مختص جامعه سینما/محسن سلیمانی فاخر/ «هر آدمی ممکنه مرتکب قتل بشه.» این دیالوگ ،مانیفست فیلمسازی است که در روندِ فیلم به مخاطب ثابت و او را با این حقیقت روبهرو میکند که از هر فردی، هر کاری ممکن است سر بزند.
«مادر» دست ساخت«بونگ جون هو » با پسر کمهوش خود زندگی آرامی دارند. در محله آنها دختری به طرز وحشیانه به قتل می رسد و پسر توسط پلیس به عنوان قاتل شناخته شده میشود. مادر که باور دارد پسرش بیگناه است، تلاش میکند بیگناهی او را ثابت کند اما سرنوشت و برملا شدن قاتل واقعی با سرشت مادری در هم می اویزد و مادر را دچار یک تناقص و پارادوکس می کند.
فیلم» مادر«، نمایشگر احساس اضطراب و دلهره مادرانه ای است که با تاکید بر تقابلهای دوگانه مادرانگی همراه ست .او در انتهای فیلم با چشمانی گریان از مظنون تازه یافت شده می پرسد آیا تو پدر و مادر داری؟ اینجا تک محوری های تمامیت خواهانه مادر تنها به ترحم و گریه ختم می شود.
به زعم چنین مادری، فرزندش هرگز نمیتوانسته قتل انجام داده باشد. از اینرو، خودش دست بهکار میشود تا قاتل را پیدا کند.عاطفه مادری با بدل شدنِ به کارآگاهی که می خواهد رازگشایی کند، نمونه دیگری از مادر های خلق شده در سینما را نوید می دهد .
ازسویی دیگر، گرچه مفهوم مادری در فرهنگ و ادبیات جهان بسیار لطیف و دلپذیر است، اما در واقعیت سخت و طاقتفرسا بوده و در عین حال، امری صرفاً بیولوژیکی و طبیعی است . بسیاری از علوم تاکید بر این دارند که مادری با زنی شکل میگیرد که دارای قدرت باروری و زایندگی است. ازکودک مراقبت میکند، ایثار میکند واز خود میگذرد تا محصولش بزرگ شود؛ لیکن در جامعهشناسی نیز مادری به دلیل ویژگیهای خاص بیولوژیکی آن، مسألهای صرفاً زنانه شناخته شده است. بونگ جو در این فیلم می خواهد یک وجوه پررنگ و اساسی تری را از نهاد مادری بیرون کشد
در جامعهشناسی «پارسونز» زن موجودی صاحب غریزه پرورش دهندگی تلقی میشود که با ایفای نقش پر احساس مادری در خانه، نیازهای جسمی و روحی فرزندان را برطرف میسازد اما فیلمساز نقش مادری را فراتر از یک مربی می داند .مادری که در دل خطر می زند تا بار دیگر جان دیگری به فرزندش ببخشد.
در روانشناسی نیز بر رابطه مادر و فرزند و اهمیت نقش مراقبتکنندگی مادر تاکید شده و مادر فیلم حتی رازگشایی و معمای قتل باز هم حقیقت بر احساس چیره نمی شود و این نقش محافظت کننده همچنان بر قوت خود باقی است .
در نگرشیکه مادری امری بیولوژیک و تنها ضامن بقای خانواده و جامعه شناخته میشود، مواردی چون غریزی تلقی کردن نقش مادری، برقراری پیوند بیولوژیک بین توانایی و نقش مراقبتکنندگی از جمله عناصر اصلی “اسطوره مادری”شناخته شدهاند،که « جون هو» این اسطوره گی را عیان تر می کند .
ژولیا کریستوا، نویسنده و فیلسوف فرانسوی، خود را خواهان یک «گفتمان مادری نو» معرفی میکند از تفاوتی که جامعه میان «بدن مادرانه» و «بدن زنانه» قائل است سخن میگوید.به زعم او بدن مادرانه با عبور از خود، به فداکاری یا همان «عاطفه مادری» قابل شناسایی است.
تلاش های مشفقانه و دلسوزانه مادر یک متهم و تبلور فداکاریهای مادرانگی در یک نظام مملو از اختلاف طبقاتی غیرقابل مهار در جامعه، اساس درام را تشکیل می دهد و تقابل بین طبقه فرا و فرودست جامعه و نقد سیستم ضعیف قضایی و پلیس در لایه های زیرین اثر مشهود است .