مختص جامعه سینما:محسن خیمه دوز/۱- تحلیل نمایش:«پروانه و یوغ» با نوشتهای از محمد چرمشیر به وضعیت بخشی از زندگی ونگوگ نقاش هلندی پرداخته است. پرداختن به وضعیت ونگوگ از چند لحاظ مهم و دشوار است. یکی جنبه هنری نقاشیست تا بتوان به جنبههای زیباشناختی سبک نوین او در نقاشی (امپرسیونیسم) اشاره کرد.جنبه دیگر زمانۀ اوست و اطرافیانش.
اینکه بتوان به دشواریهای یک هنرمند در محیط زیستیاش و کنار آمدنش با دشواریهای ارتباطی با دیگرانی که او را نمیفهمند، اشاره کرد.جنبه دیگر درونیات ونگوگ است که گسترۀ آن از درگیریهای اسکیزوفرنیک شناختی تا شهودهای عمیق درونی و اگزیستانس وسعت یافته است.متن نوشته شده چرمشیر سعی داشته ضمن اشاره به هر سه مورد بیشتر به درونیات ونگوگ اشاره کند، سپس به محیط او و خیلی هم کم به سبک او و تحولاتی او در تاریخ نقاشی اشاره کرده.
بنابراین هم فضای نوشتاری و هم فضای اجرایی، فضایی ترکیبیست بین سورئالیسم و رئالیسم. فضایی که از یک سو بتواند بیانگر وضعیت ذهن پریشان، غیر زمانمند و کابوسوار ونگوگ باشد و از سوی دیگر به دشواریهای زیستی او در جهان رئال و واقعی هم بپردازد. بنابراین ترکیب دو عنضر زمانمند نبودن و رئال بودن از ویژگیها و نیز از دشواریهای متن و اجرای «پروانه و یوغ» است.
۲- نقد نمایش:اجرای نمایش از متن تبعیت کرده و به آن وفادار مانده. زیرا اجرا هم مثل متن به درونیات دراماتیک ونگوگ نزدیک شده تا بتواند کمی هم به عمق اگزیستانس ونگوگ نزدیک شود. هر چند در این موفق نبوده است، نه متن، نه اجرا. در این مورد هم متن و هم اجرا به یک دراماتورژی قوی برای نزدیک کردن نمایش به روایتی اگزیستانس از ونگوگ نیاز داشتند. تلاش گروه برای به اجرا درآوردن چنین متنها چندوجهی که اجرای آن حتا برای افراد حرفهای هم دشوار بوده قابل تحسین است و به همین دلیل اشاره به برخی آسیبهای اجرا میتواند مفید باشد.
۳- آسیبشناسی نمایش:نمایش در نورپردازی نتوانسته به درونیات ونگوگ نزدیک شود. نورها در برخی موارد، یا تدامی بی دلیل یک حس درونی را تداعی میکردند. آسیب دیگر نورپردازی انتخاب نوع رنگ است، رنگ هایی که با کاراکتر ونگوگ هماهنگی نداشتند از جمله اینکه در چنین نمایشی نیاز بود در چند لحظه از رنگ و نور اکسپرسیونیستی استفاده شود تا به سیک امپرسیونیستی قابهای ونگوگ در نقاشی نزدیک شده و درونیات او را بهتر نشان دهد.