جامعه سینما: مصطفی مهرآیین / نسبت فرهنگ و جامعه چیزی شبیه به z انگلیسی است و کلاسیکها معتقد بودند که رابطه فرهنگ و جامعه یکسویه است. سینما آیینه جامعه است و چیزی جز بازتاب جامعه نیست. تاثیرگذاری جامعه بر بخشهای مختلف زندگی ما حدودی است و از جایی به بعد جامعه قادر به توضیح این رابطه نیست.
اصولا جامعه تعیینکننده سینما نیست و سینما هم میتواند جامعه را تحت تاثیر قرار دهد.تاریخ دنیای هنر خطی نبوده و پر از گسست و شکاف است. تاریخ اپیزودیک است که قبل و بعد دارد و از منطق خاصی پیروی میکند. جامعه تعیینکننده فرهنگ نبوده چرا که جامعه تابع چهار نهاد بنیادی است؛ در نتیجه فرهنگ از جامعه مهمتر است.
هرکدام از این چهار نهاد کار خود را میکند. اجتماع بخشی از جامعه است. کار دنیای فرهنگ تعریف آرمان و اهداف است. ما گرفتار دنیای تکصدایی هستیم. دنیای فرهنگ باید آرمان را تعریف کند و اگر آرمانها اینجا تعریف شوند، اقتصاد پول فراهم میکند و اجتماع روابط انسانی را تعریف میکند اما فرهنگ در کشور ما کار خود را نمیکند. قرار نیست چیز دیگری بر دنیای فرهنگ مستولی شود.
در جامعه ما منطق کلی فرهنگ از بین رفته است و آرمانها جای دیگری تعریف میشوند. برای مثال جنگ پدیده یکدستی در جامعه ما نبوده و ابعاد دیگری دارد، توقع دارم زمانی که شیار ۱۴۳ را میبینم، شکافی در من ایجاد شود اما این فیلم میخواهد با یک محتوا تمام شکافهای جنگ را پر کند، اما جنگ این نیست.
زبان پدیدهای سلبی است و در همین فیلم کارگردان مجبور است فضایی را بسازد که فرد در جستوجوی زندگی باشد اما در این فیلم تمام شکافها را تبدیل به تمامیت احساسی میکند و اجازه تفکر را از مخاطب میگیرد. اثر بزرگ فرهنگی اثری است که بعد از تماشا به فرد دیگری تبدیل شده باشید.
دنیای فرهنگ باید سیاسیون ما را تکان بدهد. بالاترین عنصری که میتواند در زندگی اجتماعی ما تاثیرگذار باشد همین دنیای فرهنگ است. ما تکثر نداریم و در وضعیت تنوع هستیم و این دو منبع از یک جنس نیستند. البته انکار کردن نوعی از گفتوگو است اما آنچه فضای فرهنگ ما را دچار اختلال کرده به حضور مرئی و نامرئی قدرت در میدان فرهنگ باز میشود.
ما انسانها چیزی جز اجرای ایدئولوژی نیستیم. در این دنیا شما حدود عمل خود را تشخیص میدهید. این فضای ایدئولوژی تمام قلمروهای زندگی اجتماعی ما را تحت تاثیر قرار میدهد و این کار را از طریق فرم انجام میدهد. دنیای سینما میتواند تحتتاثیر ایدئولوژی، خود را استیضاح شده بداند یا دنیای آزادی باشد. ایدئولوژی نامرئی و عام تمام جامعه ما را تحت تاثیر قرار داده و سعی دارد همه را در وضعیت خاصی قرار دهد.
دنیای هنر در حال خودکشی است زیرا میداند چشمهایی وجود دارد که تو را زیر نظر دارد. گفتوگو شکلی از خروج از ایدئولوژی است. سینما با وجود همه مشکلاتی که در آن وجود دارد، هنوز یکی از اموری است که میتواند در ما ترک ایجاد کند.
نمیگویم که عقل، دانای کل است و همه چیز را کنترل میکند. ایدئولوژی یکسوی این دوگانه را میپذیرد و یک سو را حذف میکند. الگوی عمل ایدئولوژی مخفی است و اگر من میگویم که ایدئولوژی وجود دارد که ما را استیضاح میکند به معنای وجود دانای کل نیست.
وظیفه هنر بازتاب جامعه است اما وظیفه دنیای حقیقت این است که نظم موجود، دارای سلطه نشود زیرا فقر و ظلم و پوچی نیز وجود دارد. دنیای سینما در پیوند با دنیای حقیقت وظیفه دارد که اجازه تام شدن ندهد و با ایجاد شکاف اجازه دهد که هوا بچرخد. سینما باید هم خود و هم مخاطبش را دچار بحران کند.
این سخنان درنشست «سینما، جامعه (آرمانها، واقعیتها)» توسط دکتر مصطفی مهرآیین در چهلمین جشنواره فیلم فجر ایراد شده است.