مختص جامعه سینما: مصطفی مهرآیین/ ۱٫ علی شریعتی در شرح زندگی خود می نویسد در ایام دبستان یکبار با ورود نوری از آسمان به قلب خود روبرو شدم که همان نور وارد شده به قلب پیامبر بود.او در جایی دیگر از داستان حضورش در چاهی می گوید که چاه کن آن حضرت خضر بود و با او از اسرار عالم سخن گفت.
همین شریعتی که عاشق محمد و علی و فاطمه و زینب و سجاد و مولوی و….می شود به اروپا می رود و با اندیشه متفکران غربی آشنا می شود و با کمک آنها نظام اندیشه خود را می سازد.سالها بعد متفکری دیگر به نام عبدالکریم سروش که عاشق مولوی است و باریدن باران و نماز خواندن جوانان او را به رقص می آورد و به گریه می اندازد به زبان خود بر سر سفره اندیشه فلسفی غرب می نشیند و با کمک آن ها به تامل در همه وجوه جامعه خود می پردازد.
۲.تصور کنید برای پسرتان به خواستگاری رفته اید.همه فامیل به ویژه زنان از داماد می خواهند که عروسی انتخاب کند که هم پاکی فاطمه زهرا را داشته باشد و هم زیبایی آنجلینا جولی.به خواستگاری دخترتان می آیند.قند در دلتان آب می شود اگر پسر هم قیافه براد پیت داشته باش و هم ایمان مولا علی.خانه می خرید.هم می خواهید مهندس ساز باشد و هم ان یکاد بر در خانه نصب می کنید تا خداوند خطرات را از آن دور کند و……
۳.آنچه گفتم تنها چند مثال بود از وضعیتی که من به تاسی از ژولیا کریستوا آن را وضعیت آستانه نشینی می نامم.ما به لحاظ موقعیت تمدنی و فرهنگی دم در مسجد ایستاده ایم.به آنها که داخلند می گوییم دنیایی آن بیرون است که ساخته انسانها است و بهشتی انسانی را می ماند.به آنها که بیرونند می گوییم خدایی در مسجد است که بهشت بعد از مرگ را به شما می دهد.
ما اصولا گرفتار در این موقعیت مرزی مجبوریم همچون یک مترجم به طور دایم دنیا را به زبان خداوند و خداوند را به زبان دنیا ترجمه کنیم.آنچه بر همه ما می گذرد ریا و درویی و نقش بازی کردن نیست.ما گرفتار در معرکه جهان ها و جهان بینی ها شده ایم و باید زندگی کولاژ وار خود را بپذیریم.
موقعیت ما موقعیت التقاط و ترکیب جهان های موازی است.این وضعیت ربطی به شهرت یا دولتی بودن و نبودن ندارد.همه ما در هر لحظه از زندگی مان این موقعیت چند لایه بودن فرهنگی و شخصیتی را تجربه می کنیم.مادرمان نماز می خواند و ما در اتاق بغل در حال خوردن عرق سگی هستیم و از مادرمان می خواهیم ما را دعا کند یا از خدا بخواهد بیماری فرزندمان را خوب کند و….
۴.به جای دادن توصیفات بی معنایی همچون دورویی و ریا به این موقعیت چند آوایه فرهنگی و شخصیتی بهتر است اندکی به این وضعیت بیندیشیم و همچون متفکران بزرگی چون باختین و کریستوا آن را موقعیت بینامتنی یا جایگشتی یا موقعیت زندگی همزمان امر ناعقل و امر نمادین یا عقلانی بشناسیم.
این موقعیت موقعیتی بسیار شاد و انسانی و اخلاقی خواهد بود اگر بتوانیم این تنوع وجودی انسان را به درون خود ببریم و با فهم لایه های متفاوت وجود انسانی در درون خود از خود انسان عاشق بسازیم و نه افسرده.
موقعیت فرهنگی ما موقعیت عاشقی است و شادی و نه دو رویی و ریا.فهم این موقعیت البته نیازمند استاد شدن در ترجمه لایه های متنوع وجود انسانی و ساختن یک گفتمان چند آوا انسانی ست.عاشقی کنیم نه خودکشی