جامعه سینما: چه کسی فکر میکرد که مردم تهران ساعت شش و چهل و پنج دقیقه صبح، نفری دوازده هزار تومان بدهند و بروند سینما و فیلم اصغر فرهادی را تماشا کنند؟ واقعا چطور میشود توجیه کرد و با چه تحلیلی میتوان با این پدیده عجیب و غریب جهانی روبهرو شد؟ من تا حدودی میفهمم که چرا طرفداران جرج لوکاس، جنگ ستارگانبازها، سمپاتهای اسکای واکر، شب جلوی سینما رختخواب پهن میکنند تا صبح اول وقت اولین سانس این «فیلم کالت» منحصر به فرد را ببینند.
سر هری پاتر و دو سه تا فیلم دیگر هم تا حدودی قضیه روشن است که چرا مردم برای دیدنشان سر و دست میشکنند وخارج از روال عادی بلیت میخرند و فیلم میبینند. اما در مورد فیلم «فروشنده» و در باره این استقبال بیمثل و مانند، ماندهام و عقلم به جایی قد نمیدهد. شما هم قدری ازاتفاقاتی که افتاده فاصله بگیرید و از دور ماجرا را تماشا کنید ببینید چه میبینید. تا همین چند وقت پیش سینمای ایران مرزهای ورشکستگی را درنوردیده بود و چیزی نمانده بود که تمام و کمال مضمحل شود و برود پی کارش. از بس مردم با سینما – به خصوص با سینماها – قهر بودند، فیلمسازان به فکر تغییر شغل افتادند و جز به کمک و مداخله دولت و بانکها و سرمایهدارهای عشق سینما قادر به ادامه حیات شغلی نشدند.
خیلیها که بیسروصدا از سینما لیز خوردند به سمت تلویزیون و از تلویزیون هم خزیدند به سینمای خانگی. اصلا به رویهای عادی بدل شده بود که فیلمسازان، سریالساز بشوند و برای شبکه خانگی کارکنند. تتمه سرمایه در گردش سینما هم که حتی کفاف پول آب و برق سالنهای سینما را نمیداد، چیزی نمانده بود که وارد تئاترهای روحوضی شود یا به ساختمانسازی منتقل شود. جای تعجب نبود اگر میشنیدید که کارگردانی شهیر تغییر شغل داده و به بساز و بفروش یا صادرات و واردات روی آورده. بازار سینما حسابی کاسد شده بود و حتی مرگش پیشبینی میشد. اما «عرفت الله بفسخ العزائم» از عید امسال یک باره همه مناسبات و محاسبات تغییر کرد و بازار کاسد سینما به بازاری پررونق بدل شد. همه فکر کردند که این رونق عجیب و غریب تبی گذراست که شبکههای ماهوارهای باعث شدهاند فکر کردند. به خاطر چهار تا – چهار تا نه چهل هزار تا – آنونس و تیزری است که شبکههای فارسیزبان لاینقطع پخش کردهاند و مردم را به سینما رفتن تحریص کردهاند حتی یک عده به موافقت با تبلیغات ماهوارهای وارد میدان شدند و یک عده هم به عنوان مخالف، مقاله نوشتند و حرف زدند وحتی اقدام قانونی کردند. اما حقیقت این است که این اتفاق فراتر از شبکههای ماهوارهای و فعالیتهای تبلیغاتی بود. «خرد جمعی ایرانی»، به فراست دریافته بود که باید جلوی اضمحلال سینما را بگیرد و نگذارد که این صنعت / هنر مهم و تاثیرگذار بمیرد.
مردم در حیثیت جمعی فهمیده بودند که باید وارد میدان شوند و چراغ سینما را روشن نگه دارند، بلکه با آنها که چشم دیدن سینما را ندارند و میخواهند سر به تن سینما و سینماگران نباشد مخالفت کنند و از هنری که میپسندند حمایت کنند. منکر تاثیر تبلیغات و ماهواره نمیشوم. حتما آنها موثر بودهاند و مثل جرقهای بهنگام، انبار نفت هنردوستی و حمایت از هنرمندان را روشن کردهاند اما قصه را از هر زاویهای ببینید، میبینید که فراتر از این مسائل است. در حرکت مردم، در تماشای مبالغهآمیز فیلمها، در حمایت از اصغر فرهادی، در سلدات شدن سانس شش صبح پیامی مستتر است که باید جدیاش گرفت و بیحقد و کینه بررسیاش کرد. شوخی نیست. امروز حتی خمیرگیرها هم شش صبح سرکارشان نمیروند اما مردم برای دیدن فیلم اصغر فرهادی صف میکشند و با طیب خاطر بلیت گرانتر از حد متعارف میخرند، فتأمل. اینطور نیست که مردم ایران یکشبه فرهیخته شده باشند و طرفدار سینمای تاملبرانگیز شده باشند. از من بپرسید میگویم خرد جمعیشان آلارم زده که وضع و حال فرهنگ و هنر خوب نیست و در این عرصه هیچ اتفاق خوبی نمیافتد مگر اینکه آنها تمامقد وارد صحنه شوند و معادلات و مناسبات را به نفع هنرمندان مردمی تغییر دهند.
«امت همیشه در صحنه» فقط ناظر به مسائل سیاسی که نیست؛ در مسائل فرهنگی هم آنها خردمندانه فرق کار خوب و بد را از هم تمییز میدهند و قبل از اینکه کارشناسان نظر بدهند آنها میفهمند چه کسی اصل است و چه کسی بدل. این مردم باقی مشکلات و معضلات فرهنگی را هم میتوانند حل کنند. فکر نکنید میخواهم از این نمد کلاهی برای خودم بسازم، اما مطمئنم که همین مردم عنقریب وارد عرصه مطبوعات میشوند و بازار کاسد روزنامه و مجله را هم رونق میبخشند. این حضور فقط به معنای تزریق پول تازه و حلال نیست بلکه به معنای برهم زدن معادلات و محاسباتی است که اگر با همین روند پیش بروند به تعطیلی و اضمحلال نه تنها مطبوعات، بلکه باقی کارهای فرهنگی، هنری میانجامد. اما مردم قدرت عجیبی دارند و اتفاقا وقتی «جمع» شوند «اشتباه» نمیکنند. بزرگان هم فرمودهاند که خرد جمعی راه ناصواب نمیرود و تشخیص غلط نمیدهد. پس این خرد میتواند همه مشکلات ما را در عرصه موسیقی و مطبوعات و تئاتر و… حل کند و دور تازه و امیدبخشی را نوید دهد.
روزنامه اعتماد/ سید علی میرفتاح