جامعه سینما:سینما به مثابه ی یک هنر تکنولوژیک که به “هنر هفتم” شهرت دارد، از ابتدای پیدایش خود که مصادف با آغاز قرن بیستم و رواج واقع گرایی ایده آلیستی در هنرهاست، سعی داشته تا با تلفیق سایر هنرها در یک قالب صنعتی- که همواره با پیشرفت سایر صنایع هم گام بوده است- در رابطه ی متقابل با توده ی مردم و در تعامل با بخش های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی یک جامعه چه در سطح ملی و چه جهانی به عنوان یک رسانه ی ارتباطی موثر مطرح گردد.
در جامعه ی مدرن تاثیرات محتمل فیلم بر مخاطبان آن مهم تر از تاثیرات محتمل ادبیات یا نمایشنامه است. تعداد کسانی که فیلم ها را در سینما یا تلویزیون یا نوار ویدئو می بینند بسیار بیشتر از کسانی است که کتاب می خوانند یا به تئاتر می روند. وانگهی، از آن جا که فیلم دو حس بینایی و شنوایی را با هم به کار می گیرد، می تواند در مقایسه با هنرهای دیگر آدمی را به نحوی بسیار کامل تر درگیر سازد و برای افراد زیادی منفک شدن از خواندن یک کتاب بسیار ساده تر از چشم بر گرفتن از یک فیلم است.
بنابراین پیوند محکمی میان سینما و جامعه وجود دارد و در واقع فیلم سینمایی همان طور که از متن جامعه زاده می شود، در قالب یک اثر هنری نیز نمایش دهنده ی کنشگرانی است که در تعامل با یکدیگر و محیط اطراف خود در صدد عرضه ی نقش و هویت افرادی هستند که در بستر جامعه نیز وجود داشته و با تخیل و ذهنیت فیلمساز پرورده شده اند و به قول بوردیو:
رابطه ی میان هنرمند خلاق- در اینجا فیلمساز- و اثر او، و بنابراین نقش کار او، زیر تاثیر نظام روابط اجتماعی است که آفرینش هنری به عنوان نوعی کنش ارتباطی در متن آن رخ می دهد، یا اگر دقیق تر بگوییم، تحت تاثیر موقعیت هنرمند خلاق در ساختار میدان فکری است”.
در مجموع می توان گفت که سینما نه تنها از جنبه های تولید (ساخت فیلم) و عرضه (نمایش به مخاطبان) یک هنر و صنعت کاملا اجتماعی و متاثر از جامعه است بلکه از لحاظ تم و مضمون نیز ناگزیر از توجه به مقوله های جامعه شناختی و سبک زندگی افراد جامعه است و مصداق آن را می توان در این بیان جان سایمون یافت که:
“سینما آدم ها را بر حسب محل زندگی شان تعریف می کند یعنی در واقع نشان می دهد که این محل های زندگی شکل زندگی انسان را معین می کنند”
علی تاکی/ پژوهشگر سینما