جامعه سینما/ مهشید زمانی «*مهمترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که به آدمها یاد آوری کنیم که هم دوست داشتنی اند و هم قادر به دوست داشتن» این نقل قول از«فرد راجر»، دقیقا وصف کاری است که «ایرج طهماسب» چهل سال است دارد با ساخت برنامه های تلویزیونی اش انجام میدهد.
او مانند راجرز در برنامه « محله آقای راجرز»به کودکان احترام میگذارد و احساسات و درکشان را به اندازه بزرگسالان جدی می گیرد و باز مانند فرد راجرز دلیلی نمی بیند برای جلب نظر کودکان لباسی رنگی بپوشد، یا در ابراز احساسات و نحوه بیانش اغراق کند.
با همان لباس معمولی،ظاهر معمولی و حرف زدن معمولی، به همه ما-ونه تنها به کودکان-می آموزد ارزش آموزش را، و ارزش برابری در آموزش را برای کودک وبزرگسال از هر قشر و سطح هوش وبا هر ظاهر و لهجه و سنی.
در روزگاری که تلویزیون ندرتا جز نفرت و دروغ و تمسخر و تحقیر چیز دیگری به تماشاگران ارایه می کند، ایرجطهماسب مانند اقای راجرز که میخواست ما همه همسایه او باشیم، همگی ما را به «مهمونی» اش دعوت میکند.
او تمام این چند دهه هرگز مانند یک معلم اخلاق مستقیم به ما نگفته که چطور بیاندیشیم، یا با نگاهی از بالا خطی میان درست و غلط نکشیده، او اما کوشیده به ما بفهمانند که هیچ دو کودکی مانند هم نیستند و با استفاده از تیپهای آشنا به ما نشان داده که هر کودک یا بزرگسالی شخصیت منحصر به فرد خود را دارد.
در جامعه ای که همه ما روزانه در حال قضاوت یکدیگریم و نمره اخلاق دادن و یار کشی، آقای طهماسب با پرهیز از سیاه و سفید دیدن پدیده ها و رفتارهای انسانها،هرگز هیچ یک از ما را قضاوت نکرده است.
تنوع کار و خلاقیت او در خلق عروسکهای جدید و نمایش کنش و واکنش آنها با اشخاص مشهور- یاد آور مهمترین برنامه آموزشی کودک آمریکایی، «خیابان سسمی»است.
اقای طهماسب هر بار با معرفی عروسکی جدید، با ما از دغدغه های جدید جامعه میگوید. او همچنین مانند برنامه های تلویزیونی “محله اقای راجرز”و “خیابان سسمی “دائما درحال تابو شکنی است.
در این “مهمونی” درخشان اخیرش، ایرج طهماسب در دو اپیزود، مشخصا با ظرافت از امکان جا به جایی موقعیت زن و مرد می گوید و با زیرکی از دست کم گرفتن زنان در جامعه سنتی ایران انتقاد میکند.
در اپیزود دوم ، در سکانسی، وقتی طهماسب مشغول آماده کردن دسته گل عروسی است- کاری که بر اساس سنت در زمره کارهای زنانه به شمار می آید – “بچه” ، که یک بچه گلفروش است و چون کلاه قرمزی و پسر خاله دل همه ما ربوده است و شده است عضوی از خانواده مان، به اقای طهماسب میگوید: « و بانو را میشناسی ؟» و با این طنز بی نظیر بی احترامی رایج پذیرفته شده کارتهای دعوت را ، که نشانگرقائل نبودن هویت برای زنان است، به چالش میکشد.
طهماسب در پاسخ بچه می گوید نمی داند «و بانو چیه »، و پس از انکه بچه می پرسد « صفرزاده را میشناسی؟» متوجه می شود که “بچه”به کارت دعوت عروسی که از یک مشتری بی ادب دزدیده اشاره دارد.
طهماسب بی انکه تحقیری ببیند در زنانه رفتار کردن یک مرد، میپذیرد که “ و بانو” باشد و بچه می شود آقای صفرزاده که در پاسخ همسرش که به طرز لباس پوشی او انتقاد می کند، میگوید: «سلیطه بازی در نیار» و باز یاد آورمان میشود که از نظر “بچه” ، یک مشتری بی ادب قاعدتا با همسرش هم بی ادب است و به این شکل قباحت رفتار و کلام تحقیر آمیز مردان را درقبال زنانی که صاحب رای و نظرند، به سخره می کشد.
در اپیزود هشتم ، قیمه خانم- که در عین داشتن تیپ مادربزرگها، با بازی فوتبال و بالا وپایین پریدنها و شیطنت هایش، اشنایی زدایی میکند از تیپ رایج تصویر شده از یک مادربزرگ در برنامه های تلویزیونی –
به تن نوروز ،نانوای سالن عروسی، لباس عروس می پوشاند ونوروز گرچه در آغاز تعلل دارد اما هر چه تعداد کسانی که او را در این لباس – رفتاری خلاف عرف- میبینند بیشتر میشود، خجالت او از زن پوشی اش کمتر میشود.
در پایان همین قسمت ، طهماسب همچنین نگاهی دارد به حاملگی زنان بدون مشخص بودن پدر فرزند.
پشه- شخصیت عروسکی که بار شوخی های جنسی اش چندان پنهان هم نیست و بر اساس شواهد به نظر می اید مذکر است- با گزیدن زنی باردار، علایم بارداری را تجربه میکند و از طهماسب میخواهد برای حفظ آبروی او بپذیرد که پدر بچه او باشد. گمان نکنم در هیچ اثر تلویزیونی یا سینمایی ایرانی،سکانسی چنین سورئال، سرشار از شوخی و طعنه و تابو شکنی سراغ کرده باشیم!
در اپیزود نهم، پشه اصرار دارد که دستهای طهماسب را- چون خوب اند- نیش بزند، طهماسب میگوید هر چی خوبی را که نباید نیش زد، سرت را پایین بنداز تا نبینی، ولی حریف چشم چرانی پشه نمی شود و دستانش را می پوشاند، اما پشه دست بردار نیست و در آخر طهماسب را مجبور می کند حتی گوش و دماغش را هم برای در امان بودن از چشمان اوبپوشاند، تا جایی که حافظه من یاری می کند،انتقادی (هجویه ای)از این واضحتر و صریحتر نسبت استدلال حکومت وقت ایران در توجیه حجاب اجباری، در هیچ یک از رسانه های ابرانی نه دیده و نه شنیده ام.
بسیارند نمونه های تابوشکنی در آثار ایرج طهماسب و تیمش – چه تیم قدیمش با اقای جبلی عزیز و زنده یاد دنیا فنی زاده ودیگر هنرمندان مجموعه کلاه قرمزی – و چه تیم جدیدش- هوتن شکیبا و نازنین شهبازی و دیکر صداپیشه گان- و ما همه از آنها چه در کودکی و چه در بزرگسالی آموختهایم.
« اهمیت ایرج طهماسب بودن»*در این است که او با تواضع ، متانت و هوشمندی در دل تاریکی، نور می تاباند و راه را نشانمان میدهد.پس از قریب به چهار دهه همراه بودن با او- از کودکی تا به امروز-می توانم با اطمینان بگویم ایرجطهماسب در دنیای هنر ایران گنجی است بایسته.
- فرد راجرز ، مجری وخالق شوی تلویزیونی ویژه کودکان – Mr. Roger’s neighborhood
- (محله آقای راجرز) بود که هنوز هم از مهمترین برنامه های کودکان در آمریکا است. اقای راجرز هر برنامه با آهنگ معروف « حاضری همسایه من بشی؟» که ساخته خودش بود، آغاز میکرد.
Sesame st.مهمترین و محبوبترین برنامه تلویزیونی کودکان در آمریکا است که به دلیل کمبود بودجه شبکه دولتی، شبکه اچ.بی. او آن را خرید. در تاکید بر قدرت آموزشی این برنامه ، خالی از لطف نیست که بگویم دختران من از طریق تماشای این برنامه قبل از دوسالگی قادر به خواندن الفبا و اعداد انگلیس بودند.
“اهمیت ارنست بودن”، نمایشنامه است از اسکار وایلد