جامعه سینما:یاسر نوروزی/هدی رستمی کیست؟ پروژه «عادیسازی شرایط» در این روزها بیشتر به چشم می آید. چون فاصله طبقاتی به حدی رسیده که بسیاری از ما همین حالا زیر خط فقریم. برای همین است که عادیسازان فعالتر شدهاند و البته مرئیتر؛ جریانهایی که سعی دارند وضعیت اقتصادی و اجتماعی حاکم بر مردم را به انواع ترفند و تلبیس، باژگونه نشان بدهند؛ چه داخل و چه خارج از کشور.
عادیسازان در واقع در زنجیرهای از روابط در تمام مدیومها، رسانهها و حتی شبکه شاخهای مجازی، پراکندهاند. چون این پروژه نه تنها از سلبریتیهای وابسته تغذیه میشود بلکه گاهی یال و دمش از رویدادهای بهظاهر اپوزسیون هم میزند بیرون.
البته تأکید میکنم اعتقادی ندارم هر چهره مشهوری ملزم به واکنش در برابر اتفاقات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است. اما واقعیت اینجاست اولین حرکت هر کدامشان در اتخاذ نوعی رویکرد روشنفکرانه، ناگزیر افکار عمومی را نسبت به حرکتهای بعدی آنها حساستر میکند؛ نظیر تناقضهایی که در رفتارهای امثال ترانه علیدوستی میبینیم.
به تعبیر سادهتر میشود گفت بهتر است دهانمان را ببندیم و سکوت کنیم تا اینکه آن را گاه و بیگاه، بنا به منافع خود، باز و بسته کنیم! چراکه این رفتارها منطقا فرد مربوطه را در مسیر حرکت پروژه «عادیسازی شرایط» قرار میدهد.
چون عادیسازان عموما در چند مؤلفه مشترک هستند؛ لاپوشانی، خاک پاشیدن روی مصائب مردمی، توسل به شوخی و بذلهگویی، سر فرو بردن همزمان در توبره و آخور، خوشرنگ و لعاب نشان دادن شرایط داخلی، ساخت برنامههای مفرّح خالی از هرگونه نگاه نقادانه به وضعیت اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و غیره و البته توسل به ایدههای ملیگرایانه و ناسیونالیستی.
برای تمام اینها میشود مثال زد و بنده درباره برنامههایی نظیر خندوانه و جوکر بارها نوشتهام. البته وقتی فردی نظیر رامبد جوان به زعم رائفیپور بابت اجرای هر شب برنامه، صد و پنجاه میلیون تومان به جیب بزند، درآمد ماهانه او چیزی در حدود چهار میلیارد و پانصد میلیون تومان خواهد بود!
پس به این فهرست اضافه کنید امثال خانم هدی رستمی را که اخبار اتصال او به جریانات قدرت این روزها حتی در رسانههای رسمی و قانونی کشور هم پخش شده است. هرچند از همان اول هم مشکوک بود. چراکه در این سالها محوطههای تاریخی (از جمله «معاون الملک»، «بیگلر بیگی» یا «مسجد نصیرالملک» در شیراز و هزار و یک مکان گردشگری دیگر) به اتهام حضور بدحجابان یا تذکر گرفتهاند یا تعطیل شدهاند یا برای حضور گردشگران در این مکانها، قوانینی نظیر سر کردن چادر در نظر گرفتهاند.
پس به این فهرست اضافه کنید امثال خانم هدی رستمی را که اخبار اتصال او به جریانات قدرت این روزها حتی در رسانههای رسمی و قانونی کشور هم پخش شده است. هرچند از همان اول هم مشکوک بود. چراکه در این سالها محوطههای تاریخی (از جمله «معاون الملک»، «بیگلر بیگی» یا «مسجد نصیرالملک» در شیراز و هزار و یک مکان گردشگری دیگر) به اتهام حضور بدحجابان یا تذکر گرفتهاند یا تعطیل شدهاند یا برای حضور گردشگران در این مکانها، قوانینی نظیر سر کردن چادر در نظر گرفتهاند.
اما ناگهان تو نگاری میبینی رنگ به رنگ و از همهرنگ که آزادانه در هر محوطه تاریخی و گردشگری، شال میچرخاند و دامن میافشاند! به این نوع ایدههای ناسیونالیستی دل نسپارید. چون اینها از این آب و خاک نیستند که اگر بودند، نان در زخم مردم فرو نمیکردند و نمیخوردند.
اینها هیچ اعتقادی به ایران و ایرانی ندارند. حتی به مرامهای دیگر انسانی هم بیاعتقادند. دوازده سیزده سال پیش همراه با گردشگرانی از کشورهای مختلف، دعوت شدم به یکی از شهرهای تاریخی برای برگزاری رویدادی فرهنگی. خانمی از کشور سوئد بینمان بود بهشدت دلباختهی ایران. مدیر دولتی مربوطه و برگزارکننده آن رویداد فرهنگی هم بنا کرده بود به توصیف مبالغهآمیز درباره هرآنچه در ایران هست و نیست؛ طوری که من احساس کردم انگار جای دیگری زندگی میکنم و تا به حال بیخبر بودم! چند ساعت بعد اما همه چیز به فنا رفت.
چون وارد یکی از محوطهی تاریخی شدیم و چند نفری از حراست آن مکان، جلوی خانمهای – بهاصطلاح خودشان – بدحجابِ بین ما را گرفتند؛ آن هم با لحنی بسیار زننده و زشت. هیچوقت یادم نمیرود که خانم گردشگر سوئدی، بیچاره میلرزید و با نگرانی از این و آن میخواست ماجرا را برایش شرح بدهند و بگوید چه اتفاقی افتاده؟ آرام خودم را به او رساندم و با همان انگلیسی نصفهنیمه گفتم:Welcome to Real Iran(به نقل از صفحه شخصی نویسنده)