جامعه سینما :حضور گربهها در سینما تاریخ دارد. هرچند سگها به عنوان بهترین دوستان بشر جای خود را در فیلم ها باز کردهاند، اما حالا برای گربه هایی که توجه همگان را در فیلمها به سوی خود جلب میکنند باید پروندهای گشود.
پیش از آن که اینترنت سبب انتشار گسترده تصویرها و ویدیوهای گربههای بانمک در شبکه های اجتماعی شود، فیلمسازان گربهها را بر پرده سینما آورده بودند. از نخستین نمونهها، فیلم کوتاهی بود که توماس ادیسون در استودیوی فیلم نیوجرسی در جولای ۱۸۹۴ تهیه کرده بود. فیلمی به نام «گربههای بوکسور دکتر ولتون»، نمایش دو بچه گربه باهوش که دستکش بوکس در دست، در رینگی کوچک بازی میکنند. چند سال بعد، جیآ اسمیت بریتانیایی فیلمی دلنشین ساخت به نام «بچهگربههای مریض». در آن فیلم دو نوجوان با قاشقهای دارو یا شاید هم شیر، گربه بیمارشان را تیمار می کنند.
فیلمسازی که در سالهای پس از جنگ رو به تکامل بود، گربهها را بر صحنه آورد. از جمله فیلم «آتالانت» محصول سال ۱۹۳۴ با کارگردانی ژان ویگو فیلمساز فرانسوی که در صحنهای از آن، پییر رقصان بر اسکله با گربهای بر دوش و آکاردئونزنان به استقبال عشاق جوان، ژان و ژولیت میرود که به قایق او میآیند. ژان ویگو، فیلمسازی از موج نوی سینمای فرانسه و از علاقه مندان و گربهدوستانی چون انیس واردا و کریس مارکر بود که در فیلمهای شان اغلب گربهای حضور داشت.
همانطور که در فیلم «صبحانه در تیفانی» بلیک ادواردز، گربهای همیشه همراه آدری هپبورن است. در فیلم «کلوئه از پنج تا هفت» ساخته انیس واردا هم کلوئه در آپارتمانی همراه با چند گربه زندگی میکند و شخصیت سیلویا در فیلم «زندگی شیری» ساخته فدریکو فلینی را به یادمان میآورد که او هم گربهای لاغر و سفید دارد. تمامی این کاراکترها گربهها را به دوستی برگزیدهاند که هرچند به اندازه سگها وابسته نیستند، اما کمتر از انسانها قضاوتپذیرند.
شاید وفاداری گربه است که سبب شد به جای یک سگ در کنار ارنست بلوفلد، شخصیت منفی فیلمهای جیمز باند قرار بگیرد. در فیلم «از روسیه با عشق» از سری جیمز باند محصول سال ۱۹۶۳، تماشاگران حتی پیش از آشنایی با بلوفلد، ابتدا با گربه زیبایی نقرهای او آشنا میشوند که آرام بر دامانش نشسته در حالیکه نقشه قتل جیمز باند محل بحث است. صحنه معروف و مشابه دیگر در فیلم «پدرخوانده» با کارگردانی فرانسیس فورد کوپولا دیده میشود آنجا که دون ویتو کورلئونه گربهای را بر زانوی خویش نشانده است. هر دوی این صحنهها لطافت را به نفس شیطانی بیاشتباه آمیختهاند. با چنین دوستانی، دیگر به دشمن نیازی نیست.
بیشک، طی قرنها گربهها به خصوص در فرهنگ غرب با شرارت عجین بوده اند.در قرون وسطی باوری وجود داشت که گربهها را همراه شیطان میدانست و همین باور سبب قتل عام گربهها شد. نتیجه ناخواستهاش افزایش تعداد موشها و شیوع طاعون بود. حتی پس از طاعون گربهها در قرن شانزدهم پیوندی با موجودات ماورایی چون جادوگران داشتند.
فیلمهای ضد گربه
در حدود سال ۱۹۳۴ بود که فیلمهای ضد گربه پا گرفتند، وقتی که ادگار اولمر، در بازساخت اثری از ادگار آلنپو، «گربه سیاه»، آنها را به شکل موجوداتی فوق طبیعی درهمدستی با جادوگران نشان داد. فیلمسازی این باور را به شکل هنر بیان میکند.مثل فیلمهای ریچارد کوآین و از همه ترسناک تر در فیلمی از نوبوهیکو اوبایاشی ژاپنی، به نام «خانه».
شاید گربهای با قدرت زیاد چیز چندان بدی هم نباشد. مثل گربهای در فیلم «خوابگردان» که میک کریر با اقتباس از داستانی از استیون کینگ ساخت. گربهای قدرتمند که به نجات تانیا رابرتسون از دام خونآشامان کمک میکند.
از نخستین گربههای کارتونی شده، گربه چشایر بود در «آلیس در سرزمین عجایب» محصول سال ۱۹۵۱ دیزنی است الن ریپلی در فیلم تخیلی «بیگانه» ساخته رایدلی اسکات هم نمیتوانست بدون وجود آن گربه خیره از شر اتفاقات سفینه نوسترومو خلاص شود.
گربه ها شجاع و وفادارند، اما محبتشان را باید یکطوری به دست آورد و این را کارآگاه فیلیپ مارلو در فیلم «خداحافظی طولانی» ساخته رابرت آلتمن خوب میداند. در آن فیلم وقتی مارلو غذایی ناآشنا برای گربه به خانه میآورد گربه عصبانی حس میکند برای جلوگیری از ایجاد هر مشکلی بهتر است از خانه بیرون بزند. مشابه این داستان را در فیلمی از برادران کوئن، «درون لووین دیویس» دیده می شود. اولیس گربه لووین، گربهای آرام، ناامید و گم شده است ،چون خود او که چیزهایی درباره زندگی از اولیس میآموزد.
در فیلم «روز به جای شب» فرانسوا تروفو، وقتی گربه از ایفای نقش در فیلم سر باز میزند، صحنه، خود نمادی از رفتار نادرست ما با این موجودات است.
از:بی.بی.سی