مختص جامعه سینما: عابدین پاپی|فیلم «دانهی انجیر معابد» مضامینی چون جنسیّت، نژاد، کشمکشها و مهم تراز اینها تعصبات طبقاتی و فکری و باورداشت های سُنتی و تئوکراسی که درروندِ داستان تأثیر مستقیمی برروی شخصیّت ها و شیوهی روندِ داستان دارند، اشاره دارد.
فیلم با مؤلفههای روان شناختی نیز کلاف خوره به گونهای که مضامین اجتماعی برعناصرِ روان شناختی و رفتارشناختی تأکید مؤکد دارند. درمفهوم شناسی فاهمه و مفاهمهی دستگاهِ ذهن فیلم و نامی که برفیلم نهاده شده میتوان گفت نامِ فیلم برگرفته از درخت انجیر معابد است از این رو که این فیلم ارتباطِ موضوعی و معنایی قابلِ توجهی را با انجیر معابد برقرار میکند. انجیر معابد درختی است که چرخهی زیست مندی آن غیر معمولی است. دانههایی دارد که درآمیخته و آمیختهی با فضلهی پرندگان است و این دانهها برگونه ی درختان دیگر سقوط میکنند. رشد و نمو دانهها و جوانه زدن شاخ و برگ درخت به شیوهای است که چشم انداز زایدالوصفی را به نمایش میگذارد. درختی با ریشهی بسیارتنومند و تناورو دانهها و برگ و بارِبسیار که به دلیل مثمرثمربودن زیاد برگونه ی زمین فرود میآیند.
این درخت درجای خود مقاوم و مستحکم است و تنومندی ریشهی آن خود باعث رشد چند تنهی تنومند و مجزای دیگر با برگ و دانههای بسیار میشود. درخت نمادی از یکپارچگی و فردگرایی همراه با تمامیت خواهی و اقتدار است و ازآن به عنوان درخت خفه کننده یادکردهاند و درابعادی شاخههای درخت تنهی تنومند و مقاومِ درخت را دربرگرفته اند و به تدریج تنهی درخت را خفه میکنند؛ بنابراین صفات و ویژگیها که از درخت دانهی انجیر معابد شد میتوان چنین برداشت نمود که این درخت نشانی از ایستادگی و مقاومت است که درجای خود ایستاده است و دردرون خودش نیز دچار تغییر و فعل و انفعالاتی برعلیهِ خویش است.
خلاصه داستانِ فیلم بدین قرار است: ایمان قاضی دادگاه انقلاب فردی از طبقهی متوسطِ رو به پائین و به بیانی دیگر از طبقهی کارمند و معمولی جامعه است که دو تا دختر دارد. زندگی ایمان درجوانبی همراهِ با فقر و تنگ دستی است و چارهای جز این ندارد که درجهتِ برآورده کردنِ مطالباتِ زندگی درخواست دوست قدیمیاش را که مسئول مستقیم او نیز هستند را بپذیرد و به همین خاطر و به طور اجبار و از درِنیازِ زندگی، درخواست دوست اش را میپذیرد و بازپرس دادگاه میشود که بلافاصله چندین پروندهی اعتراضات سراسری را که ظاهراً اغلب صاحبان پرونده هم به اعدام محکوم شدهاند را برعهده میگیرد که قلباً از این کار هم راضی نیست چرا که بالاجبار بایستی پروندههایی را امضاء کند که از محتوای آنها خبری ندارد و درواقع درعمل انجام شده قرار میگیرد.
ایمان مجبور میشود تا که به دستور رئیس دادگاه عمل کند و این روندِ رو به جلو و مخاطره برانگیز را بپذیرد. فیلم با نجمه همسر ایمان و دو دخترش آغاز میشود و اغلبِ دیالوگها درمیانِ فضای خانواده شکل میگیرد و از جهاتی هم یک دختر به نامِ صدرا که ظاهراً مخالف ساز و کارهای ایمان بازپرس دادگاه ست درفیلم حضور دارد که به طور مخفیانه درخانه ی ایمان زندگی میکند و ایمان نیز ازاین قضیه باخبر نیست. رابطهی نجمه با شوهرش ایمان ظاهراً رابطهای عمیق و دوست داشتنی است که برمعیارِ مؤلفههای سُنت شکل گرفته اما از طرفی دو دخترش و حتا خودِ همسرش (نجمه) از لحاظ تفکر و ایدئولوژی و نوع فرهنگ و دیدگاه با ایمان سرپرست خانواده که قاضی و بازپرس شده درتفاوت ویژه و عمده هستند.
فیلم هرچه قدر جلوتر میرود شما معضلاتِ بیشتری را دردرون خانواده احساس میکنید چرا که ایمان از طرف دادگاه اسلحهای را برای حفاظت از جان خود به دلیل حساسیّت کارش تحویل میگیرد و با توجه به اعتماد زیادی که به زنش دارد اسلحه را جهتِ نگهداری به او میدهد اما بعد از مدتی اسلحه به هر طریقی گُم میشود و ماجرای داستان از همین جا استارت و واردِ فازِ حساستری میشود که در ختام مشخص میشود که اسلحه را خودِ خانوادهاش قایم کردهاند.
البته رویکرد و بنیاد فکری زن و دو تا دخترش نیز با خودش متفاوت و متمایز است و برخلافِ ایمان که بازپرس دادگاه و قاضی پروندههای اعتراضی است زن و بچههایش کاملاً طرفدارِ جریان فکری زن، زندگی و آزادی هستند و از لحاظ فکری با هم مشکلِ کلیدی دارند و داستان تا جایی پیش میرود که ایمان به دلیل قایم کردن یا دزدیدنِ اسلحه توسطِ خانوادهی خودش مجبور میشود که آنها را درخانه زندانی کند که این حرکت خود عاملی است تا که تنشها بین ایمان و خانواده تشدید شود و درختام خانواده با آزاد کردن خود دراتاق هایی که زندانی شدن به دنبال فرار ازخانه ی پدری ایمان هستند که با ایمان مواجه میشوند و دخترِ کوچک اش با اسلحه و سهواً و از روی اجبار به سمت پدرش شلیک میکند و به زندگی او از برای زندِگانی خودشان خاتمه میدهد. داستانِ فیلم حولِ محورِ اعتراضاتِ زن، زندگی و آزادی درایران درچرخش و چربش است اما نکتهها و مضامین بسیاری دردرون فیلم میتوان یافت و دریافت کرد. فیلمی است برپایه ی شکاف نسلی و جنسیّتی که اغلب دیالوگها حولِ محورِ همین مضمون درپارفت (رفت و آمد) هستند.
شکاف نسلی میان نسل ِگذشته و حال و شاید نسلی که طرفدار دنیای پست مدرن با مؤلفههایی اعم از آزادیخواهی، لیبرتی، آته ئیست، بی نظمی، انکارواقعیّات، تصادف، معناگریزی و زبان ستیزی و جهان شمولی است و نسلی که به اصولِ تئوکراسی و تئولوژی و سُنتی و آرکائیک اعتقاد دارد و جامعه را برپایه ی «محافظه کاری» بنیان نهاده است.
نزاع بین سُنت و مدرنیته و حرکت به سمت پست اومانیسم از مهمترین مؤلفههای این فیلم است از آن جایی که وقتی سرِ سفره بحثی فی مابین ایمان و دخترش میافتددخترش کاملاً دیدگاههای سُنتی او را قبول ندارد و از جانبی دیگر زنش مجبور است که جانبِ شوهرش را بگیرد و به گفتههای شوهرش احترام بگذارد اگر چه خودش هم یک زن است و اجحاف و بدبیاریهای زن را درادوارِ تاریخ با همهی وجود میفهمد اما چارهای جز حفظ حرمت و بقا و ازهمه مهمتر سُنت و عدم فروپاشی خانواده را ندارد و به همین خاطر همیشه طرف شوهرش را میگیرد که این روند هم ریشه درفرهنگ مردسالاری درجوامع سُنتی دارد. شکاف نسلی یا شکافهای نسلی به معنی اختلاف دیدگاه فی مابین یک نسل با نسل دیگر یا نسلهای دیگر است که درمورد باورها، سیاست و ارزشهای اجتماعی و از همه مهمتر نوع ایدئولوژی با هم اختلاف نظر و سلیقه دارند.
شکاف نسلی به دلیل حرکت جامعه به سمت صنعت و نوآوری و رشد ِفرهنگی شکل میگیرد و عاقبت کار این میشود که این میانشکافی قادرِ به پلی دربین سُنت و تجدد نیست اگر چه درداستان ها و رمانها شما میتوانید پلی میان سُنت و مدرنیته بزنید و زندگی حال را درگذشتهای درخشان و رخشان نشان دهید اما دردنیای واقعیّت چنین چیزی ممکن و میسور نیست مگر این که درجوامع یا خانوادهها با نوعی تغییر فکری و آگاهی و خودآگاهی قابل ِتوجهی مواجه شوید. زندگی ایمان یک زندگی معمولی است که زنش دوست دارد برای بچهها امکانات و رفاه بیشتری را درهمه ی ابعادِ زندگی فراهم کند و پدرِخانواده نیز چنین کاری را میخواهد به هرطریقی و با هرروشی به انجام برساند.
اگر چه ایمان فردی مسئولیت پذیراست و خانوادهاش را دوست دارد اما تابع دترمینیسم اجتماعی و سُنتی است و درواقع سُنتِ حاکم درجامعه و نوع تفکر و شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه، خودکار و سیستماتیک برای او و زندگی او تصمیم میگیرند. لذا برای نیلِ به هدف و جامعهی هدف خویش نمیتوان دست به هرکاری زد چرا که مسئلهی امرار معاش و بقا درخانواده ها بسیار مهم است. فیلم دانهی انجیرمعابد تنها به دنبالِ معضلات و چالشهای زندگی نیست بلکه نوعِ تفکرها نیز تعیین کنندهی حوادث زندگی و نقش حوادثِ درزندگی است.
به نظر میآید به شخصه کسی درچنین روندی درزندگی مقصر نیست بلکه نوعِ سیستم است که برای زندگی شما تصمیم میگیرد. ایمان شخصی محافظه کار است و میخواهد از هدف اصلی خود که نگهداری جامعه و ارزشهای موجود است، دفاع کند و از طرفی هم مسئولیت خانواده را برعهده دارد اما درمقابلِ خودش جریانی رادیکالیزم را مشاهده می کندکه دربرابر مفهوم و مضامین محافظه کاری به مانند سُنت، قداست، مذهب، دولت و خانواده ایستاده است و دراین جاست که هرچه قدردرمقابلِ آزادمنشی و لیبرالیسم مقاومت میکند، بی فایده است.
داستان فیلم براین اصل واقف است که باید: «خویش را کُشت» تا خویشتنِ خویش را احیاء کرد و جز این راهکار دیگری به ذهن نمیرسد. این فیلم بازگوکنندهی یک کُلت کمری است که گُم شده و فی نفسه چندین نفر را به قتل رسانده و اصولاً کُلت و یا هر اسلحهی گرم، نمادی از چند قطره خون هم هست که درجوانبی این فیلم به داستان: «سه قطره خون» صادق هدایت هم شباهت دارد.
درون مایهی داستان فیلم اعتراضی – انتقادی است و از جامعهی زن و حقوق و آزادی زن دفاع میکند که مظلوم واقع شده به طوری که درزندگی بیشتر کار میکند و کمتر دیده میشود و دراصل ازآزادی اجتماعی و آزادی بیان برخوردار نیست. فیلمی کاملاً برمعیار فمینیسم که میخواهد ازحقوق برابرجنسیّتی درمسائل سیاسی، اقتصادی و شخصی و اجتماعی زنان دفاع کند. فیلم تلاشی درجهت تغییرهمین وضعیّت از شاکلهی زن است که با او کلیشهای و جنسیّتی رفتارمی شود و موقعیّت های تحصیلی و شغلی و مطالبات اجتماعی و مناسبات فرهنگی را ازآن ها ستاندهاند.
فیلمی برپایه ی یکپارچه سازی اجتماعی و تضمین حق قانونی زن دراجتماع که ازاو گرفته شده و محافظت از زنان و دختران دربرابر تجاوزجنسی، آزارجنسی و خشنونت خانگی از دیگر کاربستهای معنایی این فیلم محسوب میشود. فیلم بردوبال متفاوت به شرح ذیل توجه دارد که این دو بال قادربه یکپارچگی و فرآیند واحد درجهتِ پروازدادنِ پرندهی وجودی انسان نیستند. یکی بنیادگرایی و محافظه کاری مذهبی است و دودیگر، سکولاریسم و توجه به مؤلفههای لیبرال است که حقوق زنان را به عنوان بخشی از دغدغههای خود مطرح میکنند.
فیلم حرکت فمینیسم را برپایه ی نیافمینیسم پایه ریزی میکند و پست فمینیسم رادردستور کاردارد. دانهی انجیر معابد نوعی پست فمینیسم است چرا که از فمینیسم گذرمیکند و به دنبال رفع تضادها و فقدانهایی است که درموج دوم و سوم فمینیسم دیده میشود و رسیدن به نوعی خودباوری زن از عمده کاربستها و دربستهای فکری این فیلم به شمارمی رود؛ بنابراین، هرفیلمی هدف و جامعهی هدفِ مشخصی را دنبال میکند و نوعِ رویکرد و عملکرد نویسنده و کارگردان و سلایق روحی- روانی و علایقِ فکری کارگردان که متناسب با جامعه است از عمده مواردی است که قدرت جامعه پذیری فیلم را بالا میبرد.
حقیقت هنر درجامعه ی امروز درسودمندی آن است و این سودمندی میتواند اقتصادی باشد یا روحی و روانی که دردو قالب منِ فردی و منِ اجتماعی به دایرهی نمایش میآید. نویسنده درداستان یا فیلم نامهای که نوشته است حتمن هدف یا اهدافی را دنبال میکند که این اهداف ممکن است اجتماعی باشد یا سیاسی و فرهنگی و حتا میتواند این هدف اعتراضی – انتقادی هم باشد و زمانی که هدفِ داستانِ نویسنده مشخص شد درآنجاست که جامعهی هدف نیز تعیین میشود. جامعهی هدفِ فیلم ساز همان اجتماعی است که او را درهدف یا اهدافش کمک میکند و به تعبیری نوعی فهم و درک مشترک با فیلم ساز دارد و نکتهی مهم ترکه میتواند پرسشی بنیادی برای طرح مسئله باشد این است که یک فیلم خوب چه مؤلفههایی میتواند داشته باشد که بیننده بتواند براساس این مؤلفه هاخوبی و بدی و احیاناً نقاط ِ قوت و ضعف آن فیلم را تشخیص و تمیز دهد.
به نظر میرسد از مؤلفههای یک فیلم خوب میتوان به جذابیّت و کارآمدگی و سرآمدگی داستان یک فیلم اشاره نمود که این داستان مناسب و متناسب با ژانر فیلم درحرکت است و نکته دیگر بازیگری است. بازیگرباید بتواند به خوبی ارتباط عاطفی با بیننده را برقرار نماید. دیگرقدرت تعمیم پذیری فیلم است یعنی فیلمی باشد که نه تنها بینامتنیّت است بلکه حکایت ازآینده ای روشن هم داردبه طوری که عمومِ جامعه بتوانند درهربرهه ی زمانی با فیلم ارتباطِ معنایی برقرارنمایند.
کارگردانی که ازعمده ویژگیهای یک فیلم خوب است. کارگردان باید بتواند با بهره گیری از تکنیکهای خلاقانه و روشِ منحصر به فرد خود درفیلم، بیننده را به خود جذب و جلب نماید. تدوین نیز از دیگر مؤلفههاست. تدوین باید درشکل منظم و منسجمی صورت پذیرد و ازجلوه هایی ویژه برخوردارباشد به طوری که بتواند فضا و زمان و ازاین ها مهم ترویرایش تصاویر و صداگذاری رادرشکل و شمایلی مناسب و متناسب به تصویر بکشد. موسیقی نیز ازعمده ویژگیهاست چرا که کارموسیقی برجسته کردن احساسات و ابعاد فیلم است تا که بیننده بتواند به جهان داستان فیلم سفر کند.
موضوع، اصالت و تأثیرگذاری نیز از عمده مؤلفههای دیگریک فیلم خوب به شمار میروند. اگر موضوع فیلم مناسب و جامعه پذیر باشد و با سلایق فکری جامعه همخوانی داشته باشد بی شک دارای پی آمدهایی اجتماعی است و جذابیت خاصی را برای بیننده خلق میکند. برای این که به اصالت یک فیلم پی ببریم بایستی به اصیل بودن آن دست یابیم.
فیلمی که از ذهن خواننده خارج میشود و به جزئیات توجه دارد و زبان حال مردم و بازگوکنندهی فرهنگ، تاریخ، هویت و زبان یک ملت است، آن فیلم اصیل است و تأثیرگذاری بدین معنا که تا چه اندازه برای جامعه منشأ اثر بوده و چه قدر بیننده را به فکر دربارهی چیزی خاص واداشته و به چه مقداراحساسات و تفکراتی را به وجود آورده که این تفکرات با بیننده از حیثِ معنا و کانسپت، هم پوشانی دارند و مهم تراز اینها ساختار و تکنیک قابلِ اعتنا و محتوایی شایسته و بایسته است و شخصیّت پردازی و فضاسازی و البته عناصر تشکیل دهندهی یک فیلم به مانند فیلمبرداری، دکوپاژ، مؤنتاژ، دیالوگ، اسپشیال، افکت و غیره از عمده پارامترهایی است که به یک اثرهنری خوب جهتِ بهتردیده شدن، کمکی بایان و شایان میکند.
به هر روی، قضاوت را بایستی به بیننده فیلم سپردتا که خود بتواند ویژگیهای یک فیلم خوب راتمیز و تشخیص دهد و احیاناً نقاط ضعف را پیدا و تقویت نماید و از این نگاه فیلمِ: «دانهی انجیر معابد» از لحاظ مؤلفههای یک فیلم خوب دربرخی موارد خوب ظاهرشده و درمواردی دیگر هم نقدهایی براین فیلم میتوان واردنمود.
من اصولاً یک فیلم یا داستان و هرچیز دیگر را با دو منِ فردی – شخصی و من اجتماعی به دایرهی بررسی میبرم و رویکردهای سیاسی را از فیلم حذف میکنم چرا که هرهنری خرد دارد و خردِ بی هنر زارو خاراست وسُست و به فرهنگ باشد هنر تندرست و همانطورکه هیچ سیاستی هنری نیست هیچ هنری هم سیاسی نیست و اگر فیلمی واقعیّات یک جامعه را دربرهه ای از زمان با تجربهی زیستهی خود کلاف میدهد به منزلهی سیاسی بودن آن فیلم نیست بلکه به مثابه ی تصویر واقعیّاتی است که در جهان بینی نویسنده و کارگردان آن فیلم نماد دارد و چه بسا در جهان بینی و ایدئولوژی قشر و یا گروه دیگری چنین واقعیّاتی نباشد. پس نگاه کردن به یک موضوع یا امرحتا اگر واقعی باشد مطلق نیست چرا که دنیای امروز به سمتِ نسبی گرایی در جوش و خروش است و دیگر نکته مهمِ دریک فیلم یا داستان و هراثر نوشتاری توجه به رابطهی متن با متن است نه التفاتِ به رابطهی شخص با شخص یا شخص با اجتماع و دراین حالت است که میتوانیم به یک اثرهنری خدمت نمائیم.