مختص جامعه سینما:علی احسانی/ «درون» نخستین تجربه بلند سینمایی «واسیلیس کاتسوپیس» مستند ساز باسابقه معاصر است که چالش های یک سارق کارکشته آثار هنری را درون پنت هاوسی مهیب در قلب نیویورک به تصویر می کشد.
پنت هاوسی که با تابلوها و آثار متعدد هنری محاصره شده، خود کم کم به هیولایی بدل می شود که قهرمان اثر را تا کام مرگ پیش می برد و آنچه که باعث رهایی نمو (ویلم دفو) تک قهرمان فیلم می شود، اثر حجمی هنری است که نمو برای رسیدن به سقف پنت هاوس با اشیا پیرامونش بنا کرده و به گونه ای، هم نمو از این مخمصه رها می شود و هم با این معجون تجسمی که ساخته هنر مدرن را به چالش می کشد.
سارق باسابقه آثار هنری، که در بدو ورود به جغرافیای پنت هاوس با اهرم تمسخر و متلک به نقد سرسری تابلوها و آثار نصب شده می پردازد. زمانی که در فشار و منگنه قرار می گیرد خود به شمایلی مهم در تابلویی که فیلمساز با دقت در سازمان فیلم ترسیم کرده بدل می شود. میزانسن های فکر شده و قاب بندی های «درون» هر یک به تنهایی به اثری منحصر به فرد بدل شده است.
فیلمساز با قاب های خود قهرمان فیلمش را در تابلوهای متعدد و متنوع جاسازی می کند تا به فرجامی که رهایی است ذره ذره نزدیک شود. شرایط ویژه ای که حصر نمو را در پنت هاوس رقم زده، حاصل ضرب شست تکنولوژی معاصر است.
واردکردن یک کد اشتباه برای خروج از پنت هاوس، نمو را در جزیره ای حبس می کند که فاصله اش تا ساحل نجات یک دیوار و در است که نظافتچی آسانسور هم که تصاویرش را نمو هر روز رصد می کند از حضور او درآن سوی دیوار بی خبر است.
نمو در واقع «رابیسون کروزئه» عصر تکنولوژی است. او در جزیره ای که هوش مصنوعی در آن غوغا می کند در بند است و برای رهایی به آب و آتش می زند. آب و آتشی که در این پنت هاوس حیات او را به مخاطره انداخته است.
نقبی از برون به وادی درون بی شک مهارت، کارآمدی و توانمندی «ویلم دفو» در ترسیم وجوه مختلف تک شخصیت فیلم «نمو»، قوام اثر و قهرمان «درون» را شکل داده است. جدل فیزیکی نمو با جغرافیای فیزیکی قصه به شناخت تازه ای از او ختم می شود.
در بدو امر نمو هم مانند اشیا و آثار موجود در پنت هاوس کارکردی شی وار دارد. وقتی فیلمساز قهرمان خود را از مرحله عینی به مرحله ذهنی سوق می دهد کم کم وجوه دیگر نمو نمایان می شود. رویاهای که نمو می بیند با پیش فرض هایی که او از مرحله ای از حیات خود داشته مورد قیاس قرار می گیرد.
حتی نوشته های دیجیتال که گاه بر تابلوها و مونیتورها نمایان می شود نمو را به گونه ای به چالش ذهنی می کشاند. از میانه های فیلم این اعضا و جوارح نمو هستند که گویی به سخن و فریاد وادار شده اند. نمو در مرحله نخست برای بقای حیات خود می جنگد و در مرحله بعد به شناخت از خود می رسد. او مدام از درون به برون و از برون خود به وادی درون در سفر و مجادله است.
نماهای بسته ای که از چهره و دست و پای نمو، فیلمسار در مراحل مختلف ارائه می دهد با بازی سنجیده «دفو»، تمامی رنج و استیصال بشر معاصر در جدل با تکنولوژی مهیبی که بی رحمانه پیش می تازد را نمایان می کند. پارازیت و اصوات مزاحمی که از تابلوی کنترل در ورودی و سایر وسایل الکترونیک ساطع می شود تا حرارتی که بی رحمانه اوج می گیرد، نمو را مانند طفل معصومی کرده که در برابر این هجمه از ترکتازی تکنولوژی و هنر معاصر در پی دستی رهایی بخش است.
البته در زورآزمایی میان اهرم هوش مصنوعی وتکنولوژی با هنر و هنرمندی بشر ، این هنر است که عامل رهایی نمو در فرجام اثر می شود. او با اثر حجمی که خود خلق کرده و از آن به سوی نور و نورگیر صعود می کند، گویی فیلمساز، رهایی تک قهرمان اثرش را در هنر و هنرمندی نشانه گذاری می کند.
واسیلیس کاتسوپیس در نخستین اثر سینمایی خود، در نگاه نخست داستان به ظاهر ساده ای را دستمایه کار خود قرار داده است. اما پیچش های داستان و موانع متعددی که در مسیر رهایی قهرمانش از زندان شیشه ای طراحی کرده، بخصوص در فضاسا
۰:۳۰
زی اثر که به نقد زندگی و هنر معاصر می پردازد ، نشان می دهد که سینماگر در تجربه خود به توفیق رسیده است. نیمی از این توفیق فیلمساز به انتخاب درست بازیگر و توانمندی «ویلم دفو» ربط دارد. «درون» فیلم معقول و تفکر برانگیزی است که در نیمه نخست سال ۲۰۲۳ بر پرده نقره ای درخشیده است. در زمانه ای که معجون های کهکشانی کمپانی مارول به تاخت و تاز در پیرامون «هنر هفتم» می پردازند، قدر آثار مستقل و بی ادعایی چون «درون» را باید دانست که همچون نسیمی روح و روان دوستداران سینما را نوازش وایضاً خراش مطبوعی می دهند.