جامعه سینما: آیین فروتن/«دنیای نو» صرفاً ممکن است بهواسطهی کیفیت عنوانش فیلم غایی ترنس مالیک باشد. در سینمای مالیک، جهان همواره نو است، صحنهبهصحنه، لحظهبهلحظه، نفسبهنفس. برای این فیلمساز هر نما نمایی است تثبیتکننده، یا شاید نمایی «بازتثبیتگر»- گشایش لحظهای تماماً تازه در زمان و فضا، و لحظهی پیشینی که با کات دفن و تقدیس میشود. ناپیوستگی و حذف جانمایهی زیباییشناسی مالیک هستند، و عدم تجانس عرفِ آن. هر انتقالی در «دنیای نو» میتواند بر [گذر] هفتهها، ماهها یا حتی سالها دلالت کند، یا احتمالاً بر دقیقه یا ثانیهای. این امر چندان اهمیت ندارد، زیرا مالیک صرفاً تا آنجا به زمان علاقه دارد که مجال یابد به نحوی ابدی فیلمهایش را در بطن نگرش کهن «زندگی روی زمین» بنشاند.
یک قفل و کلید، کتابی گشوده، درخشش صاعقه، شمع، چهرهی یک دختر- مالیک به همهچیز گوشهچشمی میاندازد، و ما را از جای میکَند (و هرگز مدهوشمان نمیکند- او کاملاً واجد حساسیت خاموش اسطورهای نیست) و پیش از جایگیری به «نگریستن» درمیاندازد، به قیاس، ارزیابی، یا هر کنش دیگری از این دست که (غالباً ناخودآگاه) ما را به سینما میکشاند.
مالیک تنها کارگردانِ روایی است که تمامی فیلمهایش را وقف شگفتی لحظهی حال میکند. این نوع بینش مکاشفهآمیز از جهان چندان بیسابقه نیست- این امر در آثار متاخر ویدور، اپشتَین، و مورنائو، سپس در گدار، برسون، اشتراب و اولیه، روگ و مهمتر از همه، فیلمهای نخستین وندرس وجود دارد. ولی [در سینمای آنها] این مسئله فقط جزئی از دستور زبان گستردهتر فیلمهاست. صرفاً در سینمای مالیک است که حسانیتِ لحظهی اکنون از نگریستن به مصالح جهان هستهی خود فیلم را توامان فیزیکی، درونمایهای، و عاطفی تصاحب میکند.
سیلانِ جاری از انسان به شیء دستساختهی بشر، به طبیعت و برعکس، ضرباهنگ معمول تدوین مالیک است، تقابل میان انسان فانی و درام بیانتهای نور، هوا، زمین و آب هرگز انضمامیت خود را از دست نمیدهد. در «دنیای نو»، طی نبردی خونین میان الگونکنها و مهاجران، مالیک ناگهان به نمایی از آسمان کات میدهد. این حرکت خیالانگیز نه نقطهگذاری است و نه فرمایشی بلکه راهی است برای آنکه فقط ما را به دامان مادر طبیعت بازگرداند. این لحظه زیباست.
برشی از سینما و ادبیات