مختص جامعه سینما :رضا ظفری/شاید کیارستمی تنها فیلمساز بینالمللی و فیلم مشق شب تنها فیلم ایرانی باشد که شایسه لقب (under rated) است. اثری اکسپریمنتال از فیلمسازی که در زادگاه خودش مهجور مانده.
مشق شب از اولین فیلم_مستند های مهم و جهانی کیارستمی است که تماشای آن بر هر سینما دوستی واجب میباشد. اساس فیلم بر پایه ی ستون فقرات سینمای وی، یعنی تجربه و آزمایش است که به گفتهی خودش زمانی که در حال کمک به فرزندش در حل تکالیف (مشق شب) بود به ذهنش رسید و تصمیم به بسط آن گرفت.
شاید وجه غالب اثر، یک تحقیق میدانی و بصری درباره ی مشق شب باشد، اما کاری که کیارستمی از پس این کانسپت و ایده ی خام انجام میدهد، بسیار مهم و قابل تأمل است. کاری که شاید بر خلاف دیگر آثار فاخر وی یک قدم رو به جلو نباشد، اما قطعا تماشایی، لذت بخش و انسانی است.
_ آغاز فیلم ناگهانی و عجیب است. سال ۱۳۶۶ هجری شمسی. کیا رستمی دوربین خود را که همچون موتوری روشن در حال کار کردن است در دل یک عریانی به خیابان نزدیک به یک مدرسه ابتدایی برده و با چند کات از نما های مختلف پرسناژ هایش را نظارهگری میکند. در ابتدا فیلم همچون یک آغاز داستانی شاه پیرنگ میباشد اما رفته رفته میبینیم موتیف آشکارسازی تصنع خود را لو میدهد.
بیشتر بخوانید:
منطق شاعرانه سینمای عباس کیارستمی
پرسناژ هایی که نظاره میکردیم (دانش آموزان مدرسه) به دوربین نگاه کرده و کم کم راه خود را به سمت دوربین کج میکنند. آنها کاملا روبروی دوربین ایستاده و شروع به صحبت کردن با فیلمبردار میکنند. صدا، صدای مرحوم کیارستمی است که میگوید ما برای یک فیلم راجع به مشق شب به اینجا آمدیم. شما که مشقتان را نوشته اید؟
_کودکان پاسخ مثبت میدهند.
در این نقطه مخاطب متوجه میشود که با یک اثر ضد پیرنگ طرف است. اثری که همچون اکثر غریب به اتفاق آثار کیارستمی، معجونی از ترکیبات متفاوت است. ترکیبی از فرد و جمع، تلفیقی از واقعیت و وانموده. شاید هم به قول فرانسوی ها سینما وریته! برخی هم واژه ی مستند را برای اطلاق به این اثر موجه تر میدانند.
کیارستمی دوربین را به سر صف برده و تحقیق میدانیبصری خود را آغاز میکند. دوربین، سر صف نماهایی متقاطع در لانگ شات از پرسناژ هایش شکار میکند. پرسناژ هایی که همچون گروهان نظامی در ظاهر با هماهنگی آواز میخوانند، شعار میدهند و حتی قرآن میخوانند! رستمی در آن سال که از سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی بود کار خلاقانه و کمی وحشت آور انجام میدهد.
وی با این اثر و از پس این اثر نقدی به سیستم و ساختار نوپای مرغ پرورِ آموزش و پرورش میزند. مرغ پرور از این لحاظ که تمامی انسان ها را به یک شکل و با یک فرمول ورودی و خروجی به جامعه تحویل داده و پخمه پروری میکند. پرسناژ ها نمیدانند دارند بر سر صف چه کار میکنند. سکانس فوقالعاده ای در انتهای اثر وجود دارد که یکی از مسئولین مدرسه به مناسبت ایام فاطمیه نوحه ای را آماده و اجرا میکند و به کودکان بدون اطلاع از هستی و چیستی این امر، حقنه شده که سینه زده و همراهی کنند.
نتیجتاً بسیاری از آنان در این سکانس توسط دوربین کیارستمی شکار شده و به سبب احترام به حرمت حضرت زهرا، صدای نوحه از نوار فیلم برداشته میشود. مشق شب در نزد کیارستمی تنها تکلیف شب نیست، بلکه در معنای تلویحی اش تعیین تکلیف برای نفس انسانی است که هنوز به خودآگاهی کامل نرسیده و به قول اهل روانکاوی شکل گیری فرایند ثانویه (ایگو) در حال تکامل است.
این کودک چگونه میتواند دین، سیاست و جامعه را بشناسد در صورتی که هنوز خودش را نشناخته؟درد پنهانی که کیا رستمی از آن پرده برمیدارد مشق شب کودکان است. مشق شبی که با زور تطمیع به قصد پایداری نظام اجتماعی کشور بر کودک هژمونی انداخته و استعداد و توانایی اش را میبلعد. مشق شب بهانه است…
پس از صف صبحگاهی، دورین در اتاقی تاریک مستقر شده و صدا بردار، فیلمبردار و خود کارگردان یکی یکی از بچه ها مصاحبه میگیرند. پرسش نامه ها به صورتی سازمان یافته یک به یک پر شده و برای مطالعه موردی ارسال میشوند. به دلیل پردازش ادراکی ناقص کودکان، بستر اجتماعی حاکم در آن زمان و البته معصومیت شهودی آنان از در نظر گرفتن اثر هوثِرن در بررسی این سکانس ها صرف نظر میکنیم.
در این میان اما ما به درون دالان تو در تو و تاریک جهان بچه ها پرتاب میشویم. درد آنان را شنیده و در ذهن مجسم میکنیم. موتیف فاصله گذاری همواره با کات به کلوزآپ فیلمبردار حفظ شده و از غرق شدن بیننده در احساسات گرایی های مفروض پیشگیری میکند.
فاکتور های مشترک بین ادله هایی که پرسناژ ها برای عدم انجام تکالیف ارائه میدهند برای ما عیان شده و ذهن با حالتی کل نگر آنان را دسته بندی میکند.
_والدین بی سواد
_مهمانی و کارتون
_اذیت و آزار اعضا
شاید این سه پارامتر مکرر در افکار عموم تازگی نداشته باشند، اما در راستای تحقق اهداف وجه غالب (نقد به استراکچر آموزش و پرورش) عمل میکنند. ساده تر است اگر بگوییم این مکررات بهانه های فیلمساز برای پوشاندن سخن در لفافه اش است.
کیارستمی هنرمند باهوشی است، با دقت در ابتدای مستند، میبینیم قبل از ورود به محوطه ی مدرسه، مونولوگ های ساده ی وی به این بهانه ها جست و گریز میزنند و اما در انتهای نریشن، از تق و لق بودن این نظام (آموزش و پرورش) یاد میشود.
در عین حال پس از پخش و اکران این اثر، موج های به شدت مخالفی به آن برخورد کرده که همه از سوی همین سازمان بودند!
از سکانس های ماندگار این فیلممستند میتوان به پسری زودرنج و ناراحت که در انتهای مصاحبه از ترس به گریه می افتد اشاره کرد. او تحت فشار این نظام، حتی از کیارستمی نیز میترسد و با شیوَن، خواهان حضور مدافع (دوست و همراهش دانش آموزی به نام مولایی است).
فیلمساز، فشار روانی متحمل به کودک را حتی در مستند نیز به خوبی کنترل کرده و به قولی در می آورد. وی مولایی را به بک گراند فرستاده و از فیلمبردار نمایی باز تر میخواهد. گویا وی از دوربین در مقابل این نفس معصوم شعور میطلبد.
پسر کلاس دارد و باید سریع به آن برسد. اما کیارستمی از او میخواهد شعری را که برای درس دینی آماده کرده روبروی دوربین بخواند. وی شروع به خواندن کرده و پس از اتمامش، با همدردی دوربین حرکت فریم متوقف شده و قاب two shut از دو رفیق همراه، بستر ارائه ی تیتراژ انتهایی میشود.
کیارستمی در عین گلهمندی و نوحه سرایی برای وضع موجود در این سیستم، امید و ندای آینده ی روشنی میدهد. آینده ای که هر چند هنوز فرا نرسیده، اما بالاخره زمانی میرسد که به قول فرقانی بزرگ، ریشه اش از بن کشیده میشود.