مختص جامعه سینما:رضا کردبچه در تحلیلی انتقادی در باب چاپلوسی در جامعه نوشت: چاپلوسان تنها در صورت شبیه دوست هستند همانند گرگهای درنده شبیه سگهای وفادار!”۱) ریشه شناسی پاچه خاری( اسم مصدر خاراندن)که به غلط به نگارش پاچه خواری ( اسم مصدر خوراندن)در ادبیات محاوره ای متداول شده است به عمل یا گفتار خوشایندی گفته میشود که معمولا پاچه خاران(اشخاص زیر دست)به مقام بالا دستی خود ابراز می نمایند که اغلب وجه زبانی وگفتاری داشته و در بازیهای زبانی ادا میشود و کمتر در رفتار نمود پیدا میکند و شخص پاچه خار اغلب شخصی متملق، چاپلوس وچرب زبانی ست که درحیطه های مختلف عام جامعه چه در محیط های اداری چه غیراداری، بازاری و غیره دیده میشود.
کاسه لیس زدن از نزدیکترین مترادف های این واژه بحساب می آید..سبقه نزدیک تاریخی پاچه خاری بر اساس مستندات و عکسهای بجا مانده از دوران قاجار را میتوان به درباریان و ملازمان قاجار نسبت داد که از قدر ترین پاچه خاران تاریخ منحوس ایران بحساب می آیند.
۲) اماریشه شناسی اصطلاح “تخَرخُر” که مشتق از “خر” فارسی به معنای خود را به عمد به نادانی و خریت زدن و نا آگاه فرض کردن است.تخرخر یک مرحله بالاتر امادر ذات خود سخیف تر از پاچه خاری ست که اغلب در محیط های حامل قدرت و حوزه سیاست نمودبیشتر پیدا میکند که جابجایی های قدرت می بایست با احتیاط و اطمینان بیشتری صورت پذیرد و یا به تعبیری به زیر دستان تفویض شود.
به زبان دیگر حاملان قدرت بالادستی بایداطمینان حاصل نمایند که زیردستان به قدرت رسیده هیچ خطری برای آنها ایجاد نکرده و مطیع هستندو همچنین افسار تمام و کمال جاه و منصب در اختیار شخص مرکَب نشین(خرسوار) است.
از اینرو به قدرت رسیدگان بطور سمبولیک دست به رفتارهایی اینچنینی می زنند.مانند مالیدن حکم ریاست بر سر و صورت خود مانند تنفیذ رئیس سازمان بهزیستی و یا کولی و سواری دادن به رئیس محیط زیست منطقه ای توسط یکی از زیر دستان برای عبور ازمسیر صعب العبور آبی!
۳) جرج زیمل یکی از اندیشمندان و جامعه شناسان اوایل قرن بیستم که آرا و نظریاتش در زمان خود به مانند اکثر اندیشمندان مهم نادیده انگاشته شده ولی هم اکنون در قرائت های جدید معاصر مورد اهمیت قرار گرفته است؛معتقد بود که علم جامعه شناسی چطور می تواند حلقه ای متصل با روابط و موضوعات ناچیز و ظاهرا بی اهمیت انسانی و زندگی که منحصر به فرد در اشخاص هست ارتباط برقرار کرده و آنها را تحلیل نماید.
موضوعاتی همانند حسادت، پول، عشق، چاپلوسی و دیگر مسائلی که ما توجهی به آنها در زندگی روزمره نمیکنیم ولی مانند تار و پودهای تنیده شده؛ تمام کنش های انسانی ما را تحت کنترل قرار داده و ما تحت تاثیر آن عمل میکنیم.
وی همچنین معتقد بود که هر پدیده اجتماعی بطور مستقل و یکه نمیتواند مورد تحلیل قرار بگیرد و می بایست با پدیده های دیگری که درارتباط است و زمینه ساز آن یا معلول آن می باشد..بطور مثال خرده فرهنگهایی مانند پاچه خاری و یا تخرخر را میتوان با الگوهای بدنمندی شده افرادزیر دست که تحت سیطره سیاست و قدرت به انقیاد در آمده اند وبهتر بگوییم تحت آموزش قرار گرفته اند تببین کرد.
۴)مارسل موس در مقاله ای تحت عنوان “تکنیک های بدن” (۱۹۳۶) که در خصوص جامعه شناسی بدن است اشاره دارد که چیزی بنام رفتارطبیعی در فرد وجود ندارد ودر هر رفتاری ردپایی از آموزش و تربیت اجتماعی دیده میشود.
به نظر موس هر رفتار و هر حرکتی در بدن در جایی از زندگی آموخته میشود.از همین منظر وجه زبانی پاچه خاری یا رفتاری تخرخر گونه دقیقا آنچیزی ست که لزومش توسط جامعه متزلزل و بیمار به فرد مجیزگو یا مجیز خار آموزش داده میشود تاآن رفتاری را انجام دهد که از او انتظار میرود و خوش خوشانِ فرد صاحب قدرت و منصب باشد؛ که بهجز آن از گردونه بازی های کثیف خارج میشود.!
جامعه ای که بالا رفتن از پله های ترقی آن نه تنها بر اساس شایستگی حقیقی فردی پله ب پله طی میشود ، بلکه شایستگان و فرهیختگان راستین آن که تن به بازی های چرب قدرت نمی دهند از بالا به پایین کشیده شده وبا سر بر زمین کوبیده میشوند.
در این خصوص میشل فوکو معتقد بود که بدنها در بازه های زمانی مختلف در طول تاریخ تحت تاثیر قدرت و تاثیرات ناشی از آن همچون خشونت یا تنبیه قرار میگیرد که بر اساس آن فرد در برابر آن کنش های متقابلی را انجام می دهد…گاه در برابرقدرت سر خم میکند تا باقی بمانند،گاه کمر خم میکند تا به آن سواری دهد تا به ارتقا دست یابند وگاه مانند برده یا کارمند یا شهروندی زیر دست اما راست قامت تحت بدترین شکنجه های روانی و بدنی قرار میگیرند تا مقاومتشان شکسته شود!
✍?#رضا_کردبچه