سجاد مهرگان منتقد و دبیر مجله سینما مردم ابتدا در تفاوت نقد «جامعهشناسانه و نقد فرمالیستی» گفت: هردوی اینها لفظ مشترک نقد را دارند اما در کشورمان اصلاً نقد به معنای علمی نداریم یعنی درگیر انتقاد هستیم به معنای گفتن نقصان و ضعفها. نقد جامعهشناسانه لفظ درستی نیست که در نقد هنری به کار برود بلکه در جامعهشناسی به کار میرود، یعنی در نقد جامعهشناسانه نگاهمان به سمت پیدا کردن بستر یا بافت اجتماعی جامعه در سینماست و این کار جامعهشناس است نه منتقد هنری. جامعهشناسی انتقادی به معنای اینکه ما سینما را به عنوان یک پدیده اجتماعی تعریف کنیم و نسبت به آن پدیده اجتماعی موضع بگیریم یا نگیریم یک بحثی هست که در نقد هنری جا خواهد داشت. وقتی از نقد فرمالیستی میگوییم یعنی تنها خاستگاه اثر را فرم میدانیم نه چیز دیگر و این واقعاً در نقد فرمالیستی اصیل وجود ندارد که این قاعدتاً روبروی نقد جامعهشناسانه قرار میگیرد و این خطر وجود دارد که وقتی تنها در مورد فرم صحبت میکنیم در رابطه با یک زیباییشناسی بدون غایت صحبت میکنیم.
هاشمزاده نیز دیدگاه خود را در این رابطه بیان کرد و گفت: در نظریات ادبی نقد جامعهشناختی را داریم که برخاسته از نقد تاریخی است، یعنی در نقد تاریخی علت نه حس و زیست هنرمند برای چگونه آفریدن اثر بلکه شرایط اجتماعی، تاریخی، محیط یا دورهای است که اثر از تن آن بیرون میآید. نقد جامعهشناختی که از دل نقد تاریخی بیرون میآید به دنبال این است که بگوید نویسنده، فیلمساز یا هنرمند دیگر در چه شرایط اجتماعی با پارامترهای خود توانسته به خلق اثر هنری بپردازد، اما این بحثی است که اغلب جامعهشناسها دنبال آن هستند نه نظریهپردازهای هنری.
مهرگان در ادامه صحبتهای وی اضافه کرد: وقتی در اثری میبینم بیش از اینکه به دنبال این باشد که فرآیندهای اجتماعی را به من نشان دهد عموماً فرآیندهای فرا اجتماعی را میخواهد به فیلمش الصاق کند و منتقدین این را بسط میدهند قاعدتاً واکنش نشان میدهم که کار تو منتقد هنری نیست. همانطور که کارگردانان حق ندارند بدون شناخت جامعهشناسانه فیلم جامعهشناسی بسازند باید گفت منتقدها هم حق ندارند بدون شناخت جامعهشناسانه به سمت نقد جامعهشناسانه بروند.
هاشمزاده در خصوص بررسی جامعهشناسانه در سینمای هند نکتهای را بیان کرد و گفت: اینکه یک فیلمی مثل شعله بررسیهای جامعهشناسانه روی آن انجام شود و جامعهشناسان براساس دیدگاههای جامعهشناسانه شرایط اجتماعی و مردم را در کنار این فیلم قرار دهند و نظریههای روانشناسانه را مخلوط کنند و از آن نتیجه بگیرند شیوه منطقی برای نتیجه و نقد جامعهشناسانه است.
مهرگان در تکمیل صحبتهای او گفت: در نقد جامعهشناسانه از این هم فراتر میروند یعنی شبکه توزیع را هم در نظر میگیرند، مطبوعات را در نظر میگیرند، قدرت اقتصادی مردم را در نظر میگیرند. ما اصلاً در کشورمان دیتاهایی نداریم که بخواهیم این نقد جامعهشناسانه را انجام دهیم، آماری وجود ندارد و مشکلاتی را پدید میآورد که فیلمسازی فیلم میسازد و الصاق به مردم میکند و چون نهاد کاملی نداریم مشکل داریم و نه میتوانیم رد کنیم و نه تأیید کنیم.
وی ادامه داد: منتقد وقتی میتواند درگیر جامعهشناسی انتقادی بشود که سینمایش واقعاً مربوط به جامعه باشد، الان سینمای ما ضدّ جامعه ماست و مفاهیم اولیه هنوز خوب جا نیفتاده و نمیتوان سینما را معیاری برای جامعه دانست و این دردسر میشود. در نقد علمی رادیکالترین و پربازدیدترین و پربازخوردترین نقدها فرمالیستی بودند چون فرم در نهایت خود محتواست.
هاشمزاده در پاسخ به این سوال «سینمای هند را دارای فرم میدانید؟» گفت: فرمهای گوناگونی داریم که از منظومهها و تفسیرهای گوناگون قابل ارزیابی هستند، سینمای هند هم دارای فرم هست اما اینکه از منظر کیفی این فرم چطور است تک تک کارگردانان و فیلمها را باید بررسی کرد تا جواب این سؤال را داد.
مهرگان نیز در پاسخ به این سؤال بیان داشت: جنس زبانشناسانه هم دارد، فرم یک بخش بومی هم در داخل خود دارد، فرم از نظریه پدید میآید و فرمی در سینما نداریم که نظریهاش را نداشته باشیم.
مهرگان در نقد فرم در سینمای ایران بیان داشت: در سینمای ایران فرمی را میبینید که اصلاً به محتوای کار نمیخورد، در فضای هنر و تجربه بسیار دوربینهای سرگردان و عدم منطق را میبینید. اگر به پایان باز اعتقاد داریم در مفهوم و پارادایم خودش مفهوم دارد ولی پایان باز را بدون این مفاهیم در فیلم میگذاریم. فیلمهای درست ما در این فرم نیستند و در نگاهی میروند که به معنی استحال است. ما در سینمایمان بسیار درگیر تکنیکهای بدون موضوع شدیم و گاهاً میبینیم سواد سینمایی و فرمالیستی ما اینقدر پایین است که به چیزهای عجیبی میرسیم.
هاشمزاده درباره دفرمه شدن منتقدان اظهار داشت: همانطور که سینمای ما دفرمه است و این کاملاً مشخص است و هیچ معیاری ندارد و هر فیلمی برای خود جایگاه مشخصی ندارد منتقدان ما هم دقیقاً به همین شکل شدهاند. منتقدان دچار التقاط شدند و نظریات را در جایی که نباید استفاده میکنند تا به فیلمهایی بتازند یا فیلمهایی را بالا ببرند، در این دو قطبی یا به نقد جامعهشناختی و یا به نقد فرمالیستی پناه میبرند مثلاً در جایی که فیلم کیفیت فرمیاش خوب نیست به نقد جامعهشناختی روی میآورند که چقدر فیلم خوب توانست با مردم ارتباط برقرار کند و در نقطه مقابل وقتی با مردم ارتباط برقرار نمیکند ویژگیهای فرمی را گزینش میکنند که معیاری ندارد و درست هم نیست و هجوم آوردن به هرکدام از این دو سمت برای رفع اشکالاتمان زیاد شده است.
مهرگان در پایان صحبتهای خود خاطرنشان کرد: نقد یک نگاه طولی و یک نگاه عرضی دارد، نقد صحیح هم باید طولی باشد و هم عرضی باشد و قبل و بعد و درون فیلم را در نظر بگیرد و ببیند هیچ تعارضی بین روایت و مفهوم فرم و محتوا و تناسبات شخصیتها ضدش وجود دارد یا ندارد و این موجب میشود به نقد علمی برسیم.