مختص جامعه سینما:محسن سلیمانی فاخر| سریال “آکتور” دو جوان از طریق تئاتر و اجرای نمایش های شخصی برای کسب اطلاعات ویژه سفارش دهنده کسب درآمد میکنند. آنهابرای ارتزاق و رسیدن به ارزوهایشان از طریق ایفای نقش در دنیای واقعی، حقایقی را کشف کنند.
آکتور از سویی به تضاد طبقاتی اشاراتی دارد؛ طبقه بالا و نوکیسه ای که اصولا فاقد هر گونه باغ درون هستند و گستاخانه و سرمست با دارایی ظاهری خود از طبقه فرودست تغذیه می کنند و با غرور از پول های بادآورده سعی در زیباتر ساختن ویترین های نمایش خود دارند و با غارتگری و غرور از هنر و اندیشه دیگران بهره می برند.اینان زمانی که زبان به سخن می گشایند،زبانی عاری از هر گونه اندیشه دارند و تنها مسلط به عدد و رقم و انباشته از خرید و مصرف ظاهری اند.
طبقه پایین که کاراکترهای آکتور نماینده این قشر هستند غرق در فقر و ناتوانی اند. دیگر نمی تواند حتی به روایت از بدبختی های خود بپردازد ،چرا که شور بختی ،زبان بسته می سازد و سکوت و ناتوانی را مانوسشان می کند. علی و مرتضا حتی نمی توانند از حق خویش در مقابل صاحب تماشاخانه دفاع کنند ،نمی توانند پای عشقشان بمانند و از هنر و هزینه ای که برای آرزوهایشان خرج کرده اند دفاع کنند.
آنقدر مسائل روزمره شان ریشه در خانه و خانواده و آرزوهای کوچک و ناتوانی در زنده ماندن دارد که قادر به ایجاد پیوند میان خود با دیگران نیستند. آنقدر مسائل و خواسته شان خرد و حقیر است که قادر به ورود به فضای شخصی نیستند و تنها این فضای عمومی ست که می کوشد از انان استثمار کند و دقایقی به دروغ با آنها همنوایی کند.
از سویی دیگر سریال آکتور با محوریت افشای دروغ و حقیقتجویی نشان می دهد کسانی که شغلشان بازیگری است چقدر می توانند با نمایش گری و هنرشان موثر واقع شوند بازیگرانی که اصالت و عاطفه در رفتارشان دیده میشود و به هر بهانه ای نمی خواهند باز یر پا گذاشتن معیارها و موارد اخلاقی کامجویی کنند. آنها گاه اصول و اصالت خویش را ابزار می کنند آنجایی که «آلما» با صدای بلند میگوید «بابای من کشاورز است» و واقعیت زندگیش را پنهان نمی کند یا «مرتضا»با اینکه آدم اس و پاسی است و از خانه و زندگی جای مانده است اما عاشقی هست که برای نامزدی که گاه قصد جا گذشتنش را دارد تا پای آخر می ایستد یا اگر «علی» به معشوقش دروغ می گوید به خاطر این است که درد از دست دادن یک کودک را میفهمد.
در هر قسمت آکتور ،نقش بازی کردنِ افراد در زندگی واقعی از این پتانسیل برخوردار است که واقعیت را به ناواقعیت تبدیل کند و بار حسی و روانی بسیاری بر انسانها اعم از کاراکترهای داستانی و بینندگان بگذارد.مثلا وقتی در یکی از سکانس ها خانوادهای قصد دارند پدر پیرشان را در آسایشگاه سالمندان بگذارند، نشان داده میشود که چهطور آلما با تحریک احساسات دختر و داماد مرد مسن، به بهانه منتشر شدن نوعی بیماری تنفسیِ همهگیر میان سالمندان ، مانع از پذیرش آنان میشوند.
در این سریال «علی» الگو ی مثبتی است که چرخش های داستانی و تعویض جای شخصیت های سیاه و سفید به بیننده می اموزد که در هر موقعیتی نقش یک برنده را ایفا کند ،طبقه علی و مرتضا و آلما ابزار زنده بودن می خواهد،طبقه بالایش ابزار نمایش می خواهد،طبقه متوسط اش ابزار گذر از میان مایه گی.آدمهای آکتور گرفتار در میل”خواستن” هستند چرا که انها تنها می تواند قربانی شوند و گرنه زندگی در پیوند با«بودن» است که آنها قادر به تجربه آن نیستتند.
One Comment
oomid
چه اشاره به جایی داشتید