جامعه سینما:ما تمایل داریم هنرمندان را بصورت افراد خاصی که بدلیل بصیرت خلاقانهشان جدای از جامعه قرار دارند، ببینیم. این بخشی از اسطوره رمانیتک از هنرمند است . این دیدگاه به هنرمند نه تنها به عنوان یک انسان گرسنه در اتاق زیر شیروانی بلکه بصورت یک فرد خاص و پس زننده ارزشهای بورژوازی طبقه متوسط مینگرد. این دیدگاه هم مانند سایر دیدگاه ها فقط برخی از هنرمندها را در برخی زمان ها بر میشمارد.با این وجود این دیدگاه میتواند برخی مشکلات استخدامکنندگان هنرمندان را مشخص کند. هنرمندان ممکن است زندگی حرفه ای خود را به دقت انتخاب کنند چون این امر به آنها یک آزادی نسبی از ارشها و هنجارهایی که اعضای جامعه اصلی را مشخص و کنترل میکنند، میدهد.
تحقیق دابین بر روی مسائلی همچون هنرمندان، دولت و کنترل اجتماعی متمرکز شده بود. او در تحقیقی دیگر چگونگی کار کردن هنرمندان در برنامههایی که توسط دولت فدرال آمریکا بنیانگذاری شده بود و بوسیله مشاوران آن کنترل میشد را مورد مطالعه قرار داده بود. برنامههای مدیریت کار در دهه ۱۹۳۰ به آفت مخالفتها دچار شده بود دلیل این امر هم این بود که هنرمندان آثار بسیار تکاندهنده یا سنگینی را تولید میکردند که پذیرش آن برای جامعه مشکل بود. مدیران برنامه مجبور شدند به سانسور هنرمندان پناه ببرند. برنامه هنرمندان ساکن در شیکاگو که در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ از طرف منابع مالی فدرال حمایت میشود با این قصد بوجود آمد تا از مشکلات موجود در اجتناب کند و بنابراین مدیران برنامه یک سری از ضوابط دیوانسالار را در آن نهادینه کردند. به عنوان مثال لازم بود هنرمندانی که به استخدام برنامه درمیآمدند در مورد محتوای کارشان به صورت واضح با اسپانسورها صحبت کنند. هنرمندانی که نمیتوانستند از این گفتگوها سربلند بیرون آیند در پایان مدت قرارداد مرخص میشدند برای اینکه ساعتهای هنرمند به فعالیت AIR میپردازد ثبت شوند اعلام شد هنرمندهای هنرهای دیداری باید به جای کارکردن در استودیوهای شخصی در کتابخانه عمومی کار کنند. اخیراً دابین بر روی تلاشهای دولت برای کنترل هنرمندان وهمزمان با آن گروه های مختلف اجتماعی یا واقعیت های سیاسی درباره هنرمندان و تلاش آنها برای ردکردن و نپذیرفتن کمک های مالی، متمرکز شده است.
وجهه اجتماعی هنرمند یک برساخت ذهنی اجتماعی است
عامه مردم بر این باورند که وجهه اجتماعی از طریق استعداد بدست میآید. منطقاً هنرمندان بزرگ استعدادهای بزرگ دارند و افرادی که استعدادهای بزرگ دارند، به عنوان هنرمندان بزرگ شناخته میشوند. استعداد معمولاً به مهارت هنرمند ارجاع داده میشود. این مسأله میتواند شامل مهارت در کوک کردن یک ساز یا توانایی در احساس کردن موسیقی و کسب مهارت هایی همچون خواندن نتهای موسیقی یا تواناییهای تئوریک در موسیقی و البته ترکیب هر دوی اینها مانند نواختن ویلن باشد. برخی در از این مهارت ها قابل اندازهگیری هستند اما در هنرها اندازهگیری واقعی خود استعداد وجود ندارد. از یک نگاه دیگر، وجهه اجتماعی یعنی اینکه دیگران در مورد کار هنرمندان چگونه فکر میکنند یا اینکه هنرمند در جامعه چگونه شناخته میشوند. وجهه اجتماعی بر اساس قضاوت هایی که بوسیله جهان های هنری یا جامعه انجام میگیرد، ساخته میشود. اندازهگیری این قضاوت ها الزاماً آسان نیست. به هر حال برخی از شاخص ها همچون تعداد دفعات اجرا شده یا انتشار آثار هنری میتواند راهنمای خوبی باشد همینطور وسعتی که منتقدین در مورد یک هنرمند خاص مینویسند یا در مورد او در کلاس های دانشگاه، مطلب ارائه میکنند، هم میتوانند راهگشا باشند.
گاهی اوقات وجهه اجتماعی نمیتواند شاخص خوبی از استعداد باشد و یک تناسب معین و دقیق بین استعداد و وجهه اجتماعی وجود ندارد. بیایید در مورد موسیقی عامهپسند صحبت کنیم. تعداد زیادی از موسیقیدانان برجسته وجود دارند که در محیط محلی فعالیت میکنند و گیتار تدریس میکنند و هرگز هم پیشرفت نمیکنند. در حال حاضر برخی فوق ستارگان راک در بهترین حالت به نظر میرسد که استعداد معمولی داشته باشند. تفکر جامعهشناسانه میتواند تبیین هایی برای این مساله ارائه دهد. اول، ذائقه مخاطبان متفاوت است بنابراین یک گروه راک مستعد برای یک نفر ممکن است برای فرد دیگری قالبی و تکراری باشد. شاخههای مختلفی جمعیتی به استعدادهای خارجی ارزش و اعتبار میبخشند. دوم هر چند برخی از انواع استعداد شرط لازم برای موفقیت است، اما کافی نیست. شاخصهای دیگری در فرآیند ساخت وجهه اجتماعی وارد بازی میشوند. وجهه اجتماعی یک عامل کلیدی برای موفقیت در هر جهان هنری است.
وجهه اجتماعی میتواند بیثبات و متزلزل باشد استعداد ناب ممکن است سطح وجهه اجتماعی یک هنرمند را تحت تأثیر قرار دهد اما فاکتورهای دیگری هم در این زمینه مؤثرند.علاوه بر این همانگونه که بکر میگوید، مفهوم وجهه اجتماعی هنرمند یک برساخت ذهنی اجتماعی است. این مفهوم فقط تحت شرایط تاریخی خاصی به هنرمند اطلاق میشود و در جوامع خاصی که دارای تئوری های کلی در تأکید بر اولویت فرد بر جمع هستند وجود دارد. بکر یادآور میشود که هنر در تمام طول تاریخ جزئی از جوامع بوده است اما فقط در برخی از کتاب های تاریخی در مورد هنرمندان چیزی نوشته شده یا از آنها یاد شده است. بنابراین در بسیاری از جوامع افرادی بودهاند که از خود استعداد فوقالعادهای را به نمایش بگذارند و حتی ممکن است به این دلیل مورد تحسین قرار گرفته باشند اما این استعداد منجر به پیدایش وجهه اجتماعی آنگونه که ما امروزه میشناسیم نمیشده است.
هنرمندان برای موفق شدن در هنر نیاز به افرادی بااستعداد دارند
یک جنبه کلیدی در کار هنرمندان که در کار آنها بازتاب مییابد خلاقیت و نبوغ است تاکنون این جنبه از کار آنها بطور کامل جدا از جامعهشناسی هنر مورد بررسی قرار گرفته است. دانشجویان درمبحث روانشناسی استعداد هنری، استعداد و تواناییهای افراد خوش ذوق را مورد بررسی قرار میدهند. فرض بر این گرفته میشود که استعداد امری ذاتی است و هنرمندان تفاوت های بیولوژیک مغزی با افراد عادی دارند. این ظرفیت های ذاتی ممکن است در کودکی کشف و هدایت شوند یا اینکه نادیده گرفته شده و سرکوب شوند فاکتورهای محیطی هم میتواند در شکلگیری نبوغ نقش داشته باشد. زیکزنتمیهالیی و رابینسون این عقاید را رد نکردهاند اما آنها اعلام کردهاند که آنچه به عنوان نبوغ از آن نام برده میشود هرگز جدااز آنچه جامعه سعی میکند به عنوان نبوغ مورد اندازهگیری قرار دهد نیست. به این صورت ایده آنها یک محور جدید برای شکلگیری جامعهشناسی نبوغ ایجاد میکند.
زیکزنتمیهالیی و رابینسون معتقدند که نبوغ درکودکی و جوانی بیشتر در زمینههای قابل تشخیص هستند که قوائد مشخصی برای قضاوت در مورد آنها وجود داشته باشد . این زمینهها بیشتر مبنای نوآورانه دارند یا اینکه بر مبنای تفکراتی که یک عمر باید برای شناخت آن وقت صرف شود ساخته شدهاند . بنابراین نبوغ کودکان در بازی شطرنج یا ریاضیات بسیار راحتتر از نبوغ جوانان در نوآوری زیباییشناختی یا کسب تخصص ویژه در مسائل تاریخی کشف میشود. دلیل این امر این نیست که کودکان نسبت به دیگران توانایی شناخت بالاتری در شطرنج و ریاضیات دارند. بلکه دلیل اصلی این است که تواناییهای کودکان در شطرنج و ریاضیات راحتتر قابل اندازهگیری و بنابراین دیدن هستند.
علاوه بر اینها استانداردهای نبوغ در زمان و مکان متفاوت میتواند فرق داشته باشد یعنی اینکه آنچه ما به عنوان استعداد میبینیم فقط یک خصوصیت شخصی نیست بلکه در واقع تعاملی است میان فرصتهای تعریف شده در فرهنگ برای عمل ومهارت ها و ظرفیت های شخصی برای عمل کردن به همین دلیل است که رشتههای مختلف هنری برای نبوغی که افراد با استعداد ویژه از آن بهره میبرند فرصت های مناسب ایجاد میکنند. استعدادی که در یک رشته هنری در یک زمان و مکان خاص ارزشمند است ممکن است در رشتههای دیگر چندان بدرد بخور نباشد.
کاملاً واضح است که هنرمندان بالقوه برای موفقشدن نباید پیش از شروع رها شوند. گتزلس و زیکزنتمیهالیی دلایل خروج هنرمندان از جهان هنری را مورد بررسی قرار دادند. هر چند احتمالاً هنرمندان به این دلیل جهان هنری را ترک میکنند که به اندازه کافی «خوب» نیستند اما برای این مسأله دلایلی غیر از استعداد ظاهری هنری هم وجود دارد. به عنوان مثال بین تمایل به تولید و بازتولید تنش وجود دارد. برای یک فرد زن و بچهدار تعقیب هنر یا موسیقی بصورت حرفه ای خیلی مشکل است و نگهداری بچهها هم با درآمد هنری کار آسانی نیست. این مسأله در مورد زنان و مردان هنرمند صادق است ولی فشار خانوادگی به طرز غیر منصفانهای بر زنان بیشتر است.بنابراین هنرمندان موفق افراد با هوشی هستند که میتوانند در این زمینه ادامه حیات دهند اما این به این معنا نیست که آنها الزاماً با هوشترین هستند به علاوه هنرمندان برای موفق شدن در هنر نیاز به یکسری افراد بااستعداد همکار دارند تا استعداد و مهارت هنری آنها را تکمیل کنند
به نقل از مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه