جامعه سینما: نظریه پردازان بزرگ عرصه فیلمسازی مستند بر این باورند که فیلم مستند – داستانی می تواند اثرگذارتر از متون مردم شناسی بر مخاطبان این هنر تاثیر بگذارند. عزیزالله حاجی مشهدی درباره این نگرش درباره فیلم جزیره رنگین یاداشتی را در نشریه «هنر و تجربه» منتشر کرده است:
فیلم مستند – داستانی «جزیره رنگین» به عنوان آخرین و تازه ترین ساخته خسرو سینایی – به فیلمسازی تعلق دارد که دانش آموخته رشته کارگردانی سینما و فیلمنامه نویسی و همچنین تئوری موسیقی از کنسرواتوار وین است. فیلمسازی که اصلی ترین نمونه های کار فیلمسازی اش را بعد از انقلاب عرضه کرده است و شاید بتوان گفت که به دلیل نوع نگاه و اعتقاد عمیقی که به مطرح کردن مسائل اجتماعی، قومی و مردم شناختی در آثارش دارد، بیشتر به کارگردانی با رویکرد نگاه «مستنداجتماعی» شهرت یافته ا ست. شاید به همین دلیل است که در بیانی روشن و شفاف از بی ثمربودن ساخت فیلم های تلویزیونی و فیلم هایی با فضای آپارتمانی گلایه می کند و اعتقاد دارد که با ساخت فیلم های آپارتمانی نمی توان سینمای امروز ما را با نقش و رسالت اجتماعی اش آشتی داد و آن را از شرایط رکود و تنگناهای اقتصادی حاکم بر بازار فیلم نجات داد.
خسرو سینایی با وجود این که بیش از سه دهه از سابقه فیلمسازی اش می گذرد و به طور معمول در زمینه هایی چون:نویسندگی ،کارگردانی و تهیه کنندگی فعالیتفعال بوده و حتی در بخشهای فنی فیلم هایش مثل تدوین و ساخت موسیقی فیلم نیز حضوری جدی وحرفه ای داشته است، با این همه به دلیل نوع نگاه و سختگیری ها و وسواس هایش در هنر فیلمسازی، آثار چندان پرشماری در کارنامه ندارد؛ تنها به این دلیل که همواره از سینما و به ویژه از فیلم مستند به عنوان وسیله ابزاری کارآمد برای تبیین مسائل اجتماعی و طرح مباحث مردم شناسی بهره می برد و همواره در پی هدفی بالاتر با استفاده ازاین رسانه تاثیرگذار و پرنفوذ بوده است.
سینایی در فیلمی مثل «جزیره رنگین »که به جزیره زیبا و کمتر شناخته شده «هرمز» می پردازد، دراین فیلم ،به جزیره به عنوان یک مکان وموقعیت جغرافیایی – شخصیتی مهم و هویتی مستقل می بخشد و می کوشد تا بااستفاده از زبان و بیان سینمایی یعنی زبان بصری و بیان تصویری، به مخاطب فیلم خوداطلاعات و تصاویری زیبا و متنوع ارائه دهد که با این درجه از جذابیت از طریق هیچ یک از متون پژوهشی و نوشتارهایی که قصد پرداختن به مباحث مردم شناسی داشته اند، به مخاطبان آن ها انتقال نمی یابد. این رویکرد سینایی بار دیگر بر میزان بالای اثرگذاری رسانه فیلم وسینما بر مخاطبان خود در مقایسه با نوشتارهاری مبتنی برتحقیق و پژوهش هایی هرچند عمیق و دامنه دار، تاکید دارد و آشکارا برتری و رجحان ارائه اطلاعات با استفاده از زبان بصری را به دلیل میزان اثرگذاری آن ،یادآوری می کند و به رخ ما می کشد .
فیلمسازانی مثل سینایی که به گمان من حتی در آثار داستانی یا فیلم های سینمایی خود نیز گوشه چشمی به مسائل مردم شناسی و مباحث قوم پژوهی دارند، به خوبی نشان می دهند که به آرمان های نظریه پردازان بزرگ عرصه فیلمسازی مستند و گفته های کسانی چون «دیوید مک دوگال» به خوبی وفاداری نشان می دهند و بر این باورند که فیلم مستند و حتی مستند – داستانی می تواند اثرگذارتر از متون مردم شناسی بر مخاطبان این هنر – صنعت فراگیر و پرنفوذ، تاثیر بگذارند.
در فیلم «جزیره رنگین»، سینایی با استفاده از یک واقعیت بیرونی یعنی زندگی و کار و دلمشغولی کسی مثل «دکتر احمد نادعلیان »که در جزیره هرمز با برپایی نوعی موزه مردم شناسی و تشکیل کارگاه های نقاشی و هنرهای دستی – با الهام از هنرهای بومی و سنتی موجود در جزیره – ضمن استفاده از خاک های رنگارنگ موجود در کوه ها و زمین های جزیره هرمز و آموزش نقاشی و طراحی و هنرهای دستی دیگری مثل سوزن دوزی و… به زنان و دختران جزیره، در سراسر فیلم خود از ابتدا تا انتها، به مخاطبان خود اطلاعاتی از جزیره هرمز ارائه می دهد و بازیگر اصلی فیلم مهدی احمدی را می توان تداعی کننده شخصیت کسی مثل دکتر احمد نادعلیان دانست که در فیلم و برابر دوربین یک فیلم مستند – داستانی، به گونه ای طراحی شده و استیلیزه حضور می یابد و نقش آفرینی می کند که دست کم برای کسی که یک بار از جزیره هرمز و خانه و موزه دکترنادعلیان دیدن کرده باشد، دیدن چهره و کارهای شخصیت هنرمند فیلم «جزیره رنگین» سینایی مهدی احمدی ا ورا به یاد دکتر نادعلیان می اندازد.
ترفند و تمهید ساده ای که برای حضور در یک جشنواره جهانی با هدف معرفی نمایش آداب و سنن مردمان جزیره نشین، در قالب طراحی یک نمایش در فصل پایانی فیلم جای داده می شود – هرچند در قالب داستانی ماجراجویانه – فرصتی پدیدمی آورد تا حتی آدم های ناسازگار و مخالفان این گونه فعالیت های فرهنگی – هنری در جزیره نیز، پشیمان از بدرفتاری هایشان در آن نمایش و کار فرهنگی اجتماعی با شخصیت محوری اثر همراه شوند و فیلم با پایانی خوش به انجام برسد.
به نظر می رسد ساخته شدن چنین فیلمی با امتیازهای مثبتی چون فیلمبرداری خوب و موسیقی متن دلنشین کار لوریس چکناوریان حتی اگر از کم داشت ها و نارسایی نیز رنج ببرد، تنها به این دلیل که با هدف معرفی فرهنگ و آداب و سنن بخشی از سرزمین ما ساخته شده است و می کوشد تا گوشه ای از رنگین کمان پرتنوع غنای فرهنگی، قومی واجتماعی ما را به تصویر بکشد، به خودی خود دارای ارزش واهمیت بالایی است .
به ویژه که در کنار نمایش بسیاری از زیبایی ها و جذابیت های بصری موجود در جزیره هرمز، در جای جای فیلم بر پاره ای از مسائل زیست محیطی از جمله حفاظت از این منابع ارزنده طبیعی و کانی ها و خاک های صدرنگ و زیبای موجود در جزیره نیز تأکید فراوان دارد.