جامعه سینما:عابدین پاپی/واژه فتوریسم(آینده نگری)،واژه ای است که اگرچه در هر برهه ای از زمان وجود داشته است، اما وجود نداشته است! چه این که معدود شعرا و یا هنرمندانی بوده اند که رویکردی فراتر از زمان خود داشته اند و به همان فراتر از زمان خود فکر کرده اند که این نوع شاعران یا هنرمندان را فراپیشرفته یا به تعبیری آوانگارد می گویند.
لذا شاعری که دردنیای حال زندگی می کند، ولی فکرش مرتبط به مشخصه های زمان آینده است را می توان شاعر فراپیشرفته یا آوانگارد نامید. شاعر یا هنرمند آوانگارد، نه درزمان گذشته است و نه در زمان حال زندگی می کند؛ اما درابعادی با مکانِ این دو ارتباط دارد تا این که بتواند زمان آینده را با ساختار و محتوایی نو به تصویر بکشد.
شاعر یا هنرمند آوانگارد یا پیشرو، هرگز در رأس جامعه حال خود نیست و انگاره های علمی آن نیز برای جامعه حال قابل تأیید و تعریف هم نمی تواند باشد. بنابراین به کسی شاعر زمان آینده می گویند که نه زمانش مربوط به گذشته و حال می شود و نه مکانش شکل و شمایلی مشترک را باچهره این دو دارد.
اغلب شعرا و نویسندگانی که درزمان آینده سیر می کنند، در زمان خودشان شناخته شده نیستند و آن محدود و معدود افرادی هم که در جامعه آنها را می فهمند نیز از جنس خودشان هستند. با این حال، زمان حال برای یک شاعر یا هنرمند و … زمانی پر مخاطره و نفس گیر است و بایستی فنای خویش را به بقایش ببخشد تا در زمان آینده با بقایی دیگر حضور یابد!
بنابراین، شاعران و هنرمندان زمان آینده را که در زمان حال زندگی می کنند،فرا زمان یا مکان هم می گویند. با این تفاسیر و با التفات به تعاریف و تفاسیری که از انواع زمان در این قول دست داد، درمی یابیم که دو پارامتر به نام زمان شعر و نقش انسان و جامعه در شعر از عمده پارامترهایی به شمار می روند که درشناخت ساختاری و معنایی یک اثر هنری نقش و تآثیر بسزایی دارند. به شیوه ای که وقتی یک اثر هنری را می خواهیم مورد واکاوی قرار دهیم، مستلزم این کار، شناخت از ماهیّت زمانی آن اثر است.
یعنی آنچه که بدیهی به نظر می آید، این است که این اثر مربوط و منوط به چه زمانی با چه مؤلفه هایی از آن زمان است. زمان شعر این اجازه را به ما می دهد تا که وارد دایره مفهومی آن اثر شویم و از نشانه ها و کارکترهای موجود در آن اثر آشنایی پیدا کنیم.
بنابراین، همانطور که ذکر آن رفت، زمان شعر یا مرتبط به گذشته است و یا با حال عجین شده است و یا باز گو کننده مفاهیمی است که وابسته و همبسته به شاخصه هایی ازآینده هستند.
نکته دیگر این که علاوه بر این موارد، احتمال می رود که زمان شعر تلفیقی از این سه مورد باشد و یا آمیخته ای از دو مورد از سه مورد مزبور. یعنی شاعر و یا نویسنده از نشانه ها و اِلمان هایی استفاده کرده باشد که هم گذشته را در بر می گیرد و هم حال را. و یا تلفیقی از نشانه های حال و آینده است.
دیگر مهم نقش انسان و جامعه در اثر است که این دو از عناصر سازنده و کاآمدی به شمار می آیند که در شکل گیری ماهیّت و استخوان بندی شعر نقش عمده ای را بر عهده گرفته اند. یک اثر وقتی که از عناصر زمان شعری برخوردار باشد، طبعاً از ضمیر مایه ای انسانی و طبیعی نیز بهره می جوید و این بهره مندی باز بر می گردد به زمان و مکان شاعر که در چه برهه ای از تاریخ رخ داده است.
بدیهی است،هر اثری که از فاکتورهای انسانی و طبیعی و مقوله ای به نام اخلاق و اندیشه بهره مند نباشد و به اصطلاح با انسان و جامعه کلافی عمیق در جوانب مختلف نخورده باشد، آن اثر را نمی توان در مسیر جاده ماندگاری قرار داد.
زمان شعر و نقش انسان و جامعه در شعر یک هنرمند ، ابتدا جوانب روحی و روانی و البته پراکسیس های رفتاری هنرمند را درآن اثر نشان می دهد و درثانی رویکرد اجتماعی و جامع الاطراف هنرمند را به منصه ظهور می رساند که چه اندازه از انگاره های جامعه و خصیصه های انسانی بهره مند شده است.
لذا سازنده هر اثر هنری را موجودی با فرهنگ و متفکر به نام انسان شکل می دهد و به بیانی انسان به عنوان خالق و اثر به عنوان یک مخلوق به شمار می آید که تولد این دو نیز بستگی به لازم و ملزوم دارد که چه نوع ارتباط معنایی را این دو در آفرینش یک اثر بر عهده می گیرند.
دیگر نکته قابل توجه درباره زمان شعر است که آیا این زمان شعر برای شاعر، تنها در سه زمان موسوم و متداول که ذکر آن رفت، صورت می گیرد و یا این که مکان و یا احیاناَ زمان دیگری هم وجود دارد؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت که از نگاه عینی و واقعی و به اصطلاح آنچه که در برابر ما در جهان هستی ایستاده است و آن را به عینه مشاهده می کنیم، چنین چیزی ممکن نیست، اما در دنیای ذهنی و خیالی، شاعر یا هنرمند می تواند نگاهی ذهنی را در اثر خود لحاظ نماید.
این ذهنیّت توأم با مکان و زمانی خیالی است، ولی جوهره و سرشت هر دنیای ذهنی ای که هنرمند خلق می کند نیز به دور از جهان بینی عینی و واقعی نیست. به بیانی دیگر، اگرچه از حیث معنا و مفهوم با تفاوت هایی ویژه در اثر تصادم داریم، ولی از لحاظ شکل و ساختار با نوعی اِلمان های واقعی مواجهیم که سرچشمه این نشانه ها بر گرفته از جهان عینی و واقعی است.
بدین خاطر، شاعر یا هنرمندِ بی مکان، همان کسی است که دنیایی ذهنی را با مؤلفه هایی ذهنی و خیالی می آفریند و البته چنین هنرمندی را می توان پسا آوانگارد یا فرا زمان و مکان برشمرد.
از :روزنامه اطلاعات