مختص جامعه سینما:محسن سلیمانی فاخر/هرهنرمندی که سهمی در ساختن خاطرات و لحظات زندگی مارا برعهده داشته، با پر کشیدنش گویا بخشی از وجودمان نیز با او میرود. زنده یاد فتحعلی اویسی بازیگر، کارگردان و خواننده محبوبی بین مخاطبان بودو هست .بازیگری که هم ابهت و کاریزمایش مخاطب را بر جای میخکوب می کرد و هم طنز و موقعیت کمیکش ، لبخندی بر لبان بیننده می نشاند.
او در آثار متعددی ایفای نقش کرد که اکثر آنها در ذهن ها باقی و جاوید است. بازیگری که مدام تجربه اندوزی می کرد . به مخاطب و پیشکسوتان احترام می گذاشت واز حاشیه پرهیز می کرد .اخلاق انسانی و حرفه ای در او نهادینه بود و هیچ گاه وارد بازی های سیاسی و روشنفکرمآبی نشد.
اویسی این کلیشه غلط که یک بازیگر را فقط باید در یک ژانردید را در اذهان مردود کرد، او نشان داد که باید به بازیگران توانمند این فرصت را داد که برخلاف ذهنیت شرطی فیلمسازان و مخاطبان در ژانرهای مختلف نقش افرینی کند.
زنده یاد اویسی از معدود بازیگرانی بود که می توانست در نقش های مختلف هنرنمایی کند. او در «ناخداخورشید» و «هی جو» «بانو» و سریال های «مختارنامه» و «ولایت عشق» «کاکتوس »درخشید. این هنرمند در خارج از ایران درس خواند و به دانش حرفه ای مجهز شد ، اما عطای وطن را به لقایش نبخشید، برگشت و در ایران کار و زندگی کرد.
مسلط به حرفه خویش بود و دچار افت و غرور نشد.او هیچگاه پیر نشد و مراقب بود برای مخاطبش زنده بماند حتی در چرخشی متفاوت در سریال« بدون شرح »از رُل های پیشینش در نقش کاووسی در تلویزیون ژانر دیگری را در ذهن مخاطبانش حک کرد .
چه کسی می تواند بازی متبحرانه او را در «ناخداخورشید» ناصر تقوایی فراموش کند؟ نماهای مربوط به ورود او در نقش «مستر فرهان» به داخل سرداب که خبر از سرنوشت شوم و مرگ قریب الوقوع او می دهند ، عبورش از مقابل زنان بومی که کنار حوضچه ها ایستاده اند و آب لباس های شسته شده را با کوبیدن شان بر زمین می گیرند و حالت سرنگون شدن مستر فرهان در آب بعد از تیرخوردنش از سوی تبعیدی ها داخل لنج ناخدا خورشید، هیچگاه از ذهن سینما دوستان محو نخواهد شد.
او در «ولایت عشق » شخصیت «رجا ابن ابی ضحاک» از کارگزاران بنی عباس که به مامون و معتصم خدمت میکرد را ایفا کرد . این شخصیت در پایان داستان تحول یافت و درستکار شد و این مسخ درونی به زیبایی تمام با تبحر او جان گرفت .
در این نقش وی در آن سکانسی نزد امام رضا(ع) میرود و از ایشان درخواست میکند که به خراسان بیایند و در آن جا مستقر شوند . امام درخواست را میپذیرد و به خراسان مشرف میشود. اویسی همچنین در سریالِ «تنهاترین سردار» مهدی فخیمزاده از خاطرهها نمیرود .«سعید مطلبی» نویسنده فیلمنامه درباره زنده یاداویسی می نویسد:
«براى نقش مهمى در«میخواهم زنده بمانم»بدنبال کسى بودیم که هم صداى پرطنین داشته باشد هم چشم هاى بانفوذ هم اندام متناسب با این دو ویژگى ،هم ایست محکم وهم اتوریته کافى و فتحعلى اویسى انتخاب شد که به حق همه این شرایط را داشت. واقعاً وقتى به مناسبت فیلمنامه خشمگین میشد ، آدم ازنگاهش میترسید. زیاد طول نکشید که فهمیدم درسینه این هیکل با ابهت قلب کودکانه اى می تپد.
روزى به او گفتم. من فکر میکنم درسینه تو قلب یک کودک قرار دارد. حتى لبخند هم نزد، جدى نگاهم کرد وگفت: ازکودکى هم دلم نمیخواد بیرون شوم ، هرچى گند ولجنه مال بعد کودکیه»
اکسیر هنر در زنده یاد اویسی لحظات لذت بخشی را در مخاطب فراهم می کرد . روحش شاد
*بخشی از متن ترانه ای با صدای مرحوم اویسی