مختص جامعه سینما:محسن سلیمانی فاخر/سینما یک نوع متن است و افرادی که به مطالعات جامعه شناختی سینما می پردازند معتقدند که آثار سینمایی از اوضاع اجتماعی معینی ناشی می شود و به همین سبب سینما را نمی توان به درستی فهمید مگر اینکه نخست ارتباط سینما را با اوضاع جامعه به دقت بررسی کرد. از این رو قرار است جامعه شناسی سینما با شخصیت های سینمایی مورد تبادل ارا قرار گیرد .(اگر هنرمندی دغدغه«معروفیت»نداشته باشد، آیا باز به هنر خواهد پرداخت؟)
اولین مصاحبه با شاهپور شهبازی کارگردان ، نویسنده و منتقد سینمایی صورت گرفت .وی پس از گذراندن دوران کالج در دانشگاه هایدلبرگ آلمان، در «دانشگاه دولتی هنرهای تجسمی کارلسروهه» به ادامه تحصیل پرداخت. شهبازی پس از اخذ مدرک فوقلیسانس، در رشته «پژوهش هنر» به عنوان دانشجوی دکترا و زیر نظر استاد راهنما بوریس کرویس فیلسوف آلمانی، در دانشگاه کارلسروهه پذیرفته شد.
این محقق سینما ، سال ۱۳۹۴ فیلم سینمایی « در میان دیوارها» را ساخت .«سکوت پروانهها» و «یاداشتهای شبنم و داس» از دیگر ساخته های اوست . کتاب های «ترمینولوژی تحلیلی فیلمنامه»«دیالکتیک چشمها»«دراماتورژی فیلم» و «تئوریهای فیلمنامه در سینمای داستانی» از تالیفات اوست. وی از تئوری پردازان سینما است.با وی در گفتگویی اختصاصی ، نقش و جایگاه هنرمند در جامعه را مورد تحلیل و واکاوی قرار داده ایم که به صورت سلسله وار منتشر خواهد شد.
تاریک اندیشان ایدئولوژیک سینما«گفتمان نظام قدرت»»را به عنوان «نظام برتر حقیقت» بازتولید می کنند
سلیمانی فاخر: آیا از منظر جامعه شناسی سینماهنرمند شدن و ورود به قلمروی هنر امری اتفاقی و اختیاری است؟
شاهپور شهبازی: به نظرم قبل از پاسخ گویی به این دو سئوال ابتدا باید پرسید کدام هنرمند؟ کدام قلمرو؟ و کدام عوامل اجتماعی؟ سئوال وقتی اینگونه طرح می شود، به نظر می رسد که ما برای هنر و هنرمند و عوامل اجتماعی موثر بر هنرمند، قائل به اصول فراتاریخی هستیم. در حالی که اینگونه نیست.
بطور مثال ایا هنر و هنرمند و عوامل موثر بر هنرمند در دوران باستان، قرون وسطی، رنسانس و جهان معاصر به یک گونه است؟ آیا در دوران باستان که تاریخ و جغرافیای جهان از هم منفصل بود با جهان معاصر که شبکه ی گسترده ی ارتباطات آنرا به یک دهکده جهانی کوچک تبدیل کرده است، یکی است؟
آیا هنرمند یونانی، ایرانی و…در دوران باستان به هماند اندازه از سایر هنرها و هنرمندان و عوامل اجتماعی تاثیر می پذیرفت که هنرمند ایرانی یا اروپایی امروز؟ مسلما نه.
زیرا تاریخ همیشه جنبه ی جهانی نداشته است این اصل شامل جغرافیا هم می شود. آیا جهانی شدن سرمایه به این معنی نیست که هیچ جغرافیایی مستقل دیگری در جهان وجود ندارد که تبدیل به بازار و چراگاه سرمایه داری نشده باشد؟ آیا «ارزان قیمتی کالاهای سرمایه داری توپخانه ایی نیست که بورژوازی به مدد آن تمام دیوارهای چین را ویران می سازد؟»
بنابراین ابتدا باید دوران تاریخی هنر و هنرمند را مشخص کنیم تا بتوانیم عوامل اجتماعی موثر بر هنرمند را تجزیه و تحلیل کنیم. به این دلیل ساده که هنر و هنرمند در دوران تاریخی مختلف از عوامل تاریخی متفاوتی تاثیر می پذیرند و بنابر، این اصل بسیاری هنرمندان و آثار هنری فقط مخصوص دوران بخصوصی از تاریخ هستند که خلق آنها در دوران دیگر غیر ممکن است است. آیا از هنرمند امروز می توان انتظار داشت اشعار حماسی مشابه فردوسی را بسراید؟
آیا اشعار عرفانی حافظ امروز می تواند پاسخ گویای نیازهای پیچیده انسان معاصر باشد؟ با وجود ارتباط هنر با شرایط تاریخی و تحولات اجتماعی، پرسش اما دشوارتر این است که چرا ما کماکان از خواندن شاهنامه و غزلیات حافظ و مولوی لذت می بریم؟ بنابراین هم باید قادر باشیم تاثیر عوامل تاریخی و روح دوران ها را بر هنر و هنرمند مشخص کنیم و هم باید قادر باشیم تاثیر فراتاریخی آنها را تبیین کنیم.
سلیمانی فاخر:اگر عوامل اجتماعی را بر هنرمند شدن افراد موثر می دانیم این عوامل کدامند و میزان تاثیر هر کدام چقدر و چگونه است؟
شاهپور شهبازی:مارکس در کتاب «گروند ریسه» در رابطه با موضوع اول پرسش های بسیار جالبی را مطرح می کند. به طور مثال می پرسد: « همه می دانند که اساطیر یونانی نه تنها پایگاه بل پایه و اساس هنر یونانی اند، آیا این درک از طبیعت و روابط اجتماعی که تخیل یونانی و اساطیر یونان بر آن بنا شده، با دستگاه بافندگی خودکار، راه آهن و لوکومتیو و تلگراف برقی امکان پذیر است؟»
آیا «هرمس» به عنوان خدای تجارت هیچ شانسی برای پیروزی در برابر بانک های جهانی امروز دارد؟ آیا «فاما» به عنوان خدای خبرپراکنی که با شعله های آتش اخبار را به اطراف و اکناف می رساند، در مقابل اینستاگرام و تلگرام که صوت و تصویر را در کمتر از ثانیه پخش می کنند، شانسی برای رقابت دارد؟
منظورم از این مثال ها این است که چون جهان زیست هنرمند تغییر کرده است، بنابراین مواد خام، ابزار و وسائل، اشکال انتقال و اهداف هنر و هنرمند نیز تغییر کرده است. هنر، زمانی شانه به دین و فلسفه می زد و هنرمند دغدغه ی معنا و رویاروی با طبیعت و تبین قوانین اجتماعی و مقامی مانند روحانی و فیلسوف داشت، اما امروزه که فلسفه و دین و لشکر روحانی و فیلسوف همگی کارمندان دون پایه ی سرمایه و قدرت هستند و حق نمک اربابشان را به جا می آورند (به جز استثناها) منظور از پرسش شما کدام هنر و هنرمند است؟ قاعده یا استثناء؟
سلیمانی فاخر:حتما قاعده!
شاهپور شهبازی:ورود اتفاقی و اختیاری به قلمرو هنر مانند عوامل اجتماعی نیز از این اصول تاریخی مستثنی نیست. وقتی می گویم همه چیز اسیر شرایط تاریخی است، یعنی «انتخاب ها» و «اتفاقات» نیز معلول همین شرایط هستند. هنرمند شدن در دوران تاریخی که هنر فقط مخصوص یک کاست الیت جامعه بود با هنرمند شدن در جامعه ی مدنی که انسان به عنوان شهروند تعریف می شود، مسلما زمین تا آسمان متفاوت است.
حتی در جوامع معاصر تعریف شهروند با شهروند و نسبت آن با طبقات حاکم در هر جامعه نیز متفاوت است، بنابراین میزان اختیار و انتخاب هنرمند برای ورود به قلمرو هنر نیز متفاوت است.
با این وجود فارغ از شرایط تاریخی و اجتماعی هر دوران، انچه که به طور کلی برای هر هنرمند در دوران های مختلف صادق است، میزان «ورودی های» هنرمند است که من در کتاب «ترمینولوژی تحلیلی فیلمنامه» آنرا به چهار نوع «ورودی های تجربی»، «ورودی های نظری» «ورودی های هنری» و «ورودی های روانی» تقسیم کرده ام و نقش هر کدام از این ها را در تعیین «خروجی ها» به معنای «متن هنری» مشخص کرده ام.
خوانش«دیگری»در« باد ما را خواهد برد»از موضعِ بیرونی و مسلطِ یک مشاهدگر(۲)
سلیمانی فاخر: در دسته بندی مشاغل هنری عواملی چون خودتعریفی ،درآمد از راه هنر ،مدرک تحصیلی، عضویت در صفوف وجود دارد اما “ریمون مولن “معیار “معروفیت” را را مطرح می کند نظر شما چیست ؟
شاهپور شهبازی: پاسخ به این پرسش هم مانند پاسخ به دو پرسش قبلی است. همه ی عوامل نقش دارند و تاثیر تعیین کننده ی هر کدام از عوامل بر هنرمندان مختلف متقاوت است اما معیار «معروفیت» که «ریمون مولن» طرح می کند مخصوص جهان معاصر است.
قبل از کشف هنر عکاسی، هنرمندان معروف را به لحاظ چهره دو کوچه پایین تر و بالاتر نمی شناختند که با آنها بخواهند سلفی بگیرند، در حالی که امروزه در دورافتاده ترین نقاط جهان، کودکان روستایی هم از جزئیات اختلاف زناشویی «آنجلا جولی» و «برد پیت» باخبر هستند.
بنابراین ما با دو مقوله ی متفاوت «معروفیت» مواجه هستیم و نمی توانیم مانند «ریمون مولن» معیار معروفیت را به شکل فراتاریخی برای تمام دوران تاریخی مختلف یکسان طرح کنیم. این نوع معروفیت با معروفیت در گذشته که هنرمندان برای خودشان قائل به رسالت اخلاقی، انسانی یا دینی بودند، متفاوت است. حرمت و اعتبار هنری در گذشته با «معروفیت» در دوران معاصر بسیار متفاوت است.
«معروفیت» در دنیای ارتباطات ، الکترونیک و اطلاعات معلول شرایطی است؟
شاهپور شهبازی:«معروفیت» در دوران معاصر معلول شرایطی است که «دیده شدن» در آن به معنی رونق «کسب و کار» و همراه با امتیازه های ویژه ی طبقاتی است. وودی الن در این مورد فیلم معروفی دارد که در آن یک کارمند ساده یک روز بر حسب اتفاق توسط رسانه ها تبدیل به قهرمان رسانه ها می شود.
این قهرمان جعلی که چرت و پرت ترین جملاتش که نیم غاز قیمت ندارد به عنوان کلمات قصار در می اید و توده ای و معروف می شود؛ بتدریج در می یابد از قبل «معروفیت» بسیاری از موانع گذشته برای او تبدیل به امتیاز می شوند.
دیگر لازم نیست دیگر برای بدست آوردن قدرت و زن دارای ویژگی های فردی ویژه باشد، مثلا سیکس پک و بازوانی به اندازه ی ران شتر و قد و بالای سرو و چمانی داشته باشد بلکه به دلیل «معروفیت» در همین قد و قامت ریزه و میزه وودی الن هم تمام رقیبان گردن کلفت را شکست می دهد اما به محض اینکه این آدم معروف از صدر اخبار سقوط می کند، دوباره تبدیل به همان آدم معمولی توسری خورده با زاغ و زوغ و رنج های روزمره ی زندگی می شود.
در این فیلم «معروفیت» به معنی قدرت رسانه هاست نه تعین های شخصی هنرمند یا ویژگی های خاص هنر. بنابراین پرسش این است؛ اگر کسی بتواند بدون اینکه هنرمند باشد، معروف باشد، آیا باز هم به هنر خواهد پرداخت؟ یا برعکس؛
آیا اگر هنرمندی هیچگاه دغدغه ی «معروفیت» نداشته باشد، آیا باز به هنر خواهد پرداخت؟ در این صورت ما با تعریف دیگری از هنر و هنرمند مواجه هستیم. در یکی دیگر از فیلم های فوق العاده وودی الن به نام «گلوله ها بر فراز برادوی» او به طرح این سئوال می پردازد و من در یکی از کتاب هایم به نام «روانشناسی قاب» که هنوز منتشر نشده است انرا مفصل تحلیل کرده ام.
ادامه دارد