برای جامعه سینما :تعریف برخی از فلاسفه یونان از انسان “جانور خندان” خلاصه میشد. آنها تنها وجه تمایز آدمی را از سایر جانوران، توانایی خندیدنش میدانستند. برخی دیگر،خنده را نشانهی سبکسری، نادانی، و شیطنت و یا برعکس نماد توانایی و خرد و خوشبختیاش میدانستند.اما اگربا نگاهی دقیقتر به پدیده خنده بنگریم، چیزهایی دیگر را در پشت این حالت خوشایند و روزمره خواهیم دید. خواهیم دید که بخش مهمی از رفتارهای اجتماعی آدمی، به شکلی با این پدیده درگیر است. از سوی دیگر با نگاهی جامعهشناسانه در خواهیم یافت که خنده به عنوان کنشی اجتماعی، نقشی برجسته را درارتباطات اجتماعی ایفا میکند.وقتی با این دید به پدیدهی خنده مینگریم در پشت آن اموری بسیار جدی پنهان شدهاند.
در جامعه امروزی توجه به شوخی و جوک ماهیت درونی متفاوتی دارداینکه چرا در تمام جوامع جوکهای جنسی یا خشونتآمیز نسبت به جوکهای روشنفکرانه، موفقیت بیشتری داردو چرا جوکهای تابوشکنانه درجمعهای دوستانه غیرخویشاوند رایجترند بحثی جدا از این یادداشت است.
اما این روزها به واسطه تکنولوژی ارتباط جمعی، تولید و توزیع جک به یک مسئله اجتماعی شده و سازندگان و منتشر کنندگان در آن واحد و در زمان وقوع پدیده شروع به کار می کنند ؛از مرده تا زنده ،از قومیت ها تا گروه های جنسیتی، از شخصیت های سیاسی و دمیدن سوت اشتباه داور های ورزشی تا بازآفرینی وبه روزکردن لطیفه های فولکور ؛ اما بدیع ترین شکل آن به سریال های تلویریونی پر مخاطب باز می گردد و به گونه ای منتقدانه و ریز بینانه دامنه وسیع تری پیدا کرده و از تنوع بیشتری برخوردار شده اند و گاه به معنای واقعی کلمه از هجو وهزل به طنز مبدل شده وگاه حتی از زمره ادب ونوعدوستی خارج شده و به غیر انسانی ترین شکل ممکن پیش میرود. ازخندیدن به واقعه تجاوز در فرودگاه جده وحادثه منا گرفته تا بی محتواترین پیامها را به صاحبان ادب وفکر همچون دکتر شریعتی نسبت دادن و با افزایش شبکه ها و ارتباطات اجتماعی شکلی بدیع تر و انتشاری گسترده تر به خود گرفته است.
این روزها چندین سریال تاریخی در معرض دید عموم قرار گرفته است که منهای برخی از نقاط قوت ، تثبیت حافظه تاریخی مخاطب و جسارت در ورود کارگردان وتهیه کنندگان در این وادی این سریال ها مملو از کاستی هایی در زمینه پژوهش،طراحی صحنه و لباس است که گاه بیننده را با علامت تعجب بزرگی روبرو می کند واین علامت مهم هم از قوت کار می کاهد وهم مخاطب را دلزده و از پیام دور می کند.از جمله انها سریال«کیمیا »ست که مملو از این ایردات اساسی است.این نوشتارقصد دارد به پدیده جوک سازی این سریال بپردازد و ریشه این موج رسانه ای واجتماعی را از بعد جامعه شناختی تبین کند.
در موضوع مورد بحث سازندگان و منتشر کنندگان جوک های سریال تلویزونی کسانی هستند که صاحب نگاه و دید هستند و امروزه با نگاه جدی تری به وقایع هنری می پردازند.مخاطب امروز از راکوردهای لباس و پوزیشن گرفته تا راکورد و تداوم نگاه و صدا را متوجه خواهند شد . اما اینکه کیمیا راه را برای ساختن جوک های متعدد باز کرده به گاف ها فرمیک و محتوایی آن بازمی گردد.
رئالیته گذشت زمان نادرست است
سریال ازشناخت و نمایش رئالیته گذشت زمان به شدت عاجز است داستان ازاردیبهشت ۵۷ در خرمشهر آغاز می شوداما در ساده ترین شکل ممکن فرزند شهرام کامفر پس ۹ ماه باداری اکنون یک ساله است و کیمیا یک سال تحصیلی را گذرانده است ، اما انقلابی رخ نداده است. از سویی فهم و دقت نظر مخاطب از سوی سازندگان بی اهمیت است ،وقتی اکثریت جامعه، مخاطب یک اثر هستند انتظارات بیشتری ایجاد می شود و قطعا متوجه نکات ظریف و باریک در آن اثر خواهند شد بیدقتیها در انتخاب آکسسوار متناسب با تاریخ وقوع اتفاقات همچون وجود ایفون های جدید ، تلفن های دکمه ای ، دیوارهای امروزی و لباس های به روز، بیننده را وادار به واکنش می کند و اینجا این واکنش انتقادی به صورت جوک ظهور می کند.
از دیدگاهی دیگر،جوک گفتن یک کنش اجتماعی است. اینکه جامعه مملو از عوامل تنش زا و استرس زا است و عموم درگیرودار مشکلات عدیده اجتماعی و اقتصادی هستند ، نظرکسانی که دیدگاه ظریفی دارند را به پدیده های اجتماعی واجد قابلیت تبدیل شدن به جوک را دارندرا جلب می کند حال چه تولید کننده و چه ارسال کننده در شبکه های اجتماعی در مواجه با پدیده ای تنش آفرین چنانچه راهی برای کاهش آن بیابد کوتاهی نمی کند تا با اشتراک گذاری آن به کاهش آن کمک کند و این قابلیت حتی در سریال های تلویزیونی هم از منظر امان نمی ماند.
نویسنده کیمیا وقتی از گروه پژوهشی حوزههای انقلاب و جنگ یا بهره نمی برد یا در نوشتن آن عاجز می ماند و ناشیانه گری در انتقال نماهای انقلاب و جنگ در کارگردانی و طراحی صحنه بیینده را دچار سکته ارتباطی می کند و حال این مخاطب یا شروع به جک سازی می کند که عده آن اندک ویا با رویت چنین انتقادی از طریق رسانه دم دستی اش خشنود می شود که این نگاه او با جمع همسوبوده و لذا از انتشار آن لحظه ای درنگ نمی کند.
پدیده جوک در ایران باتوجه به ضریب نفوذ شبکه های اجتماعی به عموم ، به قالب نوشتاری مبدل شده و دستورالعمل فرمیک و محتوایی و ادبیات مخصوص به خود را نیز یافته است و حتی ذهن مخاطب را تشویق به تصویر سازی می کند این متن که این روزها از گروه های تلگرامی درباره این سریال تبادل می شود:
«کاری به ۲۰۶ وسط سریال کیمیا ندارم،
کاری به اینکه رحل قرآن رو برعکس گذاشته بودن هم ندارم ،
به اینکه عراقی ها همه رو کشتن ولی کیوان رو اسیر کردن هم ندارم ،
من موندم فرخ چطور تونست تنهایی پشت موهاشو کوتاه کنه تازه به اون قشنگی….
آرایشگر شب عروسیم اینقدر قشنگ موهای منو کوتاه نکرده بود»
از همین جنس جوک و از همین سهل انگاری ها و کم دقتی ها نشات می گیرد .
از سویی دیگر دیالوگهای “کیمیا”نیز به زمان و مکان فیلم ارتباط ندارد،ادبیات دوره انقلاب و جنگ با ادبیات امروز متفاوت است و این مهم به قدری سهل انگارانه اپیش می رود که به نظر می رسد اتفاقات در زمان حال اتفاق می افتد .از جنس عاشقانه ها تا ادبیات زندگی زناشویی .حتی راکورد زبان گفتاری بازیگران به طرق مختلف فراموش می شود، مرد ساواکی در حال گروگان گیری فرخ از مترجم عرب برای انتقال سخنانش استفاده می کند و در سکانس های بعدی خود با لجهه فصیح عربی صحبت می کند و این اشتباه تا زمان یورش به خرمشهر با عراقیان ادامه می یابد. حال وقتی نویسنده و کارگردان دیالو گ ها را با زمان داستان استاندارد سازی نمی کنند اینجاست که شنیدن واژههای امروزی و گاف های مکالمات،مخاطب را به جک سازی تهییج می کند.
از منظری دیگر اصلی ترین رویکرد در ساختن این جوک ها از عدم واقع گرایی وعدم تطابق قصه با چند واقیعت تاریخی که در حافظه ها ثبت است سرچشمه می گیرد،اینکه فقط در کوچه و محله کیمیا انقلاب رخ داده نه جای دیگر و تمام بطن ماجرا حول یک محله درخرمشهرنیز می گذرد و فیلمساز از چند نمای گذری نیز سربازمی زند، اینکه چرا شهرام محموله مهمی را به فرخ می دهد و خودش یا یکی از زیر دستاش این مهم را عهده دار نمی شود یا اگر روند گره افکنی این است،چرا مرد گماشته شده او را تعقیب نمی کند لذا از مقدمه چینی درست به نقطه عطف باز می ماند و اگر علتی دارد چرا در طول این ۱۰۰ قسمت و با زمان کافی گره گشایی نمی شود وآیا اساسا این کار تا این حد سخت و دشوار بود که درام سریال شکل بگیرد.
جوک سازی واکنش اجتماعی به یک پدیده است
با این حال جوک ساختاری به ظاهر ساده دارد ومیتوان آن را به عنوان یکی از کوچکترین واحدهای اطلاعاتیِ در فرهنگ بررسی کرد.جوک را میتوان از سه زاویه مورد بررسی قرار داد:محرکی برای آزاد شدن واکنش فیزیولوژیک ،دیگری رویکردی زبانشناختی که بر ساخت زبانی و معنایی جوک تمرکز میکند و رویکرد اصلی آن، واکنش اجتماعی به یک پدیده است که از سویی دیگرچهار سطوح زیستشناختی، روانشناختی،جامعهشناختی و فرهنگی را برای تحلیل فراهم کرده است. کسی که جوک ارسال می کند لحظاتی ،رهایی و شادمانی را برای اطرافیانش به ارمغان میآورد و از این رو دوست داشتنی پنداشته میشود.از سوی دیگر، نقض مداوم تابوها و عبورِ از خطوط قرمز اجتماعی و ریز بینی در شکار کم وکاستی های های اجتماعی و سیاسی از وی یک شخصیت محبوب می سازد و حال با دست گذاشتن بر علائق مردم که -اینجا مقوله سریال پربیننده است – بر محبوبیت خویش می افزاید.
از سویی اینکه سریالی کاملا تاریخی در کنار روایت تاریخ ساخته شود بیننده زیادی را بهمراه نخواهد داشت واصولا این راه تزریق مستقیم اطلاعات کاردرستی نیست لذا تزریق اطلاعات وفرهنگ باید غیر مستقیم باشد.وقتی یک سریال به این ید بیضا حداقل یک تیم نویسنده وپژوهشگر ندارد که در یکدست کردن داستان و واقع گرایی آن همت گمارد،واکنش های زیست شناختی قد علم می کند و متنی این چنینی بروز می کند:« بعد از سالها علت حمله عراق به ایران معلوم شد؛ماشین شهرام»
ضعف پژوهش و بی اعتنایی به شناخت مخاطب
از جهتی دیگر اهالی فرهنگ همچون محمد قوچانی را نیز به واکنش وا می دارد وقتی ویراستاری کتاب «پرتوی از قرآن» مرحوم طالقانی به کیمیا سپرده می شود و از قول ایشان از او قدردانی می شود در حالی که ویراستار اصلی کتاب شخص دیگری بوده و در آن زمان در قید حیات نبوده است ، اینکه «کیوان اولین و تنهاترین اسیر خرمشهر می شود» از همین سوراخ های محتوایی شکل می گیرد.از سویی دیگر فرد به هنگام شنیدن جوک انتظار دارد رابطه ای صحیح از متن جک با واقعیات اجتماعی برقرار کند و دلخوش به ترمیم و نتیجه گیری است تا روابط اصلاح شود،تا مخاطب پیام منظور و خواسته مردم را درک کند،تا فیلمساز جدی تر مردم را بپندارد و حال با این تفکر لذت خود را با رفتار آزادانه خنده آشکار می کند
اینکه « بچه ها به کیمیا بگین دیگه دنبال باباش نگرده من پیداش کردم، شبکه سه داره تو سریال بازی می کنه » از واکنش های روانشناختی به گاف های سریال است و قهرمان سازی از کیمیا در یک بطن تاریخی اینگونه مخاطب را به جک سازی و انتقاد وادار می کند. جوک یک پدیده ی اجتماعی است. فضاهای مختلف اجتماعی را هدف گذاری می کند، در جامعه تولید می شود، توسط افراد جامعه منتقل می شود و کارکردهای اجتماعی متعددی به خود می گیرد.وقتی حتی در دهه هفتاد پرچم ها با دست ورنگ نوشته می شدند وخبراز پرده وپرچم چاپی نبود در اثر رعایت نمی شود ، وقتی همه دانشگاه می روند ،وقتی همه تلفن دارند ،وقتی همه در رفاه و آسایش هستند، ازدواج بدون اذن پدر و با آن شدت شکل می گیرد وقتی عدم تطابق وسایل بکار رفته در فیلم با زمان وانحراف از مسیر اصلی رخ می دهد ،جک ظهور می کند
با این حال سریال که کیمیا مملو از گاف های صحنه پردازی و پژوهشی واشکالات قابل توجهی است اما چیزی که باعث میشود داستان پیگیری شود آن است که یک روایت خطی را در پیش نگرفته و ماجرا فراز و نشیب دارد
بی دلیل نیست که برنارد شاو می گوید «جوک کوتاهترین قطعه ادبی است که نویسنده ندارد» حال تولید کنندگان از این فرصت هم گهگاهی سوء استفاده می کنند تا با پتانسیل جک که قابل کنترل و پیگیری نیست به تمام عرصه ها از جمله هنر و اشخاص هنری و سیاسی موضع شخصی و انتقام گیرنده داشته باشد .انجا که سریال کیمیا و شخصیت های آن را مخلوط «پس از باران »و«خاک سرخ» و «اوای باران معرفی می کنند از همین جنس نگاه هاست.
محسن سلیمانی فاخر/
عضو انجمن منتقدین سینما
کارشناس ارشد جامعه شناسی