برای جامـعه سینما :محســن سلیمانـی فاخـر/فیلم«لــرد» محمد رســول اف یک تحلیل جامعه شناختی بعضا رادیکال در باب پدیده فساد اداری در ایران است که عوامل مؤثر در شکل گیری و گسترش آن، رابطه نظام اقتصادی اجتماعی و سیاسی با این نوع فساد ، پیامدهای وجود و استمرار فساد اداری و سرانجام ارائه راهکاری غیر معمول را برای مقابله با این پدیده ارائه می کند.
فساد معلول عوامل متعدد و گسترده ای است که فیلمساز همیشه معترض ایرانی،با نگاهی تند و افراطی به بیان آن پرداخته است، از فساد در سیستم بانکی کشور در پرداخت و تعدیل معوقه اقساط تا فساد در رویه های قضایی و نیز در فرهنگ و عرف جوامع کوچک،که همه این ها در قالب ظلم و برخورد غیر انسانی و عاری از گذشت به سوی افراد ضعیف جامعه ارزانی می شود.
«رشـــــــــــوه گیری» در نظام بانکی که جریان ساز اختلاس های کلان ست مقدمه ای برای نقدهای فیلمساز علیه بی قانونی در کشورست که به خشونت افراطی ماموران پاسگاه و بی عدالتی قاضی می انجامد.رسول اف در این اثر جامعه هدفش را عاری و مبرا از رویه های پیشگیرانه معرفی می کند.مجازات متخلفان با برخوردهای منفعت طلبانه و قوم دوستی و غریبه ستیزی رفع و رجوع می شود و دنبال کردن نظام مند برنامه های مبارزه با فساد از سوی کاراکتری که راه صحیح زندگی را با مهاجرت از پایتخت و خود اشتغالی در پی گرفته است ره به جایی نمی برد .
در این جامعه مملو از فساد و ارتشـــــــــا،حتی دست نیازبردن به سوی نهادها و معتمدین شهر و یاری جستن از مردم در قالب بخشی از فرهنگ عمومی جامعه ابتر می ماند.برای نمونه وقتی همسر رضا که در تحت ظلم و تعدی به حریم زمین و خانه اش قرار گرفته ،دست یاری به سوی شورای شهر دراز می کند با برخوردی سرد و مهلکه گریز راه را بر اومی بندندو عملا آب در آسیاب ظالم ریخته می شود.
«لرد »در جامعه ی فرضی خود میان «ساختار فاسد»و «شهروند فاسد» ارتباطی معنا داربر قرار میکند که آنرا نشات از سیستم و ساختار حاکم بر جامعه می داندکه «باید مثل آنها فاسد شد تا بتوان حق خود را گرفت».در چنین جامعه ای افراد بنا به میزان دسترسی به منابع رانت و قدرت به دو دسته تقسیم می شوند «یا ظالــــــم» ند یا «مظلـــــــــــوم».
این جریان فاسد رایج ، حاکم و معروف شده به شبکههای مویرگی منتقل شده است«رضا» برای علاج مشکلات مالی خود به هر فرد و سیستمی مراجعه می کند به دلیل وجود مسائل مالی، شبه سالم و فاسد هم با او به مبارزه بر می آیند و رواج این نابسامانی موجب می شود که تلاش های به حق و مشروع او ،ناسالم و غیرقانونی توجیه شود.
منشی دادگاه صدای حق طلبی او را خفه می کند،مامور بیمه حق گرفتن او را مشروط می کند، وکیل اقدام او را غیر مستدل می داند ،پلیس به او حق نمی دهد و همه او را به خاموشی و سکوت حکم می دهند در چنین شرایطی رفتار قانونمند و هر اقدامی ضد فساد ابلهانه به نظر میآید چراکه فساد قاعده است و فاسد نبودن استثنا.
فیلمساز موتور محرکه داستانش را« فسـاد اداری خرد» بنیان می کندکه به اخذ رشوه های اندک از جانب کارکنان اشاره دارد.در فیلم کارمند فاسد درخواست رشوه میکند کاری که شاید به شکل سازمانیافته انجام نمیشود اماعملی غیر قانونی ست که به «فساد فردی» مبدل شده است .
در ادامه رضا با «فساد سازمانیافته»مواجه می شود .شخصیتی به نام «عباس» نماد استبــــداد میشود که به سیستمی زمین خوار وصل است و غاصب زندگی او می شود و نشان می دهد زمانی که بقا و تعالی یک نظام به ظلم و استبداد بستگی پیدا کند آن وقت مقرّرات و هنجارهای رفتاری با فساد تطبیق پیدا میکند و وجه تجلی آن در« لرد»زمانی است که مظلوم به هر نهادی برای استیفای حق خود مراجعه و درخواست استمداد دارد به بن بست ختم می شود .دریافت خسارت از بیمه برایش مسدود است،شکایت درمظالم نیز به سیاهی ختم می شود و افراد خرد تا کلان با او از در بیدادی سخن می گویند .
بیشتر بخوانید:روانشناسی غربی و جامعه شناسی خودمانی
فیلمساز با تاسی از عنوانی که برای فیلمش انتخاب کرده ،نحوه تغییر شخصیت رضا را از یک شخصیت عدل طلب به کاراکتری مسخ شده و تغییر یافته و دست پرورده جریان فاسد علم می کندکه در حرکتی تدریجی و با تلبار شدن و رسوب مشکلات و ناعدالتی ها باعث شده که جامعه فاسد، فرد فاسد را بار آورد و ضد ارزش ها و ناهنجاری ها به عرف حاکم و فرهنگ عمومــــــــی مبدل شود .شرایط اکتسابی موجب میشود که رضا نیز جایگزین عباس در نقش ظالم شود.
او در این جریان تغییر،دلایل فساد را در جامعه مد نظر مرور می کند .فقر اقتصادی،نابسامانی و بروکراتیک بودن غیر معمول نهاد های اداری،فقر فرهنگی،عدم وجود باورهای استوار اخلاقی و نبود قوانین بازدارنده مؤثر رفتار او حق به جانب به مخاطب تفهیم می کند.
بخش هراسناک نتیجه گیری تلخ فیلم ،برگرفته از نگرش فیلمساز است و حکمی که صادر میکند حکم دردناک و شنیعی است .«نظام اجتماعی» با رابطه متقابل خود با« افراد» وقتی به یک هدف نامتعارف می اندیشند فساد را بازتولید و باز آفرینی میکنند.
در جامعه ترسیم شده رسول اف به زعم «امیل دورکـــــــــــــم»رسیدن به هدف با مسیری که برای رسیدن طی میشود تناسب ندارد. دراین اجتماع «رضا »درجایگاه نماینده «توده»احساس میکند هرچقدر قانونمند و سالم باشد به هدف نمی رسد و این احساس ناامنی فکری ،موقعیت اسفناکی است که به حق یا ناحق نتیجه فیلم قلمداد می شود و این دریافت و این راهکار هنرمند،به نوعی مقبولیت بخشیدن به فسادهایی است که منجر می شود جامعه احساس کند
در مقابل شبکه های فسادو ارتشا ،کاری از دستشان ساخته نیست .هر چند که منظور بی تفاوتی نیست امابه قانون بی اعتنا شدن نتیجه را تغییر نمی دهد : قبح فساد برچیده می شود.کاری که «هیولا» ی مدیری با خنداندن مردم همان کارکرد را دارد.