مختص جامعه سینما:سیده زینب موسوی/به تعبیر سارتر فرهنگ آن آینه عتیقی است که ما را به خویش نشان می دهد تا بتوانیم از خلال آن خود را تعریف کنیم، با این تعبیر ،همین نگاه پنهانی که امروز دارد تعمیم پیدا می کند شاید بخشی از فرهنگ امروزی ما باشد، بخشی که دست ما را برای خودمان رو می کند.
کتاب «جامعهشناسی تفاخر؛ سنخشناسی و ذاتانگاری فرهنگی» نوشته محسن سلیمانی فاخر بنا دارد با نگاهی در آمیخته از نظریات و چارچوب های نظری و واکاوی مابه ازای جامعه ایرانی، چونان آینه ای به بازتاب رفتار های ناصواب اجتماعی همچون تفاخر و خودنمایی بپردازد .
در دوران تحولات پرشتاب، واکاوی خود برای تداوم فرهنگی یک ضرورت است. بدون چنین بازاندیشیهایی یک فرهنگ و سنت امکان مواجهه فعال با وضعیتهای جدید اجتماعی را از دست میدهد. فرهنگ ایرانی دارای امکانها و موانع خاص خویش است که بازشناسی آنها از منظر وجودشناسانه درونی، میتواند به توان این سنت در مواجهه با امر نو و تعامل با دیگر سنتها بیفزاید.
به زعم مولف، هدف از اینگونه اثر جامعهشناسانه، «برانگیختن آگاهی انتقادی» و «خودکاوی فرهنگی» است تا موانع تحریف ارتباطات درون خویش بازشناسانده شود به طوریکه اولا در درون سنت خویش قرار داشته باشد و ثانیا به تعبیر فرانکفورتیها «نقد درونی» تناقضات میان «واقعیت» و «ایدهآلهای اجتماعی» باشد.
در بخشی دیگر از کتاب «جامعهشناسی تفاخر» میخوانیم: «اشتیاق غیرمتعارف به کسب منزلت، از مسائل فرهنگی ایران معاصر است. در هر جامعهای کسب منزلت و شأن از جمله مهمترین امتیازهای اجتماعی است که برانگیزاننده کنش فردی و جمعی است اما این وضعیت در ایران امروز و از رهگذر چندین تحول تاریخی، وضعیتی بیمارگونه یافته است که جلوههای آن را در ساحتهای مختلف زندگی اجتماعی میتوان بازشناخت.»
به نظر می رسد در شرایطی که جامعهشناسان حضوری فعال در زمینه های تبیین اخلاق اجتماعی ندارند و خلائی بین جامعهشناسان و جامعه دیده میشود، این بازکاوی می تواند به عنوان قدمی کوچک مثمر ثمرقرار گیرد.
به نقل کتاب«جامعه شناسی تفاخر؛ذات انگاری وسنخ شناسی فرهنگی»درتمام جوامع و دورانها میل به دیدهشدن در انسانها وجود داشته است. سادهترین مسئله برای اثبات این موضوع صرفکردن افراطی وقت جلوی آینه است.هر انسانی از دیدن خودش و زیباییهایش در آینه لذت میبرد.بنابراین مسئله «تفاخروخودستایی» تنها در جامعه ما نیست و در تمام دنیا سابقه تاریخی دارد.
اکنون مدت هاست در جامعه شاهد استفاده صاحب نظران از تعبیراتی چون فروپاشی اجتماعی، ازهم گسیختگی اجتماعی،درهم ریختگی اجتماعی هستیم. جامعهشناسی ایرانی باید تلاش کند تا ضمن بازنمایی فرایندها و پدیدههای اجتماعی فرهنگی آسیبزا، امکان تامل بازاندیشانه را فراهم آورد. در این کتاب سعی شده نقشی گذرا و کوچک در این مسیر طی شود هر چند که جای تعمق بیشتری در رفتارهای تاریخی وجود دارد .
ازمنظری دیگر،جامعه شناسی معیاری برای ارزیابی جوامع براساس محتوای اخلاقی ندارد.«جامعه اخلاقی» نوعی حشو است چرا که جامعه در اصل اخلاقی ست و ذکر اجتماع غیراخلاقی تعبیری پارادوکسیکال است . به سبب وجود همین قواعد مشترک است که تبدیل به «ما» یعنی جامعه می شوند.
با این حال در جامعه ایرانی بیشتر آدمها از هرنوع و قشری که باشند ،از بافرهنگ و بی فرهنگ هر کسی در جایگاه و پایگاه اجتماعی خود حتی بصورت پنهانی، دچار فخر ست. روح ایرانی ماهیت متعین و ثابتی ندارد که با ذات پروری و به سهولت بتوان از صفات و خصوصیات آن سخن گفت.شواهد نشان می دهد که بخشی از خلق و خوی ایرانیان بحث برانگیز است.
در ادامه مولف به ساخت طبقاتی اشاره دارد .همان قشربندی اجتماعی پایدار و ریشه داری که در تاریخ و جامعه وجود دارد . یکی از رویکردهای بررسی خلقیات اجتماعی رویکرد کارگردگرایی است که الگوهای آموخته ی رفتاری را به مثابه سازوکاری برای تامین نیازهای زیستی ، روانتنی و اجتماعی بررسی می کند که مورد نظر مولف بوده است .رویکرد دیگر « ساختارگرایی» ست که به ساختارهای عمیقی که فرهنگ را تشکیل می دهد می پردازد. از این رو در پس نمودهای ظاهری زندگی مردم ساختارهای عمیقی نهفته است . روحیه مصرف گرایی در سالهای اخیر در قشر عظیمی از مردم ، حتی در دهک های پایین درآمدی در ساخت اقتصادی تقسیم دولتی پول نفت ریشه دارد .
در بخشی از کتاب امده است : مدرنیته می توانست به تربیت شهروند انتخابگر و مسول کمک کند .مثلا روحیه رعیت صفتی ، تملق و تزویر را بگیرد ، صفاتی که از«فقدان فردیت» و«هویت فردی» نشات می گیرد . مدرن شدن و انسان گرایی جدید می توانست عزت نفس آحاد مردم را ارتقا دهد که خود منبع بزرگ اخلاق به شمار میآید .همچنین می توانست عام گرایی جدی را در مقابل خاص گرایی پیشامدرن تقویت کند .
نویسنده به خوبی اشارات مناسب و فکت های اجتماعی را درپس نظریات به مخاطب ارایه می کند :«اگرمیکوشیم با مصرف گرایی حواسمان را از دشواری ها پرت کنیم، در نهایت،بیشتررنج خواهیم کشید. با تلفن همراه خود تماس میگیریم و پیام میدهیم و گاهی شایعه پراکنی میکنیم به اینترنت متصل می شویم و خود را مشغول میکنیم ، و بارها و بارها به سراغ یخچال میرویم . وقتی با انجام این کارها ارتباط خود را با رنج های درونی قطع میکنیم، در واقع، بدن خود را نیز به حال خود رها کرده ایم؛ بدنمان، یعنی همان جایی که رنج ها در آن انبار می شوند. هنگامی که احساس تنهایی و ناامیدی میکنیم ، در پی چیزی هستیم تا آن را مخفی کنیم و وانمود میکنیم که آن رنجها وجود ندارند. مصرف کردن برای لاپوشانی رنج هایمان جواب نمی دهد. »
از منظری ، جامعهشناسی دارای مسئولیت اجتماعی، تاریخی و فرهنگی است. بدینسان پژوهش جامعهشناسانه باید معطوف به مسائل زمانمند فرهنگهای خاص باشد، اگر چه نسبتهای تکرارپذیر میان پدیدههای اجتماعی و همچنین الگوهای تکرارشونده نیز موضوعیت دارند. کار محقق معطوف به پاسخ به دغدغهها و یا پرسشهایی است که به لحاظ ارزشی برای جامعه مهم تلقی میگردد .
جامعهشناسی در درون هر تمدنی اگر بخواهد روایی باشد باید با غور در تجربه تاریخی و البته نو شونده آن تمدن، بنای خویش را بنیان نهد. در این کتاب،«سلیمانی فاخر» با نگاهی تلفیقی یعنی نگاه نظریه پردازانه جامعه شناسی و مصداق های جامعه ایرانی این بیماری روز افزون و اپیدمی جامعه مورد تحلیل و واکاوی قرار داده و مختصات ایدئولوژی پنهان در پس جامعه ایران را برملا ساخته و با بازگویی برخی ویژگیهای آن، با رویکردجامعهشناسی مردممدار تحلیلی ساده فهم ارائه می کند .
«طرح مسئله و مسیر مداقه»، «تفاخر و مصرفگرایی»، «شوق منزلت»، «خودنمایی و هویت اجتماعی»، «خودستایی متقابل و مبادلهای» و «خودشیفتگی تاریخی ایرانیان» فصلهای این کتاب را تشکیل میدهند.