برای جامعه سینما:رضا اورنگ/سرنگونی سیدعباس عظیمی از تخت مدیریت موسسه هنرمندان پیشکسوت،هرچند به صورت قانونی انجام شده است،اما بیشتر به کودتایی بدون خونریزی می ماند.مطمئنا اعضای هیات امنای این موسسه با سیدعباس عظیمی آشنا بوده و از عملکرد مثبت او آگاهی داشته اند،اگر هم نداشته اند،حتما با حمایت تمام قد پیشکسوتان از وی با شخصیت و عملکرد عظیمی آشنا شده اند.
سوال از معاون هنری وزارت ارشاد که طراح اصلی است و هیات امنای موسسه این است:چرا باید مدیری که دلسوز است و عملکرد خوبی دارد را از مدیریت خلع کرد و به حاشیه فرستاد؟
به راستی چرا باید تنها مدیری را که مورد احترام تام و مقبولیت حداکثری بین اعضا در کل تشکل ها دولتی و غیر دولتی است را برکنار کرد؟ یک جای کار اشکال دارد،معاون هنری ارشاد و اعضای هیات امنا بگویند ایراد و اشکال کار کجاست؟
اگر معاون هنری وزارت ارشاد دل خوشی از سیدعباس عظیمی نداشته یا خدای نکرده به محبوبیت وی بین پیشکسوتان حسادت می کند،بیاید رک بگوید،در این صورت همه می پذیرند،چون در سیستم مدیریتی ایران این دیدگاه باب است و مرسوم.
اگر هم معاون هنری وزارت ارشاد دوست داشته رفیق شفیق اش را بر مسند ریاست موسسه هنرمندان پیشکسوت ،بنشاند هیچ ایرادی ندارد،زیرا همگان می دانند در سیستم اداری موسسات دولتی و غیر دولتی ایران پارتی بازی بیداد می کند!در همین وزارت ارشاد واقعا چند مدیر وجود دارند که با توجه به توانایی های ذاتی و کاری شان انتخاب و مشغول به کار شده اند؟!
جناب معاون هنری وزارت ارشاد،پیشکسوتان عرصه هنر،یک عمر کاری را که به آنان گفتند انجام بده،انجام دادند،اکنون که همه موی سپید کرده اند و محاسن شان رنگ طبیعی گرفته نیز حق انتخاب ندارند؟حق ندارند بگویند دوست دارند چه کسی مدیریت موسسه شان را بر عهده داشته باشد؟
بهتر نیست مدیری را بر مسند بنشانید که با رای اکثر پیشکسوتان عرصه هنر انتخاب شود؟چرا اصل دموکراسی را که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز آمده است اجرا نکرده و برای انتخاب مدیر موسسه از اعضا رای گیری به عمل نمی آورید؟
متاسفانه اهالی رسانه نیز به موضوع برکناری سیدعباس عظیمی واکنش نشان نداده و با پیشکسوتان عرصه هنر همراهی نکردند،چرا؟ اگر چنین موضوعی برای سلبریتی ها اتفاق می افتاد،باز هم بر دست و دهان خویش قفل می زدند؟عدات خواهی و آزادگی چه می شود؟رسانه هایی که وابستگی دولتی دارند یا وابستگی های مالی تکلیف شان روشن است،رسانه های دیگر هم تکلیف دارند سکوت کنند یا مکلف شان کرده اند بنا بر مصلحت ماسک بر دهان و قفل بر قلم بزنند؟!
روزگار جوانی برای همیشه نمی ماند، زمانه آن را به زور خواهد گرفت، چه بخواهیم و چه نخواهیم. هنرمندان و بازیگران نیز که روزگاری در اوج سرمستی و اشتهار بودند، مزه تند پیری را چشیده وخواهند چشید. این تقدیری است مقدر شده که باید به آن تن داد.
از ابتدای تاریخ بشر، ریش سفیدان و پیشکسوتان، مورد احترام بوده اند، زیرا استفاده از تجربه آنان باعث کم شدن اشتباه و موفقیت در زندگی شده و می شود. متاسفانه نسل امروز، قدر این گوهرهای گرانقیمت را ندانسته و آنان را خواسته و ناخواسته دور می ریزند.امروز اغلب هنرمندان جوان و مسوولان، ارزشی برای پیشکسوتان قائل نیستند.
بسیاری از استخوان خردکرده های تئاتر، سینما و تلویزیون در بدترین شرایط با غول های نداری و بیماری دست و پنجه نرم کرده و می کنند و در تنهایی می میرند، اما کسی نه مرهمی بر زخم های شان می گذارد، نه حالی می پرسد و نه حتی دستی بر تابوت شان می زند!
این در حالی است که امروز، نابازیگران نازپرورده با دستمزدهای چند ده و چند صد میلیونی در عرصه سینما و تلویزیون جولان داده و خنده سرمستانه سر می دهند! مسوولان نیز چشم روی همه چیز بسته و فقط در فکر حفظ مقام و موقعیت خود هستند، اصلا برای شان مهم نیست آنان و بسیاری دیگر از هنرمندان در چه وضعیت اسفناکی به سر می برند.
روزگاری که این پیشکسوتان در عرصه تئاتر و سینما با کمترین امکانات و در سخت ترین شرایط هنرنمایی می کردند، این نابازیگران و مسوولان بر مسند ریاست نشسته هنوز تقدیرشان مقدر نشده بود! در سال های اخیر تعداد قابل توجهی از این پیشکسوتان در بدترین وضعیت سر به دامان مرگ گذاشتند و می گذارند، اما مسوولانی که برای درگذشت فامیل بسیار دور یک نابازیگر جوان بزک کرده انواع پیام تسلیت را ارسال می کنند، برای فوت پیشکسوتان غریب، حتی آه سردی نیز از سینه بر نمی آورند، چه رسد به ارسال پیام تسلیت!
خانه های عریض و طویل سینما و تئاتر که پول بیت المال را هدر داده و می دهند، چرا گامی برای گرفتاران این دو عرصه برنداشته و برنمی دارند؟! چرا بالادست نشینان ، دستی به تابوت آنان نزده و نمی زنند؟ آیا پیشکسوتانی که پایه گذار تئاتر و سینمای این مملکت بوده اند، سهمی از درآمدهای میلیاردی ندارند؟ افتتاح خانه سالمندان هنرمندان، یک حرکت تبلیغی و توهین آمیز بیشتر نبود و نیست، مانند همان خانه پیشکسوتان که کوچک ترین گامی برای هنرمندان سالخورده بر نداشت. مشکل پیشکسوتان، خانه سالمندان نیست، احترام است و احقاق حق، همین.
چرا مسوولان برای یک شخص خاص، آنچه در توان شان هست انجام داده و می دهند، اما برای دیگرانی که سابقه شان از فرد مورد نظر بیشتر است، کاری انجام نمی دهند؟ آیا فقط یک نفر خاص باید در تمام مراسم حضور داشته و همه گرد او بچرخند؟ دیگر پیشکسوتان از نظر این مسوولان بی ارزشند؟! آسیاب به نوبت است، روزی که چندان دور نیست، نوبت به آنان نیز خواهد رسید. پیشکسوتان بی پناه، مظلومانی هستند که آه شان بسیار زود تاثیر خواهد گذاشت! به پیشکسوتان احترام بگذارید و آن گونه که شایسته است با آنان رفتار کنید. آنان احترام می خواهند، نه ترحم.
در این دوران نامردمی که سایه اش بر سر هنر و هنرمندان نیز سنگینی می کند،مردی بر مسند ریاست موسسه هنرمندان پیشکسوت می نشیند و تمام توان خویش را به کار می گیرد تا دردی از دردهای پیشکسوتان بردارد،حتی با گرفتن جشن تولد و سفرهای تفریحی،اما روسا و آنانی که هیچ گاه تاب آن را نیاورده و نمی آورند تا ببینند مدیری به جای ریاست، خدمت می کند و خادم مردم و پیشکسوتان است،دوباره تاب نیاورده و یک مسوول دلسوز را با کودتایی بدون خونریزی،اما همراه با دل شکستن از کار برکنار کردند تا فردی را که مورد نظر خودشان است بر مسند ریاست موسسه هنرمندان پیشکسوت بگمارند،نه مدیری را که قاطبه پیشکسوتان می خواهند!
اکثر مسوولان و مدیران یا به پیشکسوتان اهمیتی نداده و یا به صورت صوری فردی را که خودشان می خواستند روی سر گرفته و حلواحلوا کردند.هرگز احترامی را که شایسته پیشکسوتان بود به آنان نگذاشتند و نمی گذارند.
حتی به پیشکسوتان احترام نگذاشته و به آنان اجازه نداده و نمی دهند تا مدیری که خواست اکثریت است ریاست موسسه هنرمندان پیشکسوت را بر عهده داشته باشد.پیشکسوتان درخواست دارند همچنان سیدعباس عظیمی ریاست این موسسه را داشته باشد،چرا معاون هنری وزارت ارشاد و هیات امنا به خواست پیشکسوتان بی احترامی کرده و بر خلاف رای آنان تصمیم می گیرند؟!
پیشکسوتان از مسوولان و مدیران فقط احترام می خواهند،اما این خواست ناچیز را هم از آنان دریغ می کنند!بی احترامی به پیشکسوتان،یعنی پا نهادن روی گلوی هنر و هنرمند و فشار دادن آن تا حد مرگ!