مختص جامعه سینما:محسن سلیمانی فاخر /با سفر بزرگان فوتبال جهان «لوتارماتئوس، پیر لوئیجی کولینا، مارکوس مرک و آندریاس برمه» به تهران، این کلان شهر با ماجرای افتتاح باشگاه لاکچری در خیابان فرشته وارد فاز جدیدی از شکاف و فاصله طبقاتی شده است .
باشگاهی در منطقه فرشته و برای افراد خاص. «باشگاه بدنسازی متا» در مجتمع «سام سنتر»،باشگاهی بزرگ با دستگاه های سوپر لوکس که با تمام امکانات روز دنیا با بهترین برندهای دنیا تجهیز شده ؛ با هزار متر وسعت که یک ویژگی مهم دارد ،این که «جای هرکسی نیست». چون شهریه سالانه آن مبلغی حدود ۳۳۰ میلیون تومان است و جالب آن که صرف داشتن پول برای عضویت در آنجا کفایت نمی کند.
گویی این باشگاه برای مدیران، سلبریتی ها و مرفهین خاصی است که راحت بتوانند در یکی از بهترین مناطق تهران به دور از چشم مردم عادی با کادر مربیگری و پزشکی آلمانی با دانش روز ،تفریح و «نرمش» کنند. حتی میهمانان – آلمانی -هم فکر نمی کنند که چنین شکاف طبقاتی در کشورشان وجود داشته باشد ، وقتی میزبان برای خالی نبودن عریضه در گُل گشتی نیمروزه، تفریحی آنان را به حاشیه و جنوب تهران ببرد.
این اقدام در پایتخت مُهر تاییدی است که میزان حاشیه نشینی ، فقرِ مطلق و نسبی به مراتب بیشتر شده است. وقتی شهریه یک باشگاه سالیانه در باشگاه های زنجیره ای آمریکا،برای سرگروه ماهانه تقریبا ۶۰دلار و برای زیرگروه مجموعه ۴۰دلار،حالا دیگر حساب این انگیزش ها و برانگیزی ها را باید چگونه محاسبه کرد، بماند.
در این میان کوخ نشینها تنها از راحت طلبی های افسارگسیخته فرادست ها خبر می شنوند،حتی اجازه تماشا هم ندارند که کاخ نشینها چه ها که نمی کنند. پابرهنگان، حلبی آباد نشینان و مستضعفان گرفتار فقر نسبی و مطلق و حاشیهنشینی در شهری چون تهران شده اند که هر سال بیشتر میشود.
تهران نشینان در این برهه سخت اقتصادی،شاهد یکی از خشنترین و ترسناک ترین اختلافات طبقاتی جهانند.در حالی تعداد زیادی از خانوارها در اجاره بهای پنجاه درصد رشد یافته دست و پا می زنند و مهاجرت معکوس به حاشیه شهر سرعت گرفته، شمال ِاین اُم القراء ،جزیرهای از ما بهتران شده و به «نگین درخشان» و« الماس شهر» می ماند که تماشای آن برای نیمی بیشتر از جمعیت تهران درد است.جزیرهای اختصاصی برای ساکنان خوش آتیه که فرزندانشان برای خود یک «سیمولاتور اروپا» ساخته اند .
این فاصله ویران گر طبقاتیِ ، این اختلاف طبقاتی ، این فاصله ها، این سو گیری ها ،این «این همانی» ها و این غیریت سازی ها در همآغوشی، بازوهایی که به خاطر سیر کردن شکم در باشگاه سطل زباله وزنه میزنند منجر به موجوداتی پرحسرت و آه می شود به شدت خشن ؛ که در لایه زیرینش ،درد و رنج ،کین ، نفرت و انتقام جاریست.
نمی دانم جناب «خردمند» مدیر و مالک این باشگاه با دعوت این میهمانان خارجی هدفش چه بود.آیا به تحریص و تحریک مردم ،بیشتر اندیشیده یا جذب آدمهای طبقه بالایِ بالایِ شهر. اما مهم است که مشتریانش را به زودی خواهد دید ،مسئولانی که پولشان را از سفره انقلاب برداشته اند در آنجا رفت و شد می کنند.
این که چرا از «کوخنشینی ها» به «سام سنتر نشینی ها» و «مگا مال گردی ها» ،رسیده ایم مجال دیگری می خواهد. اقتصاد، تورم و شکاف طبقاتی برای شهروندی که می گوید « باشگاه ما شهریه اش در سال جدید ماهیانه شده ۳۵۰ هزار تومان شده ،توانایی تمدید عضویت ندارم » بر شدت خشمگین شدنش می افزاید .کینهورزی بیوقفه فقط در حال بلعیدن است بیآنکه سیر شود .کینهای که روزی شعله ور خواهد شد و گردن مرفهین بی درد را خواهد گرفت.
به زعم مارکس ، تقسیم جامعه به طبقات، جهان بینی های سیاسی، اخلاقی، فلسفی و مذهبی را پدید می آورد، جهان بینی هایی که روابط طبقاتی موجود را بیان می کنند و بر آن گرایش دارند که قدرت و اقتدار طبقه ی مسلط را تحکیم یا تضعیف کنند.
این نوع نمایش و جولان مادی گری اَشراف در کشور موجب می شود خشم و کینه درونی اش ، در برابر اغنیایی که با تفاخر و نازش قشر فرودست را تحقیرش می کنند در وجودش به «سرخوردگی طبقاتی» و« ترومای فزاینده فقرا »تبدیل می شود .