جامعه سینما:رسول اسدزاده/برخی بازیگران در عالم نمایش توسط یک تیپ یا رُلی که بازی میکنند بلعیده میشوند. هماهنگیِ میمیک، صدا و باقی ویژگیهای فیزیکی بازیگر در کنار روح و شخصیت او چنان با نقش جور در میآید که فراموش کردنِ تیپِ او توسط بینندهگان غیر ممکن است.
بدین معنی که اگر او تیپ دیگری بازی کند به دل بیننده نمینشیند چون تیپ ماندگاری که پیشتر بازی کرده با هویت هنری و حتی هویت حقیقی او گره میخورَد. مرحوم شهرام عبدلی از چنین ویژگی برخوردار بود. او یک خَلف برای سیاوش طهمورث در بازی کردنِ نفش منفی ( آدم بد ) قصه بود.
عبدلی در سریال به یاد ماندنیِ خط قرمز به همراه باقی پسرهای قصه چهره شد. پسرِ خلاف و لات، آدمِ قالتاق و شَر خَر از آن سریال به بعد شد امضای شهرام عبدلی… او نقشهای منفی را چنان استادانه و باورپذیر بازی میکرد که گویی چک نقد کن و کار چاق کنِ کفِ بازار است.
از خرده فروش مواد مخدر تا آدم گردن کلفت، از قاچاقچی تا کلاه بردار را مثل آب خوردن بازی میکرد. امروز که خبرِ درگذشت او را شنیدم، موسیقی متنِ پایانی خط قرمز در ذهنم طنین انداز شد. آن پاترولِ قرمزِ جادویی با جوانهای سرکشی که به جاده زده بودند، اوجِ سالهای سیدِ به اصطلاح اصلاحات بود و ما نسلِ خوش خیال، هفتهای یک بار پای تلوزیون وطنی مینشستیم تا مثلا سریالِ تابو شکن تماشا کنیم.
اشاراتی گنگ و خفیف که به دوست دختر و ماریجوانا در سریال میشد ما را سرمست میکرد. قلدر بازیِ شهرام حقیقت دوست، دختری که اواخر سریال مانند شبح ظاهر شده بود تا پسرِ ناخلف قصه را آدم کند، شعارهای باسمهای و نصحیتهای جنگل بانِ پیر که مانند معلم پرورشی وسط داستان سبز شده بود هم از کیفِ ما کم نکرد. ما نکته سریال را گرفته بودیم، طغیان و شورِ جوانی و تمایل به زندگی در جامعهای با جلدی زمخت، ناصح و زاهد… خط قرمز داستانِ بیشتر ما بود، پژواک رویاهای کوچک ما بود، ما امیدواران به هوای تازهتر، حتی بدون ماشینِ کروکی و بدون امکانِ مسافرت به شمال.
حالا شهرام عبدلی درگذشته است. یکی از استریو تایپهای موفق و ماندگارِ تلوزیون در سالهای دهه هشتاد، ” آدم بدی ” که نقشش را خوب بلد بود و برای نسلی که در آن سالها نوجوانیاش در تسخیر اینترنت نبود، خاطره سازی میکرد..