برای جامعه سینما: نگار قلندر /َرگ خواب بیش از این که فیلمی فمنیستی با مضمون کلیشهای عشق و خیانت باشد فیلمی روانکاوانه و صریح با شخصیت پردازی دقیق و به دور از اغراق است.از آغاز فیلم و توجه به جزییات صحنه که با ظرافتی دقیق انتخاب شدهاند از پلههای فرار که مسیر وصال کامران و میناست تا فضای آشفته کارگاه و بستههایی که موقتی بودن رابطه را یادآور میشوند و دیواری که حائلیاست بین مینا و موسیقی که برایش نشانی از عشق است تا رنگ قرمز چراغ راهنما و شیشه کلاس موسیقی و خلوت مینا همه المانهایی است که تماشگر را مدام از ماجرایی که در حال وقوع است خبردار میکند که خیانتی در کار است و داستان ماجرای عشقی نافرجام است.
اما داستان در واقع تمام این جزییات و چیدمان ریزبینانه را برای ملموس کردن شخصیت مینا انجام میدهد که با نگاه تک خطی به روایت میتواند از دست برود.راوی داستان میناست که آسیب و تغییرش را در مسیری که رفته است برای پدر غایب واگویه میکند اتفاقی که هرگز در واقعیت نمیافتد و انگار نوعی شفاف سازی مینا با خودش است. وجود شخصیت غایب پدر و خلا مینا از این غیبت در زندگیش به خوبی حس میشود از خاکی که مینا در کودکی با منع پدر نخورده و حالا با کامران بیگانه تجربه میکند تا از ترسهای کودکیش بگذرد.
از دید روانکاوانه مینا زنیاست تنها که هرگز در زندگیش فرصت بالغ شدن را نداشته و همیشه با ترسهایش زندگی کرده تا بعد از طلاق از مردی معتاد با جامعهای ناشناخته روبهرو شود تا احساس کند که بالغ است. از دستپاچگی و ناتوانیاش در انجام کارهای رستوران و اشک ریختنش که نشان از ناپختگی دارد تا تصویری که از عشق دارد همه خبر از شخصیت نابالغی میدهند که در کمتر از سی ثانیه پشت چراغ قرمز تصمیم به دلسپردن میگیرد تا دستاویزی داشته باشد برای اینکه هر چه بیشتر از خود واقعیش رو برگرداند. کاری که در واقع برچسبی است بر آدرسهای اشتباه قبلی که آدرس جدید هم راه به جایی نمیبرد.
سیر تغییر شخصیت مینا از زنی نابالغ تا زنی که شکست به بلوغش میرساند در تمام ریزه کاریهای فیلم لحاظ شده است و تمام کارکترهای فیلم به نوعی حالتهای درونی مینا را به تصویر میکشند.
از خندههای کارگر و کامران و تمسخرشان که ساده لوحی و خوابِ مینا را به او یاد آور میشوند تا گربه ای که ارمغان عشق کوتاه میناست و بعد از طوفانی که مینا در تنهایی با آن روبه رو میشود گم میشود تا هر چه به پایان فیلم نزدیک میشویم مینا رگ خوابش را بیشتر پیدا کند و توان روبه رو شدن با خودش و اجتماع را پیدا کند و در نهایت و با خود ضعیف و نابالغش روبه رو شود و به نقطه آغاز ترسهایش برگردد و در صحنهای که پدر همچنان پشت کرده در کمال آرامش از او پرستاری کند و با مرگ پدر و پایان فیلم زنی زخم خورده و بالغ را ببینیم که دندان پوسیدهاش را دور انداخته و وعده امید و استقامت میدهد تا برخلاف بسیاری از فیلمهای که با مضمون واقعیتهای تلخ اجتماعی ساخته میشوند کمی در پایان امیدوارمان کند.
One Comment
بازخورد: دایره زنگی«دختر آبی» که رنگین کمانی نشد - رسانه تحلیلی «جامعه سینما»