریال ها را با هم مرور کنیم مانند سریال آرایشگاه زیبا،همسایه ها،آژانس دوستی،خانه سبز،زیر آسمان شهر.و وقتی جلوتر بیاییم به سریال های پرطرفدار متهم گریخت،ترش و شیرین و خانه به دوش میرسیم .
اگر به عناوین دقت کنیم متوجه میشویم تا چه اندازه حس انسان دوستی،گرما و صمیمیت در ما ایجاد میشود.مثلا با شنیدن عناوینی مانند خانه سبز،آژانس دوستی،زیر آسمان شهر حسی که به ما منتقل می شود حس انسان دوستی،نوع دوستی،شرافت،مهربانی و از این قبیل ارزشهای اخلاقی است و اگر منتقد یا تحلیل گری در آن زمان می خواست سمت و سوی گرایش و تمایل و سلیقه تماشاگر را در آنزمان بسنجد قطعا بایستی این مجموعه کارها را به عنوان اساسی ترین کارهای نمایشی که موفق به جذب مخاطب گسترده شده اند قلمداد می کرد.
اما وقتی امروز را بررسی میکنیم قطعا می توانیم دو سریال نمایش خانگی را به عنوان محور جذب بیشترین مخاطب در نظر بگیریم سریال «زخم کاری» و «یاغی» که دومی هم اکنون در حال پخش است و اگر سری به صفحه اینستاگرام سریال یاغی بزنید و یا شبکه های اجتماعی تبلیغ کننده آنها بخوبی در می یابیم که مردم انچنان اشتیاقی برای دنبال کردن سریال یاغی دارندکه ملتمسانه از کارگردان درخواست میکنند که هرچه زودتر قسمت های بعدی این سریال را به نمایش در اورند و اگر سریال یاغی را مشخصا مثال زدم چون بدون شک این سریال و سریال زخم کاری بیشترین جذب مخاطب را داشته اند.
در اخرین قسمت که از سریال یاغی پخش شد دو سکانس بحث برانگیز دیده شد.سکانس صحبتهای یکی از شخصیتهای اصلی داستان یعنی طلا با مرد جوانی در ماشین که خارج از عرف بود و این برای اولین بار بود که بیننده با این آگاهی که او زنی متاهل است با عشقم ، عشقم گفتن جوان داخل ماشین مواجه میشود و چون زن دنبال آدرس میگردد جمله معروف هدف وسیله را توجیه میکند به طرز شرم اوری عادی سازی میشود.
در سکانس دیگری کاراکتر مادر در صحنه ای در مقابل پسرش ابراز ندامت می کند و دقیقا عبارت من غلط کردم را بکار میبرد و در میان تمام کامنت های که در مدح و ستایش سریال نوشته شده بودند نظرات بیشماری دیدم که از هتک حرمت مادر گله مند بودند و این نشان میدهد هنوز پایه های شرافت،انسانیت و اخلاق آنچنان سست نشده که هر کلیپ ساز متوهم و خود بزرگ بینی با چند کپی برداری ناشیانه از کارهای کلاسیک هالیوود بخواهد خارج از دایره ارزشهای اخلاقی حرف بزند .
اجازه بدهید باردیگر به عناوین برگردیم و سعی کنیم بفهمیم چطور از اسامی مانند آرایشگاه زیبا،خانه سبز،زیرآسمان شهر و ترش و شیرین به یاغی و زخم کاری که تداعی کننده پلیدی و خشونت هستند رسیدیم .
در اینکه فرهنگ و هنجارهای اجتماعی برآمده از سازوکار اقتصادی یک جامعه میباشد بحثی نیست و به طور کلی این نظریه عقلانی و پذیرفته شده است و آن سریال های دهه ۷۰و۸۰ برآمده از شرایطی بودند که اقتصاد تولید محور و مشاغل متعارف تا حد زیادی جوابگوی نیازهای معیشتی مردم بود.
مثلا در سریال مانند آژانس دوستی شغلی مانند مسافرکشی و کار در آژانس در شرایط اقتصادی آن موقع به گونه ای بود که جوابگوی نیازهای معیشتی یک خانواده باشد و یک خانواده بتواند بر اساس درآمد آن برای آینده خود و فرزندانش برنامه ریزی کند پس آن سریال پذیرفته شده بود و به لحاظ کیفی و تکنیک چه در بازی و چه در فیلمنامه قابل قبول بود و مخاطب را جذب میکرد.
اما ظاهرا هرچه به اواخر دهه نود نزدیک می شدیم به دلیل وجود تاثیر زیاد دلالی و واسطه گری در اقتصاد و خانه های لاکچری آقایان فیلم ساز هم مسحور این جذابیت شده اندو بجای نقد آن سبک زندگی مبتنی بر دلالی را هم تبلیغ میکنند .
در سریال زخم کاری آدمهای بد داستان به عقوبت خود رسیدند و احتمالا در سریال یاغی هم بدین گونه خواهد بود تا کارگردان این پیام را به زعم خود برساند که عاقبت کج روی ناکامی است و مجازات سنگینی دارد اما خبط اصلی در جذاب سازی شخصیت هاست که الگو میشوند شما هم اکنون شور و شوق طرفدران سریال یاغی را بخاطر جذابیت دو کاراکتر اصلی این سریال به وضوح مشاهده میکنید و میدانید کجای کار خطرناک است و تاثیر می گذارد؟
برای مثال در دیالوگی بهمن به برادرش میگوید صحبت ۲۰۰ میلیارد پول است وقتی مخاطب بعضا جوان جمله دویست میلیارد را میشنود همزمان جذابیت ظاهر و زندگی دو شخصیت اصلی سریال و آن مبلغ کلان را کنار هم قرار میدهد و ناخواسته شرایط کسب ثروت بدین گونه برایش عادی سازی و جذاب میشود .
یکی دیگر از مسائل قابل اشاره فقدان دو عامل اصلی شغل و خانواده گرم و صمیمی در این دو سریال است که در یاغی وقاحت را به جایی میرساند که به کاراکتر مادر هم توهین میکند. شما در سریال زخم کاری کارخانه یا تولید کالایی را نمی بینید روابط زن و شوهر بسیار خصمانه و بر محور کامیابی مالی بنا شده است .
ظاهرا آقایان پشت این کارها نمیتوانند بین قبح و ارزش های اخلاقی تمایز قائل نشوند برای مثال بررسی و صحبت درباره مسائل جنسی در فضای رسانه قبحی بود که باید شکسته میشد چون سلامت جنسی در روابط زناشویی برای حفظ کیان خانواده حیاتیست .
کارگردان زخم کاری وقتی زن جوانی صیغه مدیر تشکیلات بوده و حالا همسر زیردست آن شخص میشود و در صحنه ای با او لاو می ترکاند و نقشه قتلش را میکشد این دیگر شکستن قبح نیست مانند عنوان سریالت زخم کاریست بر ارزشهای اجتماعی این جامعه.
کارگردان یاغی وقتی زن متاهل برای گرفتن ادرس با مرد جوانی لاومیترکاند این اسمش شکستن قبح نیست انهم گامی دیگر است در شکستن هنجارهای اجتماعی جامعه که حتی مخاطبت که هر پنجشنبه تا هشت صبح خواب ندارد تا قسمت بعدی را با ولع ببیند به تو می تازد که چرا کاراکتر مادر برای ما به زیرکشیدی و از تو شاکی میشود .
تاختن به کیان خانواده و ارزشهای اخلاقی جامعه به معنای پریدن در آغوش اومانیسم و ازادیهای فردی نیست نامش خودزنی افرادیست دگم که بقول مسعود فراستی کارهای نمایشی این قماش حاصل تراوشات ذهنی و محفلی انهاست و ارتباطی با زندگی جاری مردم ندارد.
مرعوب کردن تماشاگر با موزیک غربی و نورپردازی و اکسسوار و خانه های مجلل و داشتن خدمتکار و نگاهداشتن مردم پای سریال به هر قیمتی از یک کلیپ ساز با استعداد هم بر می اید پیام واقعی این دو سریال و این قبیل سریال ها میدانید چیست ؟
این است که ما دیگر قشر متوسط نداریم یا آنی با زد و بند و قاچاق صاحب یک پول قلمبه میشوی یا مورد احترام نیستی و جایگاهی در اجتماع نداری و کارگردان هم آنرا با جذابیت سازی تایید می کند .
اگر نگاهی دوباره به مشاغل دو سریال اژانس دوستی و زیر اسمان شهر بیندازیم متوجه می شویم مشاغل تعریف شده در ان شامل رانندگی،تعمیر کار خودرو ،سرایدار و پزشک است و مردم انها را می پذیرفتند اما انگار در دوره ای هستیم که داشتن شغل شرافتمندانه و معقول کاری عبث و ناچیز است .
وقتی در سریال مانند زخم کاری و یاغی کسب پولهای کلان میلیاردی عادی سازی و تبلیغ میشود این القا ترسناکی به نسل جوان جامعه است که خودش را در بین این قشر پیدا کند و بینید و با سبک زندگی لاکچری همانند سازی کند که حتی میتوان ان را در نظرات مردم مشخصا در مورد سریال یاغی دید که حتی بعضی ها ارزو داشتند کسی مانند زوج بهمن و طلا از انها حمایت کند یا با طلا خانم به خرید بروند .
این الگوی ذهنی چه بخواهیم و چه نخواهیم تمام کارهایش برای مخاطب جذاب میشود حتی شلیک کردنش و معاشقه و لطفا خرده نگیرید و مرا به تعصب محکوم نکنید که چرا از این سکانس طلا خانم گله مندم که اجازه بدهید شما را ارجاع سینمایی بدهم به فیلم «بی وفا» سینمای امریکا که چگونه در سکانسی مرد متاهل فیلم گوی شیشه ای را بر سر جوان دانشجو خرد می کند به این دلیل که با همسرش روابط خارج از عرف داشته و چگونه گریه و ندامت و بیداری وجدان زن را بخاطر خیانت به همسرش به تصویر میکشد.
در این دوره که شاید سرایدار،راننده تاکسی و یا هر ادم دیگری با شغل آبرومندانه با سختی امور زندگی را بگذراند اما شرافتش و معنای زندگیش را با جذابیت های لاکچری تاخت نمیزند . آقایان زخم کاری و یاغی و در ادامه می دانید معنای زندگی این مردم با شغل شرافتمندانه چیست؟
معنای زندگیش را همان بزرگانی ساخته اند که اکنون در ارامگاه ظهیرالدوله خفته اند.معنای زندگیش را حافظ ،سعدی،مولانا و فردوسی ساخته اند.معنای زندگیش را فروغ فرخزادها و اخوان ثالت ها ساخته اند با سخره گرفتن سبک زندگی قشر متوسط و بعضا فرودست جامعه و چنگ زدن به کارهای کلاسیک غربی و هالیوودی و کپی دست چندم از آنها چه در دکوپاژ و چه در میزانسن نمی توانید کارهایتان را ایرانیزه کنید.
بیشتر بخوانید:
جامعه شناسی«آنیموس»در سریال«زخم کاری»و«می خواهم زنده بمانم»
بی انکه بدانید یاغی شده اید تا زخم کاری بر ارزشهای انسانی وارد کنید تا مادر بگوید غلط کردم تا کارگردان سریال خانه سبز از ساخت سریالش پشیمان شود .فیلم مادر علی حاتمی را ببینید تا خوب متوجه شوید کجای کارتان ایراد دارد.
از بینندگان و طرفدران سریال یاغی میخواهم با خود فکر کنند اگر دو بازیگر اصلی سریال یاغی در اپارتمان پنجاه متری زندگی میکردند و شغل آبرومندانه و زندگی جمع و جوری داشتند باز هم بقول بعضی از مخاطبان این سریال کراش ابدی بودند؟ لطفا انقدر بی حساب و کتاب و صاحب همه چیز شدن را با رنگ و لعاب تحویل مخاطب ندهید که چیزی جز سرخوردگی،ناامیدی،بی انگیزگی و خشم و عقده برای جوانان نخواهد داشت.
دوربین را کاشتن و از زرق و برق فریم فریم فیلم گرفتن و یک تعلیق کپی شده داخل سریال گذاشتن شما را پیشرو نمی کند شما را متوهم زده میکند که فکر می کنید در این مسیر تاریک ره به جایی خواهید برد به خود بیایید و هنر فاخر این مملکت را بازنگری کنید.