جامعه سینما: محسن سلیمانی فاخر/مشکل اکثر فیلم های جشنواره امسال شتابزدگی است،شتابی که از نگاه عاری از هنرودقت و تلاش و وسواس نشات می گیرد وفیلمساز بیش ازآنکه دغدغه هنری ارزشمندی داشته باشد نگاه اقتصادی ومالی به سینما و فیلمسازی وسری سازی دارد واین نگرش چنان درفیلمهاعیان است که فیلمسازی که هنوزاز فیلم قبلی اش فراغت نیافته است خبراز ساخت دو فیلم دیگرمی دهد،نتیجه این می شود که تمام فیلم ها بر اساس سرعت و عرضه خلاصه می شود .
یکی ازاین فیلم ها«کارگرساده نیازمندیم »است.منوچهرهادی با فیلمش می خواهد از یک سینمای اجتماعی نخ نما شده واز فاصله طبقاتی وپیامدهای آن قصه ای را به میان اورد منتهی نگاه جدید به این مفهوم اجتماعی ندارد،قصه غنی وضعیف برهمان مداری می چرخد که پیشتردر سینمای قبل از انقلاب به وفور دیده شده است ،صاحب کاباره داری که از رقاصانش باج می گرفت وحالا می شود برج سازی که از کارگرانش سو استفاده می کند و به دختر دبیرستانی یک خانواده کارگری که هیچ قرابتی با جایگاه اجتماعی اش ندارد دل می بندد.
«هادی»در این روایت با تعداد زیادی حفره های بی پاسخ و بی تدبیر مواجه است،مواجه ای که هیچ نگرش جدیدی در چنته ندارد و فاصله طبقاتی را درهمان حد ابتدایی و دانش عام باقی می گذارد.
نخستین گره ای که در داستان شکل می گیرد از یک بن مایه لرزان برخوردار است اینکه چراباید «قدر» با وجود متهمان دیگر به عنوان متهم اصلی قرار گیرد وتنها او باید با سند ازاد شود،چرا او در دادگاهی که می توانست در فیلم دیده شود محکوم است وچرا کاراکتر«جهان» با آن شخصیت و مال و منال و سطح دسترسی می باید به دختری کوچک و روستایی زاده و در سطح پایین اجتماع به گرو کشی دست زند، اینها نخستین حفره هایی که در ذات فیلم و گره افکنی ها وجود دارد.
کشمکش رحمت و جهان تکیه ای نامناسب برای فیلم است چرا که شخصیتی که از «رحمان» دیده می شود آدمی نیست که با کارگری چون«رحمت»مراوده مالی پیدا کند و از سویی تعدد شخصیتی هایی که به سرعت وارد قصه می شودهر چند که به ریتم تند و افزودن پیرنگ های فرعی می انجامد اما شخصیتها را ابتر وملتهب می کند،جهان نمونه سطحی یک تیپ می شود وحتی وجود«نورسته»درداستان به شدت بی مصرف است و حذف آن می توانست دلبستگی جهان رابه دختر رحمت مستدل ترنشان دهد.
ایا می توان با نامگذاری شخصیت های«کارگرساده نیازمندیم »نتیجه گرفت که فیلمساز دنیا را به طبقه بالای«جهان»داده است،گذشت و رحم را به طبقه پایین «رحمت» می بخشد وهرچه بدبختی وشومی است را به« قدر» و«مونس » همدم و مونس سختی ها و بی چاره گی ها ؛ یا نه اینها همه تنها یک نام ساده است همچون کارگر ساده