مختص جامعه سینما:محمدرضا فهمیزی/دینامیت در ادامه آثاری همچون: خروس جنگی ،شرط اول ، تگزاس ۱ و ۲ یکی دیگر از فیلمفارسی های سخیف و سطح پایین مسعود اطیابی است که با استفاده از فرمول های هزاران بار تکراری و امتحان پس داده فقط به نیت فتح گیشه و تجارت ساخته شده است.
تضاد آدمها به لحاظ فرهنگی بطور کلی از مهمترین فرمول های موفق سینمای دنیاست که البته شاهد آثار برجسته و ماندگاری هم در این زمینه بودیم از فیلم هایی نظیر:خانم دابت فایر ، بانوی زیبای من ، مهرویان شناگر و…
در سینمای کشورمان هم در طول تاریخ خود شاهد آثار زیادی در این زمینه بوده ایم از جمله فیلم های نسبتاً محترم تر و قابل تامل تری همچون: ورود آقایان ممنوع و پسر آدم ، دختر حوا تا کمدی های عامه پسندی از جمله: گنج قارون و چهارچنگولی (البته قطعا که این فیلم بعنوان یکی از مبتذل ترین و ضعیف ترین آثار تاریخ سینمای ایران قابل مقایسه با کاری چون گنج قارون با اینکه آن هم فیلمفارسی است ،نیست)
اما دینامیت جزء مبتذل ترین و سخیف ترین کمدی های سینمای ایران است که در چند دهه اخیر امثال حسین فرحبخش با تولیدات خود نقش موثری در رونق و رواج این گونه فیلمها داشتند.
دینامیت داستان دو برادر با عقاید سفت و سخت مذهبی است که در جستجوی خانهای هستند به نحوی و از روی بخت و اقبال کارشان به یک خانه در بالا شهر تهران میرسد که همسایگانی کاملا متضاد با افکار و عقاید آنها در این ساختمان زندگی میکنند؛ یکی از آنها مردی خلافکار است که امور زندگیاش با فروش شراب و مواد مخدر میچرخد و همسایه دیگر هم دو دختر جوان دانشجو هستند که تقریبا هر آخر هفته در خانهشان پارتی برگزار میکنند.
با این مضمون در خلاصه داستان یاد فیلمهای مشابه زیادی در همین چند سال اخیر می افتیم از جمله: زهرمار(جواد رضویان) ، ” دل شکسته” با بازی شهاب حسینی (که داستان فیلم مشابه زیادی با این فیلم داشت اما نه در قالب کمدی) ، هزارپا و….
این دستمایه بالقوه می توانست بهانه مناسبی برای نقد و تحلیل چرایی و چگونگی تضادها و اختلافات شدید فرهنگی در سطح جامعه امروز باشد اما متاسفانه در شکل کنونی آن تبدیل به ابزاری برای خنده (به هر شکل و از هر راهی) برای رسیده به هدف نهایی یعنی کسب سود و تجارت شده است به همین خاطر از تمام فرمول ها و قواعد تکراری ، کلیشه ای و امتحان پس داده این قبیل آثار استفاده کرده است از جمله:
نقش محوری اتفاق و تصادف بنحویکه علت اصلی تمام وقایع فیلم یعنی همسایه شدن دو برادر شدیداً مذهبی با دخترانی کاملا متفاوت با آنها (به لحاظ فکری و فرهنگی) کاملا تصادفی و برای خلاص شدن صاحبخانه از دست آزارهای آن دو دختر و همسایه دیگری که ساقی مواد مخدر و نشروبات الکلی است روی می دهد که خانه را با قیمتی حداقلی به آنها اجاره می دهد
وجود کاراکتر منفی ای در قالب یک خلافکار (با بازی بسیار ضعیف محسن کیایی) که کاملا تخت و سطحی است و هیچ دلیل منطقی نه برای حضورش و نه اعمالش وجود ندارد مثل انبوه بدمن های فیلمفارسی های قبل از انقلاب که اگرچه بود و نبودشان در فیلم فرقی نداشت اما دست کم تماشاگر را می خنداندند
بازی هایی کاملا تکراری در قالب تیپ های دیگری که همین بازیگران بارها و بارها در کارهای دیگرشان تکرار کرده بودند البته غیر از نازنین بیاتی که تا حدی از تیپ دختر مظلوم و خجالتی که در اکثر کارهای پیشینش ارائه داده بود فاصله گرفته بود.
شوخی های دستمالی شده و بسیار تکراری بر مبنای تضاد شخیت ها مانند:بخوری شدن دو برادر بسیجی داستان بخاطر مواد مخدر ، وجود شاخهای مجازی اینستاگرامی و حواشی آنها ، مراسم دعا در کنار یک پارتی شبانه؛
البته فیلم به رسم مسبوق تمام فیلمفارسی ها در طول تاریخ پیام اخلاقی و مذهبی هم دارد مبنی بر اینکه راه درست در زندگی ، تعادل و احترام به نظر دیگران است یعنی نه دیدگاه و روش آن برادران افراطی است و نه افراط آن دختران (از جنبه ای دیگر). ظاهرا هم شخصیت «احمد مهرانفر» نماینده این طرز تفکر است اما شخصیت پردازی سطحی ، کلیشه ای وناقص او باعث شده حرف ها و رفتارش آنقدر شعاری باشد که حتی به باور بچه دبستانی های امروز هم ننشیند.