جامعه سینما :فریبا خانی در صفحه شخصی خود درباره وقایع روز نوشت:داشتم برای توقف انتشار هفتهنامهی دوچرخه که ۲۲ سال من و همکارانم در آن جا کار کردیم دلم میسوخت که ساختمان متروپل آبادان ویران شد. کلاً خوبی این جا این است غم میآید و تو مویه میکنی یکهو غمی بزرگتر چون سیل میآید که آن را میشوید میبرد. آنوقت غم قبلی برایت کوچک میشود.بعد به قول دوستی این مملکت در رمانتیسیسم غرق است یک جور هیجان طلبی بدون تفکر. فضای مجازی هم خوراکش همین هیجانهاست. اینستاگرام و توئیتر و شاید کمی فیس بوک که مرده است و نا ندارد.
فیلم های ایرانیساز هم در کن بودند. داشتیم همه برای سعید پور صمیمی کف میزدیم که خوش درخشیده است در نقش مکملها چه جنتلمنی است الهی شکر… که کتایون ریاحی یک ضربدر گنده زد روی عکسش و برایش استوری کرد که ایشان هم بله باید در فهرست «می تو» بیاید. ۲۵ سال پیش به او تعرض کرده است و او سکوت کرده است.
گفتند چرا نوید محمدزاده زنش را بوسیده و کاریکاتور از او ساختند دوستی نوشت ماموریت انجام شد و ایشان افکار عمومی را از آبادان پرت کرد به یک سوی دیگر و خیلیها خائنش نامیدند بعد هم پرسیده بودند خبرنگارها چرا بوسیدی و گفته بود زنم است. خیلی جوابش سنتی بود انگار به هر حال خودش میداند و زنش و بوسش.
اما زهرا امیر ابراهیمی درخشید و خوشحالمان کرد.این روزها خلاصه حالی به کسی نمانده است. آبادان عزادار و ایران عزادار است. به خاطر فروریختن یک برج که قرار بوده گویا چهار طبقه باشد و بنای آن برای چهار طبقه مجوز داشته به لابیگریهای پنهان ده طبقه ساختندش.خشت اول که نهد معمار کج / تا ثریا می رود دیوار کج
بعد عکسهایی که به اشتراک گذاشته شد آتش به جگر ما زد. تازه عروس و داماد، تصویر پرستاری که شوهر و دو پسرش را از دست داده بود. مادری که رفته بود دارو بگیرد، دو دخترش راجلوی بستنی فروشی گذاشته و برگشته دیده است دخترانش زیر آوارند. مردم خسته و گرمازده و گریان، سگهای جنازهیاب خسته بعد غم و غم و غم.
شدت حادثه آنقدر بود که شهرهای دیگر هم به این عزاداری پیوستند. آقایان هم دیر یادشان افتاد همدردی کنند چون انگار مقامشان بالاتر ازهمدردی با مردم است حرفهای مسئولان و آن گزارشهای صدا و سیما هم با داستان های تخیلی و دروغین آتش به جان مردم زد.
اما پلاسکو مظهرتوسعهی مدرنیزاسیون نیمهکارهی پهلوی بود برادر من و این یکی نماد توسعهی غیر عقلانی این سالها. یک مقالهای در اینباره احسان عزیزی نوشته بود که خوب بود. در دوران پهلوی تکنوکراتها به ایران آمدند وسودای توسعه داشتند اما این جا و این سالها ادای توسعه را در می آوریم. آن را پهلوی ها ساخته بودند و آتش گرفته بود. این را برادران ساختهاند خب فرق دارد. بحث را به تهران و شهرستان تقلیل ندهید. همهی ایران در گیر این فساد و فروپاشی است.
خلاصه این روزها حال ما خوش نیست. خاورمیانه حالش خوش نیست درگیر تنش آبی است و ریزگرد و تقسیم آب. حق آبه های به فنا رفته. دریاچه هایی که قرار بود ریزگرد گیر باشند خود عامل ریزگرد شده اند چون خشکیده اند… حال کشور هم خوب نیست در این میان می گویند گناه کردید که گرانی شده است.
پس مانتو بالای زانو غیر قانونی است عده ای هم جمع می شوند در روزهای عزادرای مردم پروژهی سلام فرمانده اجرا میکنند و الهام چرخنده با آن لبخند پردندان ریاکارانهاش ویدئو می دهد بیرون. خدا این کشور را از شر ریاکاری و فریبکاری و تظاهر نجات دهد. حال این روزهای ما هم خوش شود. راستی چرا بهزاد زرین پور شاعر جنوبی که این همه زیبا شعر میگفت حالا پیدایش نیست یاد شعری از او افتادم:
«باد مشام شهر را پر از بوی انهدام کرده است/هیچ کس از ملامت آفتاب/به ملایمت بی اعتبار دیوارها پناه نمیبرد/سفرههای بیتعارف/وعده های تو خالی/شکم هایی که جای نان گلوله می خورند…»این شعر حال و روز ماست…
2 Comments
پریسا
مطلب خوبی بود اما، ما نفهمیدیم رمانتیسیم منصوب به مردمش کجا بود و هیجان طلبی بدون تفکرش چه ربطی به مردم داشت.
مثلا اینجور بنویسیم یعنی ما که روزنامه نگاریم میفهمیم و مردم غرق در هیجان بدون تفکر! خشمشان را در خیابانهای خوزستان فریاد میزنند ، چه بی مطالعه چه بی تفکر!!…
این رفتارهای ما کجا و مردم کجا از کجا سرچشمه میگیره؟
oomid
منظور متن این نیست .هیجان طلبی در برخورد با پدیده ها