مختص جامعه سینما:رضا ظفری/حداقل دو بازیگر سیاه پوست!حداقل دو بازیگر از اقلیت های جامعه!حداقل فلان چیز که در جامعه به آن کم لطفی شده و یا به آن آزار رسیده!حداقل…
جملات بالا آشنا به نظر میرسند.این جملات در واقع بخش کوچکی از قوانین جدید آکادمی اسکار برای پذیرفتن فیلم در دو سال آینده اند! قبل از تشریح قوانین جدید، باید نگاهی به عملکرد کلی اسکار در سال های اخیر بیندازید.
_اسکار، مایه ی شرم سینما و هنر!
سالها پیش برای تقدیر از یک اثر هنری، به آن جوایز فراوانی تعلق میگرفت. با گذشت سال ها این جوایز بدون مشکل و بسیار درست به آثار داده میشد، تا اینکه هنر هفتم پا به میدان گذاشت و پس از ۲۵ سال، جایزه ای به نام اسکار برای خود ساخت. جایزه کسانی که فیلم میسازند برای کسانی که فیلم میسازند! یکی از عجیب ترین قوانین طبیعت در قرن بیستم.
اسکار که قرار بود پوئن و امتیازی مثبت برای آنها به شمار آید، تنها مایه ی خجالت سینما شد و عیب فیلم هایی که جایزه گرفتند را با شدت بسیار بیشتری روی سر آنها میکوبید.
میدانید چه کسانی اسکار ندارند؟
چاپلیندومیللوبیچ و… اسکار واقعاً یک شوخی بی مزه و یک ابتذال به تمام معناست. وقتی فیلم سفارشی شده ی میلیونر زاغه نشین که محصول هند است و ملیت کارگردانش بریتانیایی، نزدیک به چندیدن و چند اسکار برنده میشود دیگر چه کسی جرأت دارد بگوید که اسکار سیاستی پشت کار هایش ندارد.؟!
_قوانین جدید اسکار حاکی از چیست؟
قوانین جدید آکادمی خبر از این میدهد که سینما به کلی از بین میرود. فقط بایستید و نگاه کنید که سینما چگونه جان خواهد داد و تبدیل به جوان مرگ ترین هنر جهان میشود.
قوانین جدید اسکار یعنی ترحم به جامعه سیاه پوست ها. یعنی ترحم به اقلیت ها. یعنی ترحم به فلان مسئله. یعنی ترحم به فلان چیز. جامعه تغلب به شکلی دیگر و با صورتی مدرن به غرب بازگشته. هدف این جامعه خوار و مقهور کردن و غلبه بر جوامع دیگر است. فقط بایستید و نگاه کنید تاریخ چگونه تکرار خواهد شد و چگونه ما دوباره شاهد سفارشی شدن فیلمها و چسباندن زوری بازیگران سیاه پوست و اقلیت بخاطر ترحم و مابقی قضایا به فیلمها میشویم.
اگر چنین زمانی فرا برسد تنها فیلمسازان مستقل اند که توان نجات مدیوم خود را دارند.
_راه های نجات و فرار از مهلکه:
برای فرار از تکرار تاریخ با قوانین جدید اسکار، در وهلهی اول فیلمسازان موظف اند باور های خود را راجع به اسکار کنار بگذارند. مقصود این است که جریان اصلی فیلمسازان امروز(نه تنها امریکا بلکه جهان) سینمای هنری را به سینمای جشنواره ای میفروشند. یعنی اینکه فیلم آنها میان جایزه گرفتن، فروختن در گیشه و ارزش حقیقی و هنری، جایزه گرفتن و فروختن در گیشه را انتخاب میکند.
به نوعی فیلمسازان گزینشی شدند و به جای اینکه خود، پرچم مدیوم را به دست بگیرند آن را به کسانی محول میکنند که خود چنین باوری دارند. این همان منطقِ بی منطقی است که مردم راجع به قرعه کشی دارند. آنها میگویند ما که شانس نداریم و برنده نمیشویم، پس چرا شرکت کنیم.
سپس این عقیده میان همه رشد پیدا کرده و باعث گسترش سلب مسئولیت های اجتماعی میشود.
فیلمسازان نیز همین طرز فکر را دارند و به جای اینکه خود، بخاطر حقیقتهنرارزش و مقام سینما پرچم دشمنی با جریان جایزه بگیر ها را به دست بگیرند، با اعتماد به نفس کاذب آن را به دیگران محول میکنند. آنان به دنبال دست و پا کردن اسمی برای خود اند و چه راهی بهتر از بزرگترین جشنواره ی جایزه دهی جهان، یعنی اسکار.
این همان سیاست کثیف اسکار است که از قدرت اقناع خود استفاده میکند تا جریان های مختلف سینمایی را به سمت خود بکشد.
_به فیلمهای سیاه کشور های مختلف جایزه میدهد.
_ فیلمهایی که کشور های ضد آمریکایی را بی قانون و سیاه نشان میدهد را با ارزش و مثلا هنری جلوه میدهد.
_فیلمهای ملی و پرمنفعت را تقدیر میکند.
_هدف نهایی آکادمی چیست؟
اسکار، در نهایت با وضع این قوانین ساختگی و تخم مرغی سعی دارد به سیاه پوستان بی زبان و زجر کشیده بگوید که ما هوای شما را داریم و اینجا کشور آزادی و اخلاق و… است و سیاه پوستان خام این قوانین شوند و هیچوقت متوجه نشوند که اسکار داشته به ریش آنها میخندید و به آنها ترحم میکرده.
این، کاری سخت در سینما است. تصور این مسئله که بخواهیم برابری نژادی را با هنر سینما به تصویر بکشیم و شعار هم ندهیم و ترحم نکنیم، بسیار بسیار مشکل است. تقریبا غیر ممکن است و اگر چنین فرمی وجود داشته باشد، به حتم در سینمای کلاسیک است و من از آن اطلاع ندارم اما تا جایی که میتوانیم ببینیم، فیلمهایی با تم برابری نژادی و به خصوص در بستر سیاه پوستان، همه یا رحم و شفقت اند، یا شعار و پیام اند، یا با احتمالی خیلی قوی تر، راوی ساده ی یک اتفاق اند(مثل فیلم کتاب سبز).
پس اسکار همانند کاری که همیشه میکند، با سیاست خود قصد نزدیکی به فرهنگ تغلب را دارد و سینما را بستر خوبی برای این کار دیده و از هیچ چیزی(حتی سلاخی کردن هنر و هنرمند) برای رسیدن به هدف اصلی خود امتناع نمیکند. گرچه این نظریات، نوشته ها، یادداشت ها و… که ممکن است هیچ تاثیری در اصلاح یا تغییر روند اشتباهات آکادمی اسکار نداشته باشند، اما یک اطلاع رسانی کلی از خطری اند که هر لحظه امکان رخ دادنش وجود دارد. پس اگر ما، شما، فیلمسازان و تمام کسانی که دغدغه ی حقیقی هنر دارند به این باور صحیح برسند، دیگر اسکار که هیچ، خود سیاست مداران هم توان مقابله با هنر را ندارند.
به قول لنین:تمام نیرو های نظامی جهان برای شما، سینما برای ما. و این ماییم که در نهایت پیروز میشویم. این هنر است که بر سیاست غلبه میکند. در واقع این احساس است که بر عقل غلبه میکند.