مختص جامعه سینما:شاهپور شهبازی /کلیپ پرسش و پاسخ آقای «پرویز پرستویی» و خانم «گوهر خیراندیش» هنگام نمایش فیلم مستند در امریکا و سپس درگیری آقای «پرستویی» با یکی از این افراد، در رسانه های مجازی به شکل گسترده بازتاب داشت و موجب واکنش بسیاری در این زمینه شد.
آقای «رضا کیانیان» در این راستا مطالبی را در دفاع از آزادی عقیده نوشتند که به نظرم آمد، بدون ورود به جزئیات این ماجرا، تنها به ذکر چند نکته و به طور کوتاه بپردازم.
یکم: هنگامی که در خارج از کشور فیلمی به نمایش در می اید، نمی توان از ایرانیان خارج از کشور، که به هر دلیلی با رژیم جمهوری اسلامی مخالف هستند، انتظار داشت، مطابق معیارهای جمهوری اسلامی و در چارچوب احترام به «گفتمان سکوت»، پرسش و پاسخ کنند. شکست سکوت، علاوه بر ستایش آزادی و تمرین دمکراسی، معطوف به خیر اخلاقی و اشکارگی حقیقت است و وظیفه ای انسانی محسوب می شود.
دوم: با این وجود، موقعیت ایرانیان داخل کشور هم قابل فهم است. هیچ هنرمندی که به خارج از کشور می رود و دوباره قصد بازگشت به ایران را دارد، تا این اندازه آزاد نیست، که بتواند دروغ نگوید. دیکتاتوری جمهوری اسلامی فقط محدود به مرزهای ایران نمی شود. ایرانی مخالف جمهوری اسلامی در هر کجای کره زمین که قصد بازگشت به کشورش را داشته باشد، مجبور و محکوم به دروغ گویی است. اتفاقا همین عامل اجبار به دروغ گویی، نه تنها موجب افتراق و دشمنی ایرانیان داخل و خارج از کشور نیست، بلکه می تواند فضای مودت و دوستی را حول «درد مشترک» فراهم کند.
سوم: در طرح پرسش از اقای «پرستویی»، یا اینکه ایشان واقعا به اعمالی که انجام داده است، اعتقاد قلبی دارد، که در این صورت از عقاید و اعمالش دفاع خواهد کرد و پرسش و پاسخ منجر به کشف هر چه بیشتر حقیقت خواهد شد و کشف حقیقت به هر دلیلی، معطوف به خیر اخلاقی است. یا اینکه آقای «پرستویی» به اعمالی که انجام داده اند، اعتقاد و ایمان قلبی نداشته اند اما بنابر دلائلی و یا به دلیل بازگشت به ایران، قادر به پاسخ گویی نیستند. در این حالت سکوت ایشان، به حقیقت و خیر اخلاقی نزدیکتر است.
چهارم: اما خانم «گوهر خیر اندیش» در امریکا و آقای «رضا کیانیان» نیز در متنی در اینستاگرام هر دو از آزادی عقیده و بر ضرورت تمرین دمکراسی تاکید کردند. به نظرم این درک از آزادی عقیده و تمرین دمکراسی جای پرسش بسیار دارد. به همین دلیل بطور مختصر به ذکر چند نکته در راستا خواهم پرداخت.
ابتدا باید تاکید کنم که به نظر من، هر عقیده ایی، هر قدر غیر انسانی و ضد انسانی در «بیان»، آزاد است. بنابراین تا آنجا که به بیان عقیده مربوط می شود، هیچ صدایی در جامعه محکوم به حذف و سرکوب نیست اما این تمام ماجرا و حقیقت نیست و از این اصل کلی به بهانه ی دفاع از دمکراسی و بیان عقیده نمی توان نتایج غلط گرفت.
مطابق تعریف آقای «کیانیان» درست است که هنرمندان در «بیان عقیده» و یا در «عدم بیان عقیده» آزاد هستند اما به همان اندازه در «بیان دروغ» به نام «بیان عقیده» آزاد نیستند. زیرا دروغ «امر اجتماعی» است و هنرمندی که دروغ می گوید، فقط به خودش آسیب نمی رساند بلکه به دیگران نیز آسیب می رساند. به همین دلیل مخاطب حق دارند پرسش گری کنند و انتظار پاسخ داشته باشند.
دروغ یعنی «امر تناقض آمیز»، یعنی تناقض میان گفتار و کردار. تناقض میان اندیشه و عمل. تناقض میان ادعا و واقعیت. دمکراسی و تمرین دمکراسی، یعنی تلاش برای رفع تناقض ها و دروغ ها. بنابراین برخلاف نظر آقای «کیانیان» هنرمندان تا آنجا در «عدم بیان عقیده» آزاد هستند که دچار «امر تناقض آمیز» نشده باشند.
زیرا تناقض امر فردی نیست، امری اجتماعی است و مخاطب حق دارد برای تشخیص راست از دروغ پرسشگری کند. زیرا هنرمندی که انتخاب های متناقض دارد، تناقض را به لحاظ اجنماعی تبدیل به امر آرمانی می کند. بنابراین نه تنها مدافع آزادی نیست بلکه بردگی را تبلیغ می کند.
آزادی یعنی انسان بتواند دروغ نگوید وگرنه در بدترین نظام ها از جمله ایران، آزادی دروغ در بهترین و کامل ترین شکل آن وجود دارد. البته این نوع از آزادی هیچ نسبتی با احترام به تمرین دمکراسی و اعتقاد به آزادی ندارد، زیرا ذات آزادی مبتنی بر راستی، فضیلت و خیر انسانی است و دروغ، مادر تمام بیماری های فردی و اجتماعی است.
دقیقا به همین دلیل است که انسان ها برخلاف آنچه در ستایش آزادی سخن می گویند و همواره خواهان آن هستند از تحقق واقعی آزادی واهمه دارند، زیرا آزادی مترادف با مسئولیت پاسخ گویی است. اینکه در ایران آزادی وجود ندارد، فقط به این معنی نیست که انسان ها نمی توانند آزادانه ابراز عقیده کند بلکه به این معناست که کسی پاسخ گو و مسئولیت پذیر نیست. تمرین دمکراسی، چیزی نیست جز شکستن سکوت، رفع تناقض ها و مسئولیت پذیری.