برای جامعه سینما :محسن سلیمانی فاخر/سینمای اصغر فرهادی الگوی مشخصی از عناصر تکراری دارد که این الگو مثل ریتم ،کد ها و نوع پیرنگ توقعات تماشاگر را بالا می برد .تکثر بیان یک موضوع و درون مایه در مجموعه اثار فرهادی مخاطب را بر آن می دارد که در تماشای «همه می دانند » یک الگوی ثابت از تعلیق و معما را پیش بینی کند که هم سطح توقع را بالا و هم سطح درک را پایین می اورد .
«تکرار»در درک اثار فرهادی نقش اساسی ایفا میکند .اینکه بدانیم شخصیت ها از شکل وجغرافیایی به شکل و جغرافیایی دیگر منتقل میشوند، حتی دیالوگ ها،رفتار شخصیت ها و کنش داستانی را می توان شکل مسخ شده ای از«نادر» و«سیمین» در «پارکو» و «لائورا »در«همه می دانند» دید .
«ترمه » هم در«گذشته »و«همه می دانند»تکثیر یافته است به عبارتی مایه و تکرار های فرمی ومحتوایی در اثار فرهادی رایج است.در درام همان گونه که عناصر تکرار شونده مهم را «مایه »می نامیم می توان این اصطلاح را در مجموعه اثار فرهادی تعمیم داد .فضای سنتی وبومی ایرانی در اثاراولیه فرهادی با پاساژی نرم و آرام و رنگین کمانی به اتمفسر فرانسه در «گذشته» وارد می شود وحال با «همه می دانند»همین المان ها به اسپانیا رسوخ می کند .
بیشتر بخوانید:به بهانه اکران «فروشنده»: اصغر فرهادی کیست و چرا فیلم می سازد؟
«قهرمان پنهان»که گاه کاسه ای داغتر از آش است همواره نقش کلیدی در فیلم ها ی فرهادی دارد .این شخصیت از«درباره الی» به«گذشته» وارد میشود و در همه می دانند پارکو نماینده آن میشود .این عنصر تکرار در قالب یک «رفتار شخصیت »در اثار فرهادی سرایت وار در جریان است.
رابطه پرآشوب و زندگی در حال فروپاشی زن و مرد و جوی مشکوک و پرتردید، چونان بازار آشفته ای عیان است و هر واقعه شادی به بلوا ، دروغ و پنهان کاری منجر می شود به طوری که اکثرشخصیت های قهرمان و ضد قهرمان در اتمفسر «همه می دانند» حضور می یابند. فضای عروسی در این فیلم این نوید را به مخاطب هوشمند فرهادی می دهد که پس از لبخندی حادثه ای شوم در راه است.
حتی لوکیشن ها هم یک معماری دارند ،قدیمی و در حال تعمیر در «فروشنده» و «جدایی» و حتی در «گذشته» هم این خانه ها تعمیر اساسی لازم دارند . در همه می دانند هم خانه ای مستهلک و ساده محل وقوع دسیسه ها و تردید هاست.«سفر» هم از ساختار فیلمنامه مدرن وارد فیلمنوشته های کلاسیک فرهادی شده و نقش مهمی را ایفاگر است .در اصل پیرنگ سوار مرکب سفر می شود و تنها یک سفرعام نیست .
جست وجویی است که با جدایی از خانه و کاشانه شروع میشود وبا تلاش هایی پر تعلیق برای یافتن راه بازگشت به تعادل یا متقاعد شدن است . برای فرهادی، محل زندگی آدم های فیلمش معیاری برای نمایش تفکر و درونیاتشان است.حتی «پارکو»ثروتمند و متمول «همه می دانند» هم در خانه ای محقر و اشفته زندگی می کند .از سویی فرهادی به حضور و مدد پلیس و نیروی قهریه اجتماعی اعتقادی ندارد و پلیس را میان وقایع اجازه ورود نمی دهد .
در «همه می دانند »هم از یک نیروی غیر رسمی کمک می جوید شاید ناامیدی از پلیس حاکی است که جوامع خود باید مشکل خویش را سامان دهند و پلیس یک عامل تشریفاتی و در خدمت صاحبان قدرت و بورژوها ست.
بیشتر بخوانید:فروشنده با منطق «جامعهشناسی اخلاق»/فرهادی به «دوگانه زیستن» برخی از ایرانیها اشاره می کند
در اثار این فیلمساز نوعی الگوی معماmystery))وجود دارد وهمه چیزدر فضایی آرام ومطبوع و گاه با سوالی عمیق شروع و به فاجعه ختم می شود ،درحقیقت الگوهای گسترش هم یکی است.از سویی کودکان یک نقش تزیینی ندارند که تنها نمایشگر یک خانواده باشند.
انها یک الگوی گسترش و پیشبرد درام هستند. در «درباره الی» پسربچه آرش استارت گره افکنی را می نوازد.در «جدایی نادر از سیمین»عامل مهاجرت فرزند خانواده است و بعد او قاضی و ناظر ماجراهاست و کاشف حقیقت و دروغ میشود.در «گذشته» کودک خانواده آشوب و بلوا را اغاز می کند وشاهد اصلی ترین گره فیلم است.
در همه می دانند هم دختر نوجوان خانواده است که در ابتدای فیلم نوید می دهد که نقش پرباری در روایت دارد و یافتن او روابط فیلم را شکل می دهند .او همان کودک درباره الی است که همه را به دردسر انداخت و حالا او نوجوانی است که مسبب تعلیق شده است.
از سویی فرم اثار فرهادی احساسات و انتظار های ما را به طرز پویایی شکل می دهدومخاطب برای فهمیدن مکانیسم چنین اعمال و درایت هایی در موقعیت بهتری قرار می گیرد. تاثیر مداوم شباهت ها وتکرار ها در میان تفاوتها و تمایزها تماشاگر را در حالتی فعال نسبت به سیستم فرمی فیلم قرار می دهد و همین مجموعه روابط میان عناصر تکرار و تمایز است که نوعی سیستم سینمایی منحصر برای فیلمساز جهانشمول خلق می کند .
بیشتر بخوانید:شور اجتماعی برای اسکار فرهادی خیانت است؟!
اما باین حال اثار او خود کفاست چرا که در روابط فرمی اش خلایی دیده نمی شود وعناصر درهر فیلمی ضمن حفظ وحدت و روند دارای کارکردی خاص و مشخص است وعناصر اضافی و غیر ضرور ندارد .با این حال تعلیقی که در «همه میدانند» از تعلیقهای دیگر اثار فرهادی خنثیتر و کلیشه ای تر است.
شاید عیب فیلم ان است که سینه فیل های ٍاثار فرهادی شوک و گره گشایی فیلم را پیش بینی می کنند و دوستی میان لائورا و پاکو فاجعه را کم اثر جلوه می دهد و این عناصر شباهت و تکرار شونده به طرقی است که نقطه وحدت «همه میدانند» را با«درباره الی» فزونی می دهد به عبارتی دیگر ،مشخص است که الگوها ،مایه ها و قرینه ها وحتی زاویه دید نمایشی از کجا و چگونه به «همه می دانند» سرایت کرده است .