جامعه سینما:کاوه اسماعیلی /پیش از این یکبار در شب یلدای کیومرث پوراحمد آوازهای قدیمی موسیقی ایرانی که عموما رویکردی حزنانگیز و پاکباخته در مواجهه با عشق دارند به کمک مرد تنهای فیلم آمده بودند تا سوختهدلی او را مضاعف ساخته و تماشاگر را غرق در احساسات برآمده از همخوانی دوباره آنها و همدلی با شخصیت فیلم کنند. حالا در نیمه شب اتفاق افتاد استفاده از ترانههای ایرانی تمهیدی کلیدیتر برای ساختن یک رابطه عاشقانه دارد و کمتر از شب یلدا ذوق زده به نظر میرسد و کنترل شدهتر است.
اگرچه به سنت موسیقی ایرانی و روحیه ایرانی کماکان لایهای ضخیم از تلخی و اندوه بر پیکر فیلم نقش بسته که نه تنها به آن تن میدهد که با پیشروی ، غرق شدن در آن را راهی برای وصال و رهایی میداند. داستان دلدادگی پسری جوان و زنی میانسال. یک رابطه عشقی ناجور که همپوشانی ممنوعیت آن با محدودیتهای ممیزی تبدیل به فرصتی میشود برای رشد آهسته احساس بین آنها. که از قضا باعث دلنشینشدن بخش آغازین فیلم میشود. جایی که پسر رنجور فیلم در باغ میچرخد و آواز میخواند و زن در گوشهای پنهانی زمزمهاش میکند.
برگ برنده فیلم حامد بهداد و رویا نونهالی هستند که دوتاییهای پراحساسی را در کنار هم بوجود میآورند. بهداد انرژی ذاتی بیرونریخته همیشگیاش را سرکوب کرده و شلی و وارفتگی معصومانهای به نقشش داده که زن را در مقابل تمنای خواستهشدنش تسلیم کند و این را به شیوه آواز خواندنش هم اضافه کرده تا نماینده همان مرد عاشق تصنیفهایی باشد که بر زبان میخواندشان. و رویا نونهالی که شرم و شیطنت را به شکلی ظریف ترکیب کرده و همچون همیشه کیفیت قابل قبولی از بازیگری ارائه میدهد. نقش او دغدغه زنانه کارگردان و فیلمنامهنویس را بازتاب میدهد. چالش بین زنانگی و مادرانگی بین معشوق و پسرش. فیلم اگرچه در پایان راهحل منطقی و البته شجاعانهای برای آن پیدا میکند ولی نبود یک موقعیت اکتیو و اتفاقی که موتور پیشبرنده داستان باشد بخش میانی فیلم را کسلکننده میسازد. زوج عاشق فیلم در حال نظربازی هستند بدون آنکه موقعیت تازهای تهدیدشان کند و مخل آرامش آنها شود. دانههایی که فیلم برای تنش پایانی کاشته (از جمله نقشهای آتیلا پسیانی و گوهر خیراندیش یا بیماری حسین/حامد بهداد ) بیش ازحد قراردادی است و گرهگشایی نهایی آن تحمیلی و خارج از منطق فیلم به نظر میرسد. و چون از رویداد خالی است پلانها کشدار میشوند و خالی بودنشان بیشتر به چشم میآید.
تصمیم نهایی زیبا(رویا نونهالی) برای نجات پسرش و رسیدن به معشوق ازکفرفتهاش اندوهبار و در عین حال سرشار از وجدی عاشقانه است. وقتی تصویر بهداد و صدای او بر روی ترانه محزون “ساغرم شکست ای ساقی” او را مجاب میکند که به استقبال نابودی/وصال برود. ترانهای که بیش از هر گره دراماتیک سطح پایین دیگری در فیلم به موتیفی بدل میشود که تصمیم نهایی را باورپذیر کند و تماشاگر را با بغضی رها شده فارغ کند.
به نقل از : ۷فاز