برای جامعه سینما :جمشید یدالهی/ما در یک عکس با نظامی سر وکار داریم که نشانه های آن از یک رمزگان فرهنگی اخذ شده اند آن چه اصالت این نظام را ایجاد می کند آن است که شمار خوانش های ممکن از یک خوانه یا همان واحد خوانش (خوانش های ممکن از یک تصویر )بسته به افراد مختلف تغییر می کند واین گوناگونی خوانش ها بی قانونی وبی رویه نیست بلکه به طیف دانش هایی وابسته است که در تصویر ارایه شده اند (دانش های عملی وملی ،فرهنگی ،هنری ) تصویر بنا بر دلالت های ضمن خود بر مبنای بنایی از نشانه ها شکل می گیرد که از ژرفای ناپایدار ومتغیر خوانگان ها سر بر آورده اند . هر خوانگان هر اندازه هم که ژرف و شگرف باشد باز رمزگان مند است همانگونه که امروزه می انگاریم ، روان ما نیز همچون زبان بخش بندی وتبیین یافته است یا به تعبیر بهتر هرچه بیشتر ژرفای روان یک فرد را بکاویم به نشانه هایی می رسیم که ویژه ترند ودر عین حال قابلیت بیشتری برای طبقه بندی شدن دارند .
در تصویر ساختاری عکس با اتکا به اصل یکپارچگی و وحدت اجزاء ویک ساختار روابط ومناسبتات موجود میان این عناصر را نمایان می سازد (با تغییر یک جزء ازاجزای دیگر نیز تغییر می کنند)
در تصاویری که بعد از مرگ حبیب از طرف یکی از خوانندگان کشوردر تلگرام انتشار یافت سه تصویر در کنار هم است دوتا در بالا ویکی در پایین .مردی باعصا ایستاده وسگی که دست آموز است ورام در جلویش- در تصویر دوم ،مرد روی نیمکت نشسته وپاهایش را به طرف سگ دراز کرده است وعصایی که زیر دستانش وزنش را تحمل می کند در تصویر سوم سگ انگار به خواب رفته است با دیدن تصاویر در اولین نگاه انسان را به یاد نقاشی های قدیمی می اندازد که همه چیز روبراه است سرخوشی – تفریح ورها در طبیعت بکر شمال ایران – پرسه زدن در باغ ودشت… اما با مطلبی که در ذیل آن نوشته شده است کل تصورات بهم می ریزد . نوشته : سگ حبیب زنده است . سوالی که به ذهن می آید این است مگر این سگ باید مرده باشد و یا اصلا چه اهمیتی دارد که این سگ زنده باشد یا مرده . در خبرهایی که روز قبل در تلگرام منتشر شده بود حکایت از آن داشت که این سگ بعد از دوروز لب نزدن به غذا مرد. ودلیل مرگ سگ را وابستگی شدید به مردی اعلام کردند که دو روز از مر گش گذشته است .
واقعا این مطلب چه احساسی را در خواننده ایجاد می کند. آیا باید از زنده بودن سگ خوشحال بود یا از مردن مردی که همیشه تنها بود دلگیر شد مردی که مردم آهنگ مرد تنهای شب او را بخاطر دارند این خواننده بعد از دهه ها دوری از وطن بدون شناخت از هنجارهای رسمی به کشورش برگشت وتصمیم داشت برای مردم بخواند اما دوری ، تنهایی ، بی پناهی را در اواخر عمردر موطنش تجربه کرد. تصاویر یک نوع احساس ترحم را به ذهن می آورد ارتباط یک حیوان با انسان اشک بر چشم می آورد . در نگاه اول مرد عصا در دست روستایی به نظر می رسد اما چیزی در این تصاویر نهفته است که احساس تنهایی ، بی پناهی وغربت یک مرد در سرزمین مادری اش را منعکس می کند
بررسی در سطح دریافت اطلاعات:
آنچه از صحنه در یافت می کنیم مثل فضای روستایی ، لباس و پوشش عصا ، سگ ، فیگور مرد ، موهها وریش یک دریافت مستقیم وبی واسطه از یک زندگی روستایی ومعمولی است.
بررسی در سطح تشریح :
در این جا نماد گرایی در جریان است عصایی در دست ، سگ ، تنهایی ، دور شدن از جمعیت ، رها در طبیعت . این تصاویر بیشتر به نقاشی طبیعت گرا نزدیک است ونوعی پیام مستتر در آن به روانکاوی مرد اشاره دارد . با نگاه به تصاویر حبیب در گذشته متوجه می شویم او تفاوت زیادی با گذشته نکرده است اما او بی حوصله ومایوس بنظر می رسد در سطح ارتباطی و سطح دلالت (معنا دهی) در معنای نمادین (مرد ،عصا ،سگ ) یک چیز نبودنش بسیار نمود پیدا می کند خواننده ای که همه جا با گیتارش دیده می شود گیتارش را به همراه ندارد نبودن ساز گیتار از خشمی درونی حکایت دارد خشمی که در درونش سرکوب شده است گیتاری که نمی تواند بهمراه داشته باشد عضوی از وجودش که از او کنده وجدا شده است .
با اضافه شدن نوشته ها در زیر عکس از پرت شدگی ، ، نا دیده گرفتن کسی روایت می کند که تصور نمی کرد فرصت دیده شدنش از او گرفته می شود.در زیبایی شناسی تصویر آن چه مستقیم است حکایت از یک زندگی معمولی دارد اما در بخش مستتر آن حکایت از سرخوردگی وانزوای فرد ی دارد که نتوانسته جذب یا هماهنگ با ساختار فرهنگی یک جامعه شوند و در سیاست سیاستمداران به آرامی طرد و در اندک زمانی محو شده است .
منبع مورد استفاده : پیام عکس (رولان بارت ترجمه راز گلستانی فرد)