مختص جامعه سینما:سیده زینب موسوی/ سریال «رهایم کن» قصد دارد فضای اجتماعی و فرهنگی قبل از انقلاب را در بستری عشق آلود به تصویر بکشد. داستان حول محور خانوادهای میگردد که جای خالی مادر در آن حس میشود. این خانواده پدری مستبد دارد که هریک از فرزندان زخمخورده رفتارهای او هستند.
این سریال روایتگر خانواده ارباب وار و پسر ارشد آن،حاتم در دهه پنجاه است. این درام عاشقانه،دارای خشونت و ناهنجاریهای متعددی است که بر قانون جاذبههای دراماتیکِ رابطه عاشقانه مثلثی بنا شده است .
اضلاع این مثلث عاشقانه بر اساس کهنالگوها شکل می گیرد ،معشوقهای که در راس هرم ،دو شخصیت دیگر بر سر تصاحبِش به نزاع می اندازد تا دوضلع دیگر بر تعارضها و تفاوتها به جدل بپردازند. شخصیتی هایی که یکی پرجسارت و دیگری محافظهکار. یکی راستین است یکی دروغین و در این میان معشوقه در هر کدام چیزی جسته و به رهایی هیچ یک تن نمی دهد .
در واقع این سریال بیانگر ناهنجاریهایی است که در هر زمان و موقعیتی برای همه افراد و خانواده ها پیش می آید و میتوان گفت که اساس قصههای «رهایم کن» را در کنار آن مثلث عاشقانه،سه ضلعی ترس، دروغ و کینه شکل داده است،سه موردی که هر کدامشان میتوانند به خودی خود سوژه یک داستان باشند. فضای حاکم بر داستان طوری پیش می رود که هریک از شخصیتها رازهای ناگفتهای دارند که با فاش شدن آن درامی تلخ رخ میدهد.
عمارت زواردررفته نایب خان حاکی از این است که در این خانه قرار نیست بساط شادی و عیش فراهم شود ،بساط بدیمنی که شاید به برادرکشی ختم شود .خانه کهنه ایی که وقتی به در ودیوار و چیدمان فیزیکی بنا دقت شود ،گویی ادمیان در موزه ای گرفتارند که عشق به وجود امده هم ختم به خیر نمی شود .
حاتم ،مردی درونگرا و پشتیبان اعضای خانواده است،شخصیتی که به گونه ای رادیکال می خواهد قهرمان و مرد حامی قصه باشد .چنین رُلی که دیگران را به خود ترجیح می دهند بازنده واقعی است .او خیلی زودتر می توانست عشقش را رسمی و هویت ببخشد و آن سو هاتف، خودش را از زیر هیمنه پدر درآورده و به تهران رفته که تنها زندگی کند او بیشتر خودش را می بیند و در تصاحب مارال جلوتر و زیرکانه عمل می کند. این دوبرادر یک وجه مشترک دارند و آن رازهی نهفته در نهانشان است.
نکته قابل توجه در این سریال وجود نوعی وارونگی فرهنگی است .همیشه کارگران و فرودستان شخصیتی هایی مثبت بودند واربابان بدمن های قصه ،اما در این اثر حاتم صاحب معدن به زیر دستانش توجه دارد و شخصیت کاریزماتیک بین کارگران هست .
هر چند که احساس شکل گرفته هاتف به مارال در آن بافت اجتماعی و ارتباطی چندان معقول به نظر نمی رسد و نقایصی در روابط و شیمی شکل گرفته وجود دارد اما شهرام شاهحسینی،با روایت موازی چند داستان جذاب که عشق، قتل و سیاست را در بستر روابط اجتماعی بهم پیوند میزند، توانسته با روایت جامعه شناختی خود تماشاگرش را با خود همراه کند .