برای جامعه سینما : محسن سلیمانی فاخر/نظریه ی جامعه ی توده ای تلاش می کند تا نشان دهد امکاناتی که برای تبلیغات عمومی بوجود آمده است، در واقع پتانسیلی است که برای طبقه حاکم و صاحب سرمایه در استفاده از رسانه های جمعی برای چاپلوسی، ترغیب، کنترل و استثمار مردم که با روش های سازماندهی شده تر و گمراه کننده تری به وجود آمده است.
آنچه در واقع به وقوع پیوسته این است که کسانی که ابزار فرهنگی هنری در دست دارند و یا می توانند انرا به خدمت بگیرند به سلیقه ی توده ها متوسل می شوند تا بتوانند آنها را کنترل کنند.
این نظریه، فرهنگ توده ای را یک فرهنگ استاندارد، فرمولی، تکراری و سطحی محسوب می کند که به لذت های کم اهمیت، احساسی، فوری و کاذب در ازای معیارهای جدی، فکری، اصیل و واقعی بها می دهد.
بنابراین فرهنگ توده ای، فرهنگی است که فاقد چالش ها و جذابیت های فکری است و سهولت و آرامشی را که در تخیل و گریز از واقعیت وجود دارد، ترجیح می دهد و فرهنگی است که تلاش برای اندیشیدن را محکوم کرده و واکنش های هیجانی و احساسی را خلق می کند و از پیام گیران خود انتظار ندارند از قوه ی تفکر خود استفاده کنند، تلاش کنند و واکنش های خود را ایجاد کنند.
فیلم در «مدت معلوم »بر اساس همین نظریه در سینما قد علم می کند تا با یک عنوان از یک عمل غیر معمول در جامعه – صیغه- تا می تواند بهره مالی برد واز سویی مخاطب عام که پیرو فرهنگ عامه پسند است این فیلم را درست مطبوع علائق خود می داند .
در مدت معلوم با نگاهی شبه کمدی و عنوانی عامه پسند به پرفروشترین فیلم اکران روز مبدل می شود ، فیلمی که آنچه از گفتنش شرم داریم را بی شرمانه بر ما می تازاند و گرفتن مجوز چاپ بهانه ای می شود که معضلات بلوغ دختران و پسران را حل کند اما در عمل خوب مخاطب را به سینما می کشاند .اینها همه نشانه هایی هستند از یک جامعه توده وار.