مختص جامعه سینما:محمدعلی اصالتی/ فئودالیسم یا ارباب رعیتی دورهٔ معینی از روابط اقتصادی است که در آن قدرت سیاسی میان زمین داران بزرگ تقسیم شده است و هر زمین دار یا ارباب دارای جمعیتی رعیت است که رعایا در ازای خدمات کشاورزی یا سایر خدمات ، حق استفاده از زمین را از ارباب بدست میآورند.
با بررسی سریال های چند دهه اخیر تلویزیون ایران و پس از انقلاب سفید که منجر به تبدیل جامعه اقتصاد مبتنی بر فئودالیسم به کاپیتالیسم شده ، در رابطه با سریال های پرداخته شده به مناسبات فئودالیسم تنها با دو اثر” پس از باران ” و ” گذر از رنج ها ” مواجه می شویم.
در این دو سریال ، پس از بازنمایی جامعه فئودالیسم آن روزهای ایران ، به شکلی نشانه شناسانه به نمایش تبدیل جامعه به دوران پس از فئودالیسم می پردازد. «پس از باران »، تاریخ فئودالیستی و مناسبات ارباب رعیتی منطقه شمال ایران را روایت میکند. این سریال با نمایش تاریخ ایران در دوره فئودالیته از رنج های طبقه رعیت و سختیهای آن دوره صحبت میکند.
پس از باران تلاش میکند با روایت داستان گونه از شرایط آن روز ایران ، به صورت محدود ، روابط میان ارباب با رعیت و خصوصیات مستبدانه نظام فئودالیستی را بازنمایی کند. هر چند سریال ، رفتارهای مستبدانه ارباب با رعیت وابسته به خود را نشان میدهد ، اما تنها روایت انسانی از روابط ارباب و رعیت را نشان داده و هرگز مناسبات اقتصادی میان ارباب و رعیت را به تصویر نمی کشد. این اثر داستان زندگی زنی از طبقه رعیت را روایت میکند که مورد آزار و اذیت و آسیب خانواده ارباب قرار گرفته است.
” گذر از رنجها ” نیز اثری تاریخی است که تحولات سیاسی اجتماعی سال های میانی قرن اخیر را به تصویر می کشد . در این سریال به رابطه انسانی میان خانها و رعیت ها پرداخته میشود. این سریال نیز هرچند از رفتارهای مستبدانه خان و متقابلاً کینه ورزی رعیت در مقابل ارباب خود صحبت می کند ، اما به نمایش روابط انسانی دو طبقه از جامعه بسنده کرده و روابط اقتصادی میان دو گروه را توصیف نمیکند. این اثر زندگی دختری رعیت را روایت میکند که به دلیل ظلم و ستم های نظام ارباب و رعیتی مورد آزار و اذیت فراوان قرار می گیرد.
در این دو مجموعه ،در نقل روایت داستان ها ، شباهت های اساسی وجود دارد که با تحلیل نشانه شناسانه روایت ها ، به بازنمایی مشابه از روند تغییر قدرت از جامعه فئودالیسم به کاپیتالیسم در سریال ها می رسیم.
شباهت ابتدایی در هر دو اثر، استفاده از لوکیشن فیلم سازی در شمال ایران است. شمال ایران به عنوان پر باران ترین نقطه ایران ، مناسب ترین خطه برای اقتصاد بر پایه کشاورزی و دامداری بوده است. از این رو در هر دو سریال ، شمال ایران به عنوان جامعه مورد نمایش برای نظام ارباب رعیتی انتخاب شده اند.
در واقع سازندگان آثار با به تصویر کشیدن زیبایی های بصری منطقه شمال ایران در کنار زمین ها و دام های تحت تصاحب ارباب ها ، زندگی همراه با اوج رفاه و آسایش خان ها و ارباب های کل جامعه ایران را به نمایش می گذارند.
شباهت ظاهری دیگر در هر دو سریال ، استفاده از نامی رهایی بخش برای سریال ها است. در “پس از باران ” باران در ادبیات شمال ایران ، نماد آزادی است و فیلمساز ، امید رسیدن به باران و آزادی را برای شخصیت اصلی فیلم خود ، پس از دگرگونی فئودالیسم می داند.در ” گذر از رنج ها “نیز نام اثر به وضوح شرایط حاکم در دوره ارباب رعیتی را برای شخصیت اصلی فیلم خود تعبیر به رنج کرده و گذر از فئودالیسم را گذر از رنج برمی شمارد.
در این سریالها ، ارباب ها فاقد فرزند پسر به عنوان وارث برای تصاحب میراث قدرت اربابی و زمین های کشاورزی هستند. در هر دو مجموعه ، ارباب برای متولد شدن فرزند پسر اقدام به ازدواج دوم میکند.
نکته جالب توجه در تشابه هر دو اثر ، در ازدواج دوم ارباب با دختری از خانواده رعیت است. این عامل را میتوان شروعی برای کمتر شدن فاصله میان ارباب و رعیت در این دو سریال دانست که در نهایت به از میان رفتن قدرت فئودالی در دو سریال ختم میشود.
در هر دو مجموعه ، هر چند که ازدواج ارباب با دختری از خانواده رعیت برای تسلای دل همسر اول ارباب بوده و ازدواج دوم او صرفاً برای پسر آوری صورت گرفته است ، اما در هر دو سریال ، همسر دوم ارباب از سوی همسر اول و یا خانواده وی مورد ظلم و ستم فراوانی واقع میگردد. ظلم ها و سختی های زندگی برای همسرهای دوم پس از مرگ ارباب ها به بالاترین سطح خود میرسد. به طوریکه در هر دو سریال ، همسر دوم ارباب از میراث خود و فرزندش گذشت کرده و خانه اربابی را ترک میکنند.
همسر دوم ارباب ، به عنوان دختری از طبقه رعیت در سریال ، نماد اصلی طبقه رعیت در جامعه فئودالی آن روزهای ایران هستند. ظلم و ستم خانواده ارباب به آنها از یک سو ، و تصاحب ناحق سهم ارث آنها از سوی دیگر ، نشانه ای از ظلم و ستم ارباب ها بر رعیت ها و استثمار آنها در بهره کشی اقتصادی و نابرابری های اقتصادی در نظام اقتصادی فئودالیته است.
در این سریال ها مرگ ارباب و فئودال نماد مرگ فئودالیسم است و با مرگ ارباب میراث فئودال به ارباب زاده به ارث نرسیده و نظام فئودالیسم در ایران به پایان می رسد. با وجود آنکه همواره پس از مرگ ارباب ها ، تمامی زمین ها و دارایی های وی به پسر او به ارث رسیده و فرزند او ارباب بعدی برای رعیت خواهد بود ، اما در این دو سریال پس از آنکه ارباب صاحب پسری از یکی از همسران خود برای تعیین ارباب بعدی میشود ، اما این پسرها در آینده سریال هرگز ارباب نشده و جایگاه خود به عنوان یک ارباب را در انقلاب سفید و تبدیل جامعه از فئودالیته به کاپیتالیسم از دست میدهند.
بیشتر بخوانید:
بورژوازی و انتظارات طبقاتی خود از سینما
در هر دو اثر ، با مرگ ارباب ، اموال و دارایی های وی توسط خانواده ارباب به غارت رفته و زمین ها و دارایی هایی که قرار بود با به ارث رسیدن به ارباب زاده ، مسبب ارباب شدن وی را فراهم آورد ،با از میان رفتن این زمین ها و دارایی ها شاکله قدرت فئودالیته ارباب زاده از هم پاشیده و نظام اقتصادی جامعه مورد نمایش در سریال دگرگون می شود.
در این راستا مشاهده می شود که هر دو سریال ، افول قدرت ارباب زاده را نه در انقلاب سفید و اصلاحات ارضی ، که صرفا در غارت اموال و زمین های ارباب توسط نزدیکانش پس از مرگ وی معرفی میکند. به گونه ای که به جز اشاره کوتاهی که سریال “گذر از رنج ها” به اصلاحات عرضی می کند ، تقریبا هیچ اشاره ای به روند تغییرات فئودالیسم در دو سریال مشاهده نمی شود.
در ادامه در هر دو سریال ارباب زاده ها پس از فروپاشی نظام ارباب رعیتی و تبدیل جامعه به نظام اقتصادی سرمایه داری ، به یک بورژوا در غالب نظام کاپیتالیستی تبدیل نشده و آنها را صرفا یک فرد عادی از طبقه متوسط جامعه به تصویر میکشند. این مسأله تلحویاً تغییر نظام اقتصادی فئودالیسم به کاپیتالیسم را انکار کرده و با تصویر کشیدن ارباب زاده در قامت فردی مذهبی از طبقه متوسط جامعه ، نظام اقتصادی حاکم بر جامعه پس از فئودالیسم در ایران را نه نظامی سرمایه داری ، که نظامی مبتنی بر اقتصاد اسلامی معرفی میکند.
همچنین نکته دیگر در سریال های ساخته شده در حوزه فئودالیسم ، تفاوت در استفاده از شخصیت های با جنسیت زن در مقایسه با آثار سینمایی در حوزه فئودالیته است.در آثار سینمایی ساخته شده با محوریت فئودالیسم در ایران ، همواره شخصیت های زن حضور کمرنگی داشته و در حاشیه قرار داشته اند ، اما در دو سریال تلویزیونی ، نه تنها شخصیت های زن در حاشیه نبوده و حضور پررنگی در متن داستان دارند ، بلکه در هر دو کاراکتر اصلی فیلم یک شخصیت زن بوده ، و سریال ها تلاش برای نمایش رنج های تحمیل شده بر زن ها در عصر فئودالیته ایران را دارند.
نتیجه اینکه ، سازندگان آثار تلویزیونی مرتبط با فئودالیسم ، به دلیل عدم شناخت کافی از مناسبات نظام های فئودالیسم و کاپیتالیسم ، تنها به توصیف روابط انسانی میان دو طبقه از افراد جامعه پرداخته و روابط اقتصادی موجود در نظام فئودالی را به تصویر نمی کشند.