مختص جامعه سینما : رضا صائمی /فارغ از اینکه محسن نامجو را کامجو و ناجور بدانیم و به آنچه رخ داده برچسب «انگ» یا «ننگ» بزنیم باید از پس «مرزبندی های جنسیتی» و «هاله پوپولیستی» شکل گرفته پیرامون آن، این رخداد را از قلمرو اخلاقی و فردی بیرون کشید و از منظر جامعه شناختی به آن نگریست.
«قصه نامجو» یکی از روایت های متعددی است که از «جنبش می تو» برآمده و این یعنی با یک پدیده و مسئله اجتماعی مواجه هستیم که فراتر از تجلیل و تخریب های اخلاقی، نیازمند تحلیل جامعه شناختی است که من برخی از ملاحظات تحلیلی خود را از «جنبش می تو» به ایجاز در اینجا می نویسم که البته قابل نقد و بحث است و مثل هر تحلیل دیگری، خوانش نهایی نیست:
۱-آنچه در «جنبش می تو» به فراموشی سپرده شده یا نادیده گرفته می شود نگاه ساختاری به مسئله تجاوز است. ما در اینجا نه با یکی دو مورد که با موارد متعددی از تجاوز مواجه هستیم و این یعنی آنومی اجتماعی نه صرفا بی اخلاقی و آنورمالی فردی!…از این حیث باید ریشه وضعیت ناگوار موجود را در نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و تربیتی ناکارآمدی دانست که نتوانسته برای پاسخ به نیاز جنسی جامعه، ساز و کاری راهگشاه و کم آسیب ترسیم کند و صرفا با توصیه های اخلاقی به خویشتنداری، سویه گناه آلود آن را برجسته و سرکوب کرده.
حاصل این انقیاد و سرکوب، شکل گیری انواع اختلالات جنسی در جامعه است که آزار جنسی یکی از آنهاست. از این حیث چه تجاوزگر چه تجاوزپذیر هر دو قربانی دیگری بزرگتری به اسم نظام قدرت و تربیت هستند که حالا در جدال جنسیتی با هم کژکارکردهای این هژمونی پنهان را فراموش کرده اند. حاصل این فراموشی، تقلیل «جنبش می تو» از «جنبشی اجتماعی» به «جنبشی جنسیتی» و خارج شدن نقد قدرت از این گفتمان است!
۲- «جنبش می تو» نه فقط «سویه جنسیتی» دارد که دچار «سوگیری جنسیتی » هم شده و به تدریج در حال تبدیل شدن به یک جنبش ضد مرد است که گاهی با سطحی ترین خوانش های فمنیستی درهم آمیخته و به جای مطالبه حقوق زنان به مقابله با هویت مردان برخاسته است!
در این خوانش، «متجاوز» به «فاعلیت» در کنش جنسی تقلیل یافته و مفعولیت به معصومیت تفسیر می شود. آنچه که جای سوال دارد این است که چرا از تحقیق و تفحص های این جنبش تا کنون نام هیچ زنی به عنوان متجاوز بیرون نیامده!…طبق نتایج تحقیقات پاتولوژی، گزارش های متعددی از همجنسگرایی در میان زنان به ویژه در تجربه زیست های جمعی و گروهی مثل خوابگاه دختران و خانه های مجردی دخترانه ثبت شده آیا در این میان هیچ زنی نبوده که با تمهیدات فریبکارانه همجنس خود را مورد آزار جنسی قرار داده باشد!.
این نه به معنای تطهیر مردان متجاوز که پرسش از مفهوم و مصادیق تجاوز است که فراتر ار مرزهای جنسیتی قرار دارد و صرفا به یک جنس خاص محدود نمی شود! اگر قرار بر افشاگری عدالت طلبانه است، تقلیل دادن تجاوز به یک جنس، خودش مصداق بی عدالتی و تبعیض جنسیتی است.
۳-مرد و زن در ذیل هژمونی ساختار قدرت و کژکارکردهای ایدئولوژیک آن در حوزه اخلاق، سوژه های یک ابژه اند و به جای انتقام تاریخی از مردان باید به انتقاد تاریخی از سوژگی مردانه دست زد تا از پس آن معلوم شود چه میزان از این رسوایی اخلاقی به ماهیت ذاتی مردان برمی گردد و چه میزان حاصل برساخت های قدرت و ساز و کارهای تربیتی و فرهنگی آن است.تقسیم بندی زنان و مردان به دو قطبی «قدیس» و «ابلیس» تنها به جدال و لجبازی های جنسیتی دامن می زند و لجبازی تنها بازی دنیاست که هر دوطرف بازنده اند.